وجیهه تیموری در یادداشتی در ضمیمه آفتاب مهتاب امروز روزنامه اطلاعات نوشت: دیروز یک سال از روزی که «پیروز» توله یوز ایرانی متولدشده در محیط محصور از دنیا رفت، گذشت و من کلی متنهای مختلف درباره نقش این سلبریتی دوستداشتنی و خالخالی در فرهنگسازی و آگاه کردن جامعه نسبت به اهمیت حفاظت از حیات وحش و طبیعت خواندم؛ درباره زحمات علیرضا شهرداری که چگونه با همه تخصص علمی و توان جسمی و روحی مدت 11 ماه از او مراقبت کرد و با رفتن «پیروز» غم و اندوهی جاودان در دل او و در خاطره جمعی مردم ایران ماند.
چند روز قبل هم فضای مجازی پر شد از فیلم کوتاه و زیبایی از «کرکسریشدار» در کوههای البرز منطقه طالقان که در ایران «هما» نامیده میشود و در فرهنگ اساطیری ما به «همای سعادت» یا پرنده اقبال شهرت دارد. این فیلم که توسط آقای محسن شکراللهی تهیه و منتشر شدهاست، چنان مورد توجه کاربران ایرانی قرار گرفت و آن قدر تعداد بازدیدهایش زیاد بود که پرندهشناسان و فعالان و کارشناسان محیط زیست را شگفتزده کرد و بسیاری از آنان نوشتند که بهراستی چه میشود که ما در طول دهها سال تلاش کردیم تا درباره شگفتیهای طبیعی این پرنده زیبا با جامعه صحبت کنیم، ولی خیلی موفق نشدیم اما این فیلم کوتاه این همه توجه مردم را به خود جلب کرد؟! به دنبالش کلی مطالب درست و نادرست درباره داستان همای سعادت و باور کهن ایرانیان به این که سایهاش بر سر هر که افتاد خوشبخت میشود، منتشر شد.
از سوی دیگر، پس فردا 12 اسفند روز جهانی حیات وحش است و بسیاری از کشورها مطالب و برنامههای مختلفی به ویژه برای کودکان و نوجوان تدارک میبینند تا با آیندهسازان این کره خاکی درباره وضعیت گیاهان و جانوران وحشی صحبت کنند و از این طریق حیات در حال انقراض بسیاری از گونهها را نجات دهند و روشهای حافظت از گنجینههای طبیعت را از کودکی آموزش ببینند.
من هم دیدم چه فرصتی از این بهتر؛ شما دوستان من دقیقا همانهایی هستید که میتوانید رد پای اقدامات نادرست پیشینیان را با عشق و آگاهی از روی طبیعت و زندگی این جهان پاک کنید تا زمین این کره خاکی دوباره سبز و آسمانش آبی شود.
اول از همه بیایید با هم درباه «هما» صحبت کنیم. این پرنده زیبا و قدرتمند، آفرینش بسیار جالب توجهی دارد. از منظر پرندهشناسی نام علمی این مرغ استخوانخوار، Gypaetus barbatus یعنی کرکس ریشدار است.
او و کرکس مصری، دو گونه باقیمانده از کرکسهای دنیای قدیم هستند که روی سر و گردنشان مانند بدنشان پر دارند. این پرنده لاشهخوار است ولی 70 تا 90 درصد غذای او را استخوان تشخیص میدهد و دستگاه گوارش او به راحتی استخوان را در 24 ساعت هضم میکند؛ بنابراین نقش بسیار مهمی در پاک کردن طبیعت دارد.
اما چرا به او «همای سعادت» میگفتند و در شعر و ادبیات ما این همه به نیکی و با احترام از او نام بردهاند و او را نماد مقاومت و شکوه و سعادتمندی و خوشبختی دانستهاند؟
یک نکته را در نظر داشته باشید: بسیاری از ضربالمثلها و داستانها یا نمادهایی که درباره حیوانات و گیاهان در زبان و فرهنگ ملتهای مختلف وجود دارد، به نوعی با درک و برداشت آن مردم از زندگی و آفرینش طبیعی آن موجود ارتباط دارند.
زندگی «هما» ویژگیهای جالبی دارد؛ بسیار بلندپرواز است و تا حدود 4000 متر بالاتر از سطح دریا میتواند پرواز کند و لانهاش نیز در ارتفاعات است. او استخوانخوار باهوشی است و تکههای بزرگ استخوان را بر میدارد و با خودش به آسمان میبرد و از بلندی پرت میکند تا خرد شوند و بتواند راحتتر بخورد.
حالا این چه ربطی به سعادت دارد؟ داستان از این قرار است که در گذشته، ایرانیان، جسد مردگان خود را خاک نمیکردند چون معتقد بودند که خاک آلوده میشود و آن را در دخمههای ویژه خارج شهر که معمولا روی بلندیها بود میگذاشتند. بعد پرندگان لاشهخوار میآمدند و آن اجساد را میخوردند. اگر هما بر بالای جسدی حاضر میشد و استخوان آن را با خودش میبرد، چون بسیار اوج میگرفت، مردمان فکر میکردند که این نشانه خوبی است و روح آن مرحوم به بهشت رفتهاست.
در حالیکه هما آن تکه استخوان را بر اساس عادت طبیعی خودش برمیداشت و به آسمان میبرد تا در جایی دورتر به زمین بیندازد که خرد شود و بخورد؛ ولی مردمان قدیم چون دیگر نمیدیدند که چه اتفاقی میافتد و نگاهشان دنبال هما، تا اوج آسمان میرفت و هما از دیدشان ناپدید میشد، چنان برداشتی داشتند.
نتیجه: همای سعادت یک نماد است؛ یک باور برای امید داشتن به این که اگر تلاش کنی، کائنات هم نشانهای از همراهی جهان با خواست و اراده تو میفرستد و سایه سعادت بر سرت میافتد.
هما پرنده بسیار ارزشمندی در زنجیره تنوع زیستی جهان است اما از آنجا که لاشهخوار است و ممکن است بخشی از اجسادی که میخورد، باقیمانده و پسماند غذایی انسانها در زندگی شهری ما باشد، پس خطر آلودهشدن به انواع داروها و سموم موجود در بافت غذایی او را تهدید میکند.
طبق معمول پیشروی انسانها در ساخت و ساز و تخریب زیستگاهها و شکار و ... هم بلای جان حیات وحش است.
خوب است حالا که نشان دادیم چهقدر از آشنایی با حیات وحش لذت میبریم، چه قدر از دیدن یک کرکس ریشدار خوشرنگ و باشکوه خوشحال میشویم و دانستیم نیاکان ما چه احترامی برای این کرکس قائل بودند، وقتی برای پیروز و از دسترفتن زندگی او، آن همه همدردی کردیم و چه کلیپها و متنها و سرودهایی برای پیروز ساختیم، پس باید قدم بعدی را هم برداریم؛ به ابراز احساسات بسنده نکنیم؛ به معنای واقعی حافظ حیات وحش باشیم. دست از تخریب زیستگاهها، خرید و فروش حیوانات، رانندگی پر سرعت در جادههایی که متأسفانه از وسط خانه حیات وحش میگذرند، سفرهای نادرست به دل طبیعت و ... برداریم.
راستی؛ نوروز در راه است و چه بسیار سفر به مناطقی که زیستگاه حیات وحش هستند. خاطرمان باشد از کنارشان طوری بگذریم که نه زانوی آهو بلرزد، نه یوز و خرس و پلنگ و روباه وسط جاده جان بدهند، نه پرندگان و حشرات از شدت فریادها و موسیقی ما تا فرسنگها از خانهشان دور شوند.