محمد علی فیاض بخش: تقریبا بر همه شاهدان منصف روشنتر از آفتاب است، که «سواد عمومی» در برخی اندام دولت حتی در بعضی اعضای نزدیک به گردن(!)، بسیار ضعیف است؛ به ویژه در ادبیاتِ نوشتن و سخنگفتن و بیانات ناگهانی و ارتجالی.
این سخن بدانمعنی نیست که حضرات در امور تخصصی مرتبط با مناصبشان نیز از دانش و تخصص لازم بیبهرهاند؛ (لااقل نمیتوان قسم خورد!)؛ بلکه بدان مفهوم است که وقتی وارد حرفزدن و شاهدآوردن از شعر و حکمت و ضربالمثل میشوند، به خصوص زمانی که هوس عربیخواندن و انگلیسیحرفزدن میکنند، یا خطر به حاضرجوابی میورزند و پا از دایره دانستههای قطعی و تخصصهای تحصیلی خود فراتر مینهند، تا مدتی نَقل مجالس میشوند و مایه شیرینی نُقل محافل.بعید میدانم بهکارگماریِ افراد در سطوح بالای فرهنگی-هنری با این میزان ناتوانی در بدیهیات و ادبیات، عامدانه باشد؛ بلکه بر این باور دامن زدهمیشود که بهکارگمارندگان، خود چندان در شأن و خورایِ منصبِ خویش ننشستهاند.
باور کنیم و باور کنند:
اولاً: اگر کسی در دایره دانش و تواناییاش حرکت کند و اصرار به حواشی و افزودنیها ولو مجاز از شعر و ادبیات و حکمت و فلسفه نداشتهباشد، بر سخنش خردهای وارد نیست؛ اما اگر گفت و ناروا سُفت، جمعکردن حواشی، هم هزینه میبرَد و هم آبرو.
ثانیاً: اگر کسی به میزان لازم و کافی سخن کند، اما سخنش را پیشتر، هم در محتوا هم در ساختار از پیش وارسی کند و بدین سان کمتر بگوید و بیشتر بسنجد، مخاطبان شکوه اختصار نخواهند آورد و گوینده را به عذر تقصیر وادار نخواهند کرد.
اصرار بر سخنگفتن ارتجالی و احساسی، به جمعکردن ریزشهای گفتار و توجیهات رفتار نمیارزد که:
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
پس:
کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ
تا ز اندکِ تو جهان شود پْر