محمد صالح علاء در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت:در مسیر عالم حقیقی به عالم واقع هم مصائبی پیشبینی نشده است که حقیقت هم صعبالمثال است. دشوار است که بگوییم در عالم خیالها چه مصائب و چه رنجهاست. رنجهایی خیالی، رنجهایی واقعی که خیالها اگر بخواهند به عالم واقع ورود کنند، رنجهای خیالی هم واقعی میشوند.
خیال کنید من در عالم خیال، در پی آن که دوستش دارم، در حال دویدنم. شوریدهوار از خیابانها میگذرم. بیآنکه مراقب این طرف و آن طرف خود باشم. همان وقت کامیونی با سرعت زیاد سر میرسد، به من میزند و من درجا کشته میشوم. اما نمیمیرم. نهتنها نمیمیرم که حتی یک قطره خون از دماغم نمیچکد. زیرا در عالم خیال، هم من خیالی بودهام، هم خیابان، هم کامیون و هم تصادف.
اما اگر بخواهیم همین خیال را با سینما وارد عالم واقع کنیم، خیالها هم در هنگام ورود به عالم واقع، پرخطر هستند. صدماتی واقعی دارند. در تاریخ نسبتاً کوتاه سینمای خود ما و از میان کارگردانهای خیالیکار، بسیارند هنرمندانی که جان نازنین را بر سر خیالبازیها و خیالسازیها گذاشتهاند.
سالها پیش هنرپیشهای هنگام فیلمبرداری در ماشین دربسته، پیش چشم همۀ همکارها در آتش سوخت. در سالهای نزدیکتر، آقای علی سجادی حسینی، فیلمساز، سر صحنه هنگام کارگردانی کشته شد. پیمان جلالی ابدی، یکی از مهمترین طراحهای جلوههای ویژه، سر صحنۀ تلهفیلم«چشمهای نامحسوس»، در جوانی جان خود را از دست داد.
همکارهای ما که در سمت خیالبازیها و خیالسازیها عازم عالم ناز شدند، بسیار هستند. و از آنها که با خیال مجروح زندگی میکنند، صدابردار نازنین ما آقای اصغر شاهوردی، چنان مصدوم شدند که حالا سالهاست خودش و خانوادۀ محترمش در رنجی دنبالهدارند.
دوست و همکارم آقای حمید بهمنی، یکی از بهترین تصویربردارها، چشمهای کارآمد خود را هنگام تصویربرداری در عراق از دست داد. آقای علی غفاری، سر صحنۀ فیلم «لیلی با من است» دچار چنان سانحهای شدند که پس از جراحیهای بسیار، به شکل معجزهآسایی نجات یافتند.
شاعری هنگام سرودن ترانۀ «کوه بلند»، به یکباره زیر پایش خالی شده، از قلّهای با آن ارتفاع سقوط کرده. و ترانهنویس کممانندی در جادۀ خیال و واقعیت هم به تازگی تصادف کرده، ما و ترانههای معاصرش را داغدار کرد. خلاصه، مقصود این که خیالبازیها و خیالکاریها هم در عالم هنر پرخطرند.