جمعه ۳ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۶
نظرات: ۰
۰
-

دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی می‌گوید: قالیباف به درد اجرا می‌خورد و رئیسی به درد اینکه در مجلس سخنرانی کند. شاید تدبیر این بوده که این دو نفر رئیس دو قوه مملکت شوند، در این شرایط قالیباف را اجرایی می‌گذاشتید و رییسی را اسپیکر، که بالاخره کار مناسب کنند.

جایگاه دبیرکلی حزب کارگزاران شاید تا حدودی «حسین مرعشی» را در بیان موضع گیری ها و اظهارنظرها محافظه کار کرده باشد اما او هنوز هم صراحت خود را حفظ کرده، آنقدر که درباره رأی ندادن سیدمحمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات این سوال را مطرح کند که آیا این تصمیم حلقه ای از یک زنجیر بوده یا یک تک برگ؟

او که در آستانه سال ۱۴۰۳ مهمان نوروزی «کافه خبر» بود، مروری بر حضور تشکل متبوعش در انتخابات زد و این حضور را نتیجه یک تصمیم مبنایی و اساسی دانست. او که تاکید دارد؛«با تشکیل باندهای کوچک مثل باند رائفی‌پور، قالیباف، آقاتهرانی و ... نمی‌شود کشور را اداره کرد» این را هم می گوید که «اگر جمهوری اسلامی نباشد مردم نه به میرحسین موسوی مراجعه می‌کنند نه به فائزه هاشمی»

حسین مرعشی قائل به اختلاف بین اصلاح طلبان در انتخابات ۱۱ اسفند نیست و تاکید بر دوگانگی در این جریان دارد. او به خبرآنلاین می گوید؛ «شاید اصلاح طلبانی که در ۱۴۰۲ موضع عدم مشارکت داشتند در ۱۴۰۴ نظرشان تغییر کند»

با مرعشی از رأی نیاوردن برخی چهره ها چون باهنر حرف زدیم، از خالص سازها، از تشتت در جریان اصولگرا، از آراء باطله و ...

مشروح گپ و گفت خبرگزاری خبرآنلاین با حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران را در ادامه بخوانید

**********

*آقای مرعشی! حزب کارگزاران سازندگی از جمله احزابی بود که در جریان انتخابات از مشارکت دفاع می‌کرد و حتی کاندیداها هم معرفی کرد، با توجه به نوع بررسی صلاحیت‌ها و اجرای انتخابات، در حال حاضر که از انتخابات فاصله گرفته‌ایم از آن تصمیم خود دفاع می‌کنید یا پشیمان شده‌اید؟

تصمیم ما یک تصمیم مبنایی و اساسی است. ما از نهاد انتخابات حمایت می‌کنیم، هر چند که نهاد انتخابات در ایران بسیار تضعیف شده اما برای آینده ایران هیچ راهی غیر از برگشت به انتخابات استاندارد، رقابتی و در شأن کشور و ملت ایران نیست. هر چند که عوامل تضعیف‌کننده نهاد انتخابات در ایران در کنترل ما نیست و ما محکوم به پذیرش شرایطی هستیم که حاکمیت برای ما رقم زده ولی در عین حال تصور نمی‌کنم که هیچ محدودیت و تنگنایی، نهاد انتخابات را از ارزش و اهمیت نمی‌اندازد، بنابراین همچنان فکر می‌کنم که باید به نهاد انتخابات و اهمیت آن توجه کنیم.

البته در حال حاضر شرایط کشور به این ترتیب است که مشکل اصلی نارضایتی مردم است. نکته دیگر اینکه باید توجه کنیم جمعی از اصلاح‌طلبان مانند آقای خاتمی در انتخابات شرکت نکردند و حتی رأی ندادند، ریشه رفتارهای مذکور به افکار عمومی برمی‌گردد. به عبارت دیگر در حال حاضر افکار عمومی فعالیت‌های سیاسی درون نظام را پشتیبانی نمی‌کند و اکثریت قاطع مردم با این مجموعه فاصله گرفته‌اند.

رأی شهرستان‌ها سیاسی محسوب نمی‌شود

شرایط به نحوی شده که حتی اگر همین ۴۱ درصد مشارکت را هم مبنا قرار بدهیم، بخش عمده‌ای از این مقدار، رأی نیروها و کنشگران اجتماعی است. همچنین این نکته را هم باید در نظر گرفت که درست است رقابت‌های محلی، خانوادگی، فردی و طایفی در شهرستان‌ها هم بر این میزان رأی تاثیرگذار بوده اما رأی آنها رأی سیاسی محسوب نمی‌شوند، آن هم در شرایطی که انتخابات یک امر سیاسی است و اگر ۴۱ درصد سیاسیون این رأی را در صندوق ریخته بودند و گرایش‌های سیاسی مردم را بسیج شده بود، ۴۱ درصد پشتوانه مهم و قابل اتکایی است.

آرای باطله یعنی مردم رنجیده هستند و از سیاست فاصله گرفتند

*آرای باطله چه پیامی داشت؟

آرای باطله در این دوره از انتخابات بیشتر از همیشه بوده و هنوز عدد آن را مشخصاً هنوز نگفته‌اند. پیش‌بینی می‌شود که حداقل ۱۰ درصد آرای این دوره از انتخابات باطله بوده ولی هنوز رسماً اعلام نشده است. بهرحال ریشه آرای باطله این است که مردم رنجیده و از سیاست فاصله گرفته‌اند. البته میان کنشگران سیاسی اختلاف است که آیا سیاستمداران، احزاب و شخصیت‌های سیاسی باید تابع نظر اکثریت مردم که رنجیده‌اند، باشند یا اینکه باید مردم را با محدودیت‌ها و منحصر بودن راه انتخابات آشنا کنند و سعی کنند که مردم را به صحنه برگردانند. لذا این دو گرایش وجود دارد اما گرایش ما به عنوان حزب کارگزاران این است که نهاد انتخابات اهمیت دارد، به رنجش مردم احترام می‌گذاریم ولی باید مردم را قانع کنیم که به انتخابات اهمیت بدهند ولو اینکه مسیر کُند جلو برود و بهبودی بسیار کم باشد.

همیشه این تردید وجود داشته که آیا انتخابات موثر هست یا نیست؟ کما اینکه یادمان نرفته که اولین کنش سیاسی حزب کارگزاران سازندگی مربوط به مجلس پنجم بود که اتفاقاً هنوز رکورددار مشارکت مردم در انتخابات مجلس، همان انتخابات مجلس پنجم است و آن ۷۲ درصد مشارکت را فقط در آن انتخابات تجربه کردیم. در همان انتخابات مجلس پنجم قبل از شکل‌گیری حزب کارگزاران سازندگی ما دنبال این بودیم که چپ را یعنی چپ خط امامی آن روز را فعال کنیم. خط امام آن زمان دو نهاد داشت. یک نهاد مهم و مرکزی آن روحانیون مبارز بود که انشعابی از روحانیت مبارز با محوریت بزرگانی مانند کروبی، موسوی خوئینی‌ها و خاتمی بود که به هیچ وجه حاضر نشدند در انتخابات شرکت کنند، به این معنی که در انتخابات مجلس پنجم که ۷۲ درصد مردم شرکت کردند، روحانیون مبارز که این سه شخصیت در آنها موثرتر بودند، آقایان خاتمی، خوئینی‌ها و کروبی در این انتخابات شرکت نکردند.

بخش دوم چپ، شورای هماهنگی نیروهای خط امام بود که آقای نبوی و سازمان مجاهدین انقلاب اداره می‌کردند، آنها در انتخابات مجلس پنجم شرکت کردند اما در ائتلاف با ما نبودند. در مجموع انتخابات مجلس پنجم سه جنبه چپ، راست و میانه داشت که حزب کارگزاران سازندگی بخش میانه را نمایندگی کرد.

با دل پرخون در انتخابات شرکت کردیم

البته همان موقع در انتخابات مجلس پنجم هم تردید بود ولی وقتی نتایج مشخص شد و نتیجه انتخابات مجلس پنجم با مجلس چهارم بسیار متفاوت بود، چنانچه همان روحانیون مبارز که در انتخابات بعدی ریاست جمهوری ۷۶ بودند و دوم خرداد شکل گرفت، به همان مجلس پنجم هم آمدند و وارد شدند. البته شرایط امروز بسیار سخت‌تر است اما چنانچه نهاد انتخابات را کنار بگذاریم، باید منتظر حوادث بعدی باشیم و امکان دارد چند نوع حادثه به وقوع بپیوندد.

اول اینکه ممکن است حوادثی از نوع ۱۴۰۱ و حادثه‌ای که منجر به کشته شدن یا فوت خانم مهسا امینی شد، رخ دهد و مردم به خیابان بریزند که در این صورت برای کشور خسارت ایجاد می‌شود، یا باید منتظر باشیم که این نظام در همین مسیری که در آن افتاده و هر روز ضعیف‌تر از روز قبل می‌شود و الان حتماً مجلس دوازدهم از مجلس یازدهم ضعیف‌تر خواهد بود، به قهقرا برود یا باید منتظر باشیم براساس یکسری اشتباهات منطقه‌ای یا بین‌المللی خدای نکرده ضربه‌ای از بیرون به ایران وارد شود، که هیچ‌کدام اینها مطلوب ما نیست.

بنابراین علی‌رغم همه رنجشی که داریم، تعبیری که من در انتخابات تبریز داشتم، گفتم که ما با دل پرخون یا دل خونین در انتخابات شرکت می‌کنیم، به این معنی که می‌دانیم این انتخابات، انتخابات استانداردی نیست ولی نهاد انتخابات را مهم می‌دانیم.

رأی ندادن آقای خاتمی حلقه ای از یک زنجیر است یا یک تک برگ؟

*رأی ندادن آقای خاتمی برای خود شما قابل پیش‌بینی بود؟

بله، چراکه آقای خاتمی از قبل گفته بود که رأی نمی‌دهد و اساساً به این نقدی وارد نمی‌دانم. سوالی که بعد از این افکار عمومی باید از همه سیاسیونی که رأی ندادند، بپرسند این است که آیا رأی ندادن یک تصمیم دفعی و موردی است یا یک حلقه‌ای از یک زنجیره‌ای است؟

یعنی قدم بعدی شما این است که در هر انتخاباتی می‌خواهید این کنشگری را داشته باشید و رأی ندهید یا اینکه می‌خواهید این را به سرمایه‌ای برای کار بعدی تبدیل کنید؟ چراکه فرض بر این است اصلاح‌طلبان و دیگرانی که رأی ندادند، به سرمایه اجتماعی اضافه می‌شود و حالا می‌خواهند از این سرمایه اجتماعی خود استفاده کنند، آیا برنامه‌ای دارند یا ندارند؟

البته بنده پاسخ این سوال را نمی‌دانم و خود آنها باید جواب بدهند. بنابراین این رأی ندادن حلقه‌ای از یک زنجیر است یا یک تک‌برگ است؟ اگر تک‌برگ باشد، بازی تک‌برگ برای هیچ سیاستمداری شایسته نیست. سیاستمدار باید بداند که بله امکان دارد در یک انتخاباتی آدم رأی ندهد و حتی حرف منفی بزند اما به نظر بنده آقای خاتمی حتماً از جمله کسانی نیست که به نهاد انتخاباتی بی‌توجه باشد.

*فکر می‌کنید این رأی ندادن به منزله رأی اعتراضی جریان اصلاحات است یا می‌خواستند پیامی به حاکمیت بدهند؟

هر دو مورد می‌تواند باشد.

رأی نیاوردن هیچ کسی برای من شوکه کننده نبود زیرا...

*آقای مرعشی! رأی نیاوردن چه کسانی برای شما غیرمنتظره بود؟

رأی نیاوردن هیچ‌کس برای بنده شوکه کننده نبود. در مورد این انتخابات بارها گفته بودم یک برگ سوخته است چون از ابتدا نه حزب کارگزاران سازندگی، نه مجموعه اصلاح‌طلبان و نه شخصیت‌های سیاسی متناسب با نیاز کشور در انتخابات حاضر نشدیم.

اگر شخصیت‌های سیاسی و احزاب موثر و جبهه اصلاحات می‌خواستند متناسب با نیاز کشور در این انتخابات حضور یا عدم حضور داشته باشند، باید با فرمان دیگری جلو می‌رفتند. درست است که یکسری از سیاسیون رد صلاحیت شدند اما در حال حاضر مجموعه جبهه اصلاحات ایران و از جمله حزب کارگزاران نمی‌توانند نام ۱۰ شخصیت ملی که مردم بشناسند، را بگویند که ردصلاحیت شدند، بنابراین با انفعال با انتخابات برخورد کردیم.

در نتیجه ما وقتی می‌توانستیم حرف داشته باشیم که در ثبت‌نام انتخابات حضور پیدا می‌کردیم، اگر شرایط برای رقابت فراهم نمی‌شد، می‌گفتیم آقا این لیست ما بوده که ۵۰، ۶۰ یا ۷۰ درصد آن رد صلاحیت شدند و حالا ما نمی‌توانیم شرکت کنیم. بنابراین ما متناسب با نیاز کشور در انتخابات حضور پیدا نکردیم، منظور از حضور این نیست که تا انتها بمانیم و رأی بیاوریم بلکه حضور به معنی اینکه فعال باشیم، از فرصت انتخابات برای حرف زدن، گفتگو کردن با حاکمیت، با مردم و با رقبای سیاسی خود استفاده کنیم و به انتهایش برسیم و بگوییم دست ما را بستید و ما با دست بسته در انتخابات شرکت نمی‌کنیم.

در نبود اصلاح‌طلبان اصولگرایان دچار تشتت شدند

در این انتخابات نکته بارزی که معلوم شد، این بود که اصولگرایان و آن حلقه مرکزی حاکمیت، بسیار متشتت هستند. یکی از مسائلی که در این انتخابات بسیار بروز کرد و آشکار شد این بود اصولگرایانی که مدعی اداره کشور، کنترل و مدیریت آن هستند، دچار تشتت فوق‌العاده‌ای هستند و این افرادی که در حال حاضر وارد مجلس شدند، تشتتی که همین الان در مورد ریاست مجلس بروز کرده، اختلاف نظرهایی که وجود دارد، تهدیدهایی که هستند، درگیری دو نهاد خبری مهم مثل تسنیم و فارس که هر دو متعلق به سپاه هستند والان مقابل هم صف‌آرایی کرده‌اند، همگی نشان‌دهنده تشتت میان اصولگرایان است که البته قابل پیش‌بینی بود.

ما هر گاه به سمت حذف یک جناح سیاسی برای یک حاکمیت یک‌پارچه می‌رویم، دوباره از درون حاکمیت یک‌پارچه، اختلاف بروز می‌کند. ما در انتخابات مجلس دوم که حزب جمهوری اسلامی گرداننده اصلی صحنه سیاسی بود، جامعه روحانیت مبارز تهران موفق شد، نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها را حذف کند و ۷۰ درصد نمایندگان حزب جمهوری اسلامی وارد مجلس شدند. بنابراین اختلاف چپ و راست از داخل مجلس دوم شکل گرفت به این معنی که جناح‌های اصلاح‌طلبان و اصولگرایان امروز، در مجلس دوم تشکیل شدند.

با تشکیل باندهای کوچک رائفی‌پور، قالیباف، آقاتهرانی و ... نمی‌شود کشور را اداره کرد

در نتیجه انتخابات اخیر معلوم شد در شرایطی که اصلاح‌طلبان در صحنه نباشند، اصولگرایان هم متحد نیستند و متفرق هستند و این تقسیم بر ۲ شدن همچنان ادامه دارد. بر همین اساس فکر می‌کنم اداره مجلس دوازدهم به مراتب از مجلس یازدهم سخت‌تر باشد و مجلس دوازدهم ضعیف‌تر از مجلس یازدهم ظاهر خواهد شد که این تجربه پرهزینه‌ای برای کشور است.

راه داشتن مجلس قوی این است که کشور باید به انتخابات حزبی برگردد. اگر به دنبال این هستیم که نهاد انتخابات دوباره قدرت بگیرد، مهم شود و مردم به صحنه برگردند، این است که نظام باید بپذیرد که با تشکیل باندهای کوچک مثل باند رائفی‌پور، باند رسائی،باند قالیباف، باند آقاتهرانی و غیره نمی‌شود، کشور را اداره کرد. همه این موارد موجب تضعیف مدیریت کشور می‌شود و شکاف بین ملت و دولت را تشدید می‌کند، فاصله بین رهبری و سیاسیون را افزایش می‌دهد و در نتیجه خلأ ایجاد می‌کند.

رهبری در انتخابات تنها بودند زیرا...

نکته دیگر این است که در انتخابات مجلس دوازدهم رهبری تنها بودند. به این معنی که آیا شما یک بار مشاهده کردید که یکی از ائمه جمعه تهران وارد صحنه شود و حرفی بزند که بر روی مشارکت مردم در انتخابات تاثیر بگذارد؟ آیا احدی از مراجع تقلید به صحنه آمد و حرفی زد که روی مردم اثر بگذارد؟ خیر. آیا اژه‌ای، رئیس قوه قضاییه حرف محکمی زد؟ خیر. آیا مشاهده کردید رئیسی که رئیس جمهور و دومین مقام کشور است، توانست جمله یا حرفی بزند؟ فقط رهبری در مورد انتخابات صحبت کردند.

تنهایی رهبری حتماً به نفع کشور نیست. در حقیقت باید به اندازه‌ای حواریون و نیروهای سیاسی پیرامون رهبری باشند که حتی نیروهای رده سوم بتوانند انتخابات را اداره کرده و مردم را بسیج کنند. اینکه همه بی اثر شوند و فقط رهبری اعتبارشان را پشت این انتخابات بیاورند، اصلاً پیام خوبی نبود.

کشور باید به انتخابات حزبی برگردد، البته منظور این نیست که ۳۰ حزب داشته باشیم چراکه کشور می‌تواند حداکثر ۳ یا ۴ حزب بر اساس نحله‌های فکری شناخته شده داشته باشد، لذا آنها باید فضای انتخاباتی کشور را مدیریت کرده، سامان دهند و کشور به سمتی ببرند که مسائل مردم را حل کنند.

بخش مهمی از نارضایتی هم همچنان نارضایتی اقتصادی است. یعنی مردم از بهمن ۹۷ که ترامپ از برجام خارج شد. در حال حاضر تورم بالای ۴۵ درصد را در کشور تجربه می‌کنیم و مردم تحمل می‌کنند. هیچ افقی هم برای حل این مشکل وجود ندارد. وقتی روحانی رئیس جمهور بود، او را متهم می‌کردند که منفعل و کم‌کار است، حالا رئیسی پرکار است، هر جمعه هم می‌رود و استان‌ها را می‌بیند، کار خوبی هم می‌کند، اشکالی ندارد، اما حتی اگر به جای جمعه شیفت شب و شیفت نیمه‌شب هم، کار کند باز هم رئیسی نمی‌توان هیچ کدام از مسائل کشور را حل کند و مسائل سر جای خودش باقی است. عدم تعادل در بودجه، در بانک، در آب، در برق، در گاز، در صندوق‌های بازنشستگی و غیره، همه مشکلات سر جایش باقی هستند و قابل حل نیستند. کشور باید به یک تجدید ساختار یا نوسازی ساختارهای سیاسی فکر کند اگر بخواهد کشور در معرض بهبودی قرار بگیرد و یک کمی حال ایران خوب شود.

از رأی نیاوردن باهنر تعجب نکردم

*شما از رأی نیاوردن فردی مانند باهنر تعجب نکردید؟

خیر.

*در مقابل رأی نیاوردن باهنر، افرادی نظیر رسایی رأی آوردند و حتی رأی آنها بالاتر از آقای قالیباف بود، آیا از این قضیه تعجب نکردید؟

خیر، چراکه در نبودن اکثریت مردم در صحنه، این آقایان رأی آوردند. پیش از این در عرصه سیاسی یک شوخی با قالیباف می‌کردند و می‌گفتند آن زمانی که مردم در انتخابات آمدند، قالیباف رأی نمی‌آورد و زمانی قالیباف رأی آورد که مردم در انتخابات نیامدند. اما در حال حاضر سقف رأیی که اینها در انتخابات آوردند از کف رأی قبلی خودشان هم پایین‌تر است.

وقتی نبویان و رسایی نفر اول و دوم می شوند یعنی درحال حرکت به سمت نامطلوبی هستیم

*یعنی می‌توان گفت باهنر به نوعی قربانی همین تفرقه میان اصولگرایان شد؟

در اصولگرایان باهنر از شخصیت‌های باتجربه، مطلع و مفید است. اما در حال حاضر فقط باهنر کنار نیست، بلکه افرادی نظیر ناطق نوری و لاریجانی هم کنار هستند. در حال حاضر بسیاری از شخصیت‌های اصولگرا و اصلاح‌طلب هم‌زمان کنار هستند، کار به جایی رسیده که نبویان نفر اول و رسایی نفر دوم تهران شده است. بنابراین در حال حرکت به سمت به نقطه نامطلوبی هستیم.

اگر قرار بود رئیسی و قالیباف رئیس دو قوه شوند، خب چرا آنها را جابجا گذاشتید؟!

*برای کارگزاران فرق می‌کند فردی مانند قالیباف رئیس مجلس باشد یا نبویان و رسایی؟

برای کارگزاران فرق نمی‌کند اما برای کشور فرق می‌کند. این افراد برای کشور متفاوت هستند. حمایت خاصی از هیچ‌کدام از این افراد نداریم. آن نکته‌ای که برای ما به عنوان کارگزاران اهمیت دارد این است که اداره کشوری مقداری بهبود پیدا کند.

یک وقتی به بعضی از دوستان در نهادهای حاکمیتی می‌گفتم فرض کنید رئیسی و قالیباف قرار است رئیس دو قوه شوند، چرا اینها را جابجا گذاشتید؟ قالیباف به درد اجرا می‌خورد و رئیسی به درد اینکه در مجلس سخنرانی کند. چیدمان دست ما نبوده است. شاید تدبیر این بوده که این دو نفر رئیس دو قوه مملکت شوند، در این شرایط قالیباف را اجرایی می‌گذاشتید و رییسی را اسپیکر، که بالاخره کار مناسب کنند.

به رئیسی گفتم رقیب ما یأس مردم است نه شما

در هر صورت علاقمند هستیم که حتی اگر اصولگرایان در کشور حاکم باشند، کشور بهتر اداره شود چراکه اگر کشور به نحو بهتری اداره شود و وضع مردم بهتر شود، به صحنه برمی‌گردند. زمانی اولین دیداری که با رئیسی داشتم جمله‌ای به او گفتم که هنوز به آن اعتقاد دارم. گفتم آقای رئیسی شما نه رقیب ما بودید و نه در آینده رقیب ما هستید، رقیب ما یأس مردم است و اگر بتوانید به عنوان رئیس جمهور کشور را به نحوی اداره کنید که وضع مردم بهتر شود و به صحنه برمی‌گردند، ما از شما تشکر می‌کنیم.

حتما قالیباف بهتر از نبویان و رسایی مجلس را اداره می کند اما...

در مورد مجلس هم وضعیت به همین ترتیب است به این صورت که حتماً قالیباف بهتر از نبویان یا رسایی می‌تواند مجلس را اداره کند، منتها اگر بتواند نقشی ایفا کند، چراکه قالیباف در دوره اخیر مجلس مطلقاً موفق نبوده، تا جایی با دولت هم دوباره هماهنگ نیستند و کشمکش دارند. اگر دولت و مجلس بتوانند کشور را یک مقدار بهتر اداره کنند، استقبال می‌کنیم.

یک فراکسیون ۶۰ نفره حتما در یک مجلس متشتت اثرگذار است

*آقای مرعشی آماری دارید از اینکه چند کاندیدا از صدای ملت به مجلس رفتند؟ خود کارگزاران برنامه‌ای برای مدیریت دارد؟

به عنوان حزب کارگزاران سازندگی خیر. از دوستانی که وارد مجلس شدند که یک کف ۳۰ نفر و یک سقف ۶۰ نفر داریم لذا از آنها خواهش خواهیم کرد که باهم متحد باشند و یک فراکسیون تشکیل دهند. چون فرد فرد نمی‌توانند از خودشان در مقابل این حاکمیت یک‌پارچه دولت و مجلس اصولگرای خیلی رادیکال دفاع کنند.

بنابراین بهتر است این دوستان دور هم جمع شوند. البته توصیه و مشورتی به اینها خواهیم داد به این ترتیب که دور هم جمع شوند، فراکسیون درست کنند و با این کار، قدرت کسب کنند. بنابراین حتماً یک فراکسیون ۶۰ نفره در این مجلس متشتت می‌تواند تاثیرگذار باشد.

*این تعداد اصلاح‌طلب و اعتدالی به مجلس دوازدهم راه پیدا کردند؟

بله. به نظر می‌رسد دوستان اصلاح‌طلب و میانه‌رو می‌توانند یک فراکسیون ۶۰ نفره تشکیل دهند.

تشکیل ۳ فراکسیون در مجلس دوازدهم

*قدرت مانور این فراکسیون چگونه خواهد بود؟ همان اقلیت می‌شوند؟

بله اقلیت می‌شوند. البته بستگی به این دارد که بقیه و اکثریت به چه صورت ساماندهی می‌شوند، کما اینکه بسیار بعید است اکثریت مجلس یک فراکسیون شوند. قاعدتاً آنها هم دو فراکسیون می‌شوند. برآیند فعلی منتخبین این است که مجلس دوازدهم یک مجلس با سه فراکسیون خواهد بود. اگر مجلس سه فراکسیونه شود، یک فراکسیون ۶۰ نفره، با توجه به تعداد، فراکسیونی است که می‌تواند تعامل با یکی از فراکسیون‌ها را انتخاب کند.

*بنابراین در دعوای بین اصولگرایان فراکسیون اقلیت می‌تواند مانور بیشتری بدهد...

به هر حال همیشه به این صورت بوده است، همیشه وقتی مجلس چند فراکسیونه شود، همه فراکسیون‌ها به سهم خودشان اثرگذار هستند.

*به تنهایی رهبر در انتخابات اشاره کردید، نکته عجیب این بود که رهبری خیلی زود هنگام به مجلسی که هنوز روی کار نیامده، تذکر و توصیه دادند که کام مردم را تلخ نکنید، می‌توان این نکته را آغاز برخورد با یک جریان افراطی بدانیم که در مجلس آینده هم رد پایشان محسوس است؟

رهبری همیشه این تذکرات را دادند.

عده‌ای به زبان آمده‌اند که آتش‌شان خیلی تند است

*حتی قبل از شروع مجلس؟

در حال حاضر عده‌ای به زبان آمده‌اند که آتش‌شان خیلی تند است و فکر می‌کنند می‌توانند کارهای مهمی انجام دهند، بنابراین رهبری تذکرات لازم را به آنها دادند.

*چه شباهت‌هایی بین اصلاح‌طلبان تندرو و اصولگرایان تندرو مشاهده می‌کنید؟

نمی‌خواهم به این مسئله بپردازم. آنچه اهمیت دارد، این است که باید درک کنیم به جز با مشی میانه نمی‌شود، مسائل کشور را حل کرد. شاید بگوییم مهم‌ترین خصوصیت مشترک این دو جریانی که شما گفتید، «نفی» است. ما اگر به نقطه‌ای برسیم که هیچ کس و هیچ جریانی را نفی نکنیم، همه را وارد صحنه‌های تصمیم‌گیری کنیم و به هر گروهی متناسب با وزن اجتماعی آن امکان اثرگذاری در فضای سیاسی را بدهیم، شاید بهبودی آغاز شود. در مجموع مادامی که جریانات سیاسی فکر می‌کنند با حذف هر کسی غیر از خودشان می‌توانند کشور را درست کنند، ایران در مسیر بهبودی قرار نخواهد گرفت.

شاید اصلاح طلبانی که در ۱۴۰۲ موضع عدم مشارکت داشتند در ۱۴۰۴ نظرشان تغییر کند

*در جریان اصلاح‌طلب هم این چند دستگی و مواضع تند را مشاهده کردیم و در این انتخابات هم شاهد این تشتت بودیم، بدنه جوان معتقد بود ما باید در صحنه باشیم اما طیف سنتی‌های جریان اصلاح‌طلب معتقد بودند فعلاً نباید وارد فضای انتخابات شویم. نظر شما چیست؟

بنده نمی‌گویم دوگانگی. به هر حال دو گرایش بود و این آرایش امکان دارد برای انتخابات ۱۴۰۴ تغییر کند. همچنین امکان دارد بسیاری از نیروهایی که در انتخابات ۱۴۰۲ موضع عدم مشارکت یا عدم حضور در انتخابات را داشتند، نظرشان در انتخابات ۱۴۰۴ تغییر کند.

اگر جمهوری اسلامی نباشد مردم نه به میرحسین موسوی مراجعه می‌کنند نه به فائزه هاشمی

*برخی در جریان اصلاح‌طلب حزب شما و برخی از احزابی که شبیه شما بودند را در انتخابات متهم به سازشکاری می‌کنند، شما چه پاسخی دارید؟

بنده مشاهده نکردم کسی ما را متهم به سازشکاری کند. این نکته را در نطقی در جبهه اصلاحات توضیح دادم. درباره کنشگران سیاسی اصلاح‌طلب باید با دو فرض مورد بررسی قرار بگیرد. یک فرض این است که جمهوری اسلامی وجود نداشته باشد. اگر جمهوری اسلامی نباشد، اکثریت مردم ایران نه به مهندس موسوی مراجعه می‌کنند، نه به خاتمی، نه به فائزه هاشمی و نه به تاج‌زاده مراجعه می‌کنند.

اگر خدای نکرده جمهوری اسلامی نباشد، مردم ایران، همه کسانی که در حاکمیت بودند از اصولگرا گرفته تا اصلاح‌طلب را با یک چوب خواهند بُرد. کشور کجا قرار می‌گیرد؟ چه کسی می‌تواند کشور را مدیریت کند؟ چه کسی می‌تواند در میان مردم حرف آخر را به عنوان یک رهبر موفق بزند و کشور را حفظ کند، نمی‌دانیم چون اصلاً برای ما قابل تصور نیست.

کنشگری سیاسی تنها و تنها برای اصلاح‌طلبان مقدور است، در حقیقت اصلاح‌طلبان برابر نیروهای افراطی مثل پایداری‌ها، رسایی‌ها، أمنایی‌ها ودر مجموع برابر این افکار افراطی که عمدتاً هم از مذهب و دین هزینه می‌کنند، نیروها و کسانی که هستند که سیاست، حکومت و ولایت فقیه را عرفی تعریف می‌کنند و در حقیقت این اصلاح‌طلبان هستند که می‌توانند نقش مثبتی ایفا کنند و هنوز می‌توانند ۵۰ درصد مردم را تحت تاثیر قرار دهند.

نهضت آزادی جریان تاثیرگذاری در کشور نیست

نکته دیگر این است که مرز انتقادات ما به جمهوری اسلامی و حاکمیت آن، تا جایی مجاز است که منتهی به حذف نشود چراکه حذف مسئله‌ای را حل نمی‌کند. کما اینکه در دهه اول انقلاب، گروه‌های چپ خط امامی تلاش کردند نهضت آزادی را حذف کنند و یا نهضت آزادی هم به نحوی حرکت کرد که به حذف خودش رضایت داد. اعضای نهضت آزادی افراد محترمی هستند و من برای آنها احترام قائل هستم اما یک جریان تاثیرگذار در کشور نیست.

لذا اصلاح‌طلبان هم تا زمانی می‌توانند تاثیرگذار باشند که در صحنه باشند. البته اینکه در یک انتخابات شرکت نکردند معنی‌اش حذف نیست ولی شرکت نکردن هم باید یک حلقه از یک زنجیر باشد. کنشگری سیاسی اصلاح‌طلبان در ذیل نظام جمهوری اسلامی به نفع کشور و مردم است.

حذف جریان اصلاحات، کشور را به شرایط بهتری رهنمون نمی کند

دوره‌های مشخصی هم دارد، برای مثال وقتی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور بود و یک دولت قوی بعد از جنگ داشت، کشور ضرر کرد؟ کشور در دوره هشت ساله ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی رشدی معادل ۶ و نیم درصد داشته که رشد خیلی خوبی بوده است. همچنین در هشت سال ریاست جمهوری خاتمی رشد حدود ۵ و نیم درصد متوسط سالانه را تجربه کردیم، این تجربه‌ها بد بودند؟ بنابراین آن دوره‌ها، دوره‌های خوبی بود.

همچنین در دوره روحانی برجام تصویب شد، مگر برجام مسئله کوچکی بود؟ طبق اسنادی که منتشر شده وقتی نتانیاهو می‌گوید من سوگند خوردم که برجام را به شکست برسانم، پس برجام به نفع ایران است. در کتاب خاطرات نتانیاهو که اخیراً منتشر شده او گفته من قسم خوردم برجام را از بین ببرم. بنابراین شرایط یکنواخت نبوده، به این معنی که شرایط به این ترتیب نبود که جریانی در طول ۴۳ سال بر کشور حاکم باشد. بنابراین دوره‌هایی داشتیم، موفقیت‌ها و ناکامی‌هایی را تجربه کردیم. بنابراین نبودن اصلاح‌طلبان در صحنه و حذف جریان اصلاحات از فضای سیاسی، کشور را به شرایط بهتری رهنمون نمی‌کند.

تجربه نشان داده وقتی اصلاح‌طلبان نیستند، اصولگرایان هم رشد نمی‌کنند

*بنابراین شما پیش‌بینی می‌کنید حاکمیت مجبور شود دوباره به سمت اصلاحات حرکت کند؟

خیر، نمی‌گویم حاکمیت مجبور می‌شود به سمت اصلاح‌طلبان برود. این یک نیاز دو طرفه است، اصلاً نمی‌خواهم بگویم کسی، کسی را مجبور کند. بنابراین اصلاح‌طلبان باید متوجه نقش تاریخی خودشان برای فردای ایران باشند و روی آن تمرکز کنند.

نباید مسئله را ساده بگیرند، چون سیاست ساده نیست و پیچیده است. بنابراین حاکمیت باید متوجه باشد که در نبودن اصلاح‌طلبان، اصولگرایان هم رشد نخواهند داشت. این نکته‌ای است که تجربه نشان داده است. اگر همین امروز اصلاح‌طلبان به صحنه برگردند و اصولگرایان هم دور هم جمع شوند و دوتا حزب قدرتمند درست کنند، کشور در مسیر بهبودی می‌رود. آن وقت رهبری تنها نخواهد بود چراکه بسیاری از مسئولیت‌ها را احزاب به عهده می‌گیرند و مردم را قانع می‌کنند.

اصلاح طلبان نقش تاریخی خودشان برای آینده ایران را فراموش نکنند

بنابراین اصلاح‌طلبان باید نقش تاریخی خودشان را برای آینده ایران فراموش نکنند و مسئولیت بپذیرند، مسئولیت پذیرفتن هم فقط یک جواب نه و ما نیستیم، نیست، مسئولیت این است که یک راهکار پیدا کند. اگر یک جریانی نتواند راهکار پیدا کند که یک جریان موفقی نیست. از طرفی حاکمیت باید توجه داشته باشد که حذف جریان اصلاح‌طلب از صحنه سیاسی کشور، باعث می‌شود بخشی از تجربه ۴۵ ساله جمهوری اسلامی را دور بریزیم و هم منجر می‌شود که اصولگرایان به جای اینکه با هم متحد و همراه باشند به چند گروه تقسیم می‌شوند و دعوای اینها با هم دوباره کشور را ضعیف‌تر کند.

در درون جریانی که به دنبال خالص سازی است، اختلاف ایجاد شده است

*این تلحیل از جناح‌ها و تاثیر آن بر مدیریت کشور را با فرض قدرت داشتن جریان خالص‌ساز مطرح می‌کنید؟

بحث از خالص‌سازی گذشته است. در درون آنهایی که دنبال خالص‌سازی بودند، اختلاف است. این تقسیم بر دو همیشه در طول ۴۵ سال گذشته وجود داشته و هیچ وقت ما شروع نکردیم.

*در حال حاضر بسیاری معتقد هستند که دولت سیزدهم و مجلس دوازدهم از بحث یکدست شدن عبور کرده و حتی به سمت یک کاسه شدن رفته‌اند، در دورانی که دولت سیزدهم و مجلس دوازدهم هستند، پیش‌بینی شما از چالش‌های پیش روی نظام به چه صورت است؟

مسئله مهمی که نتوانستند حل کنند، مسائل اقتصادی است. ریشه مسائل اقتصادی هم در سیاست خارجی و روابط خارجی ایران است و نه مجلس دوازدهم و نه دولت سیزدهم، هیچ‌کدام قادر به حل مشکلات نخواهند بود و کشور در همان روال قبلی و همان شیب منفی خودش حرکت خواهد کرد.

در سال جدید خودخواهی ها کنار گذاشته شود و خردورزی در نهادهای حاکمیتی جدی گرفته شود

*و پیام نوروزی آقای مرعشی به مردم ایران.

علی‌رغم اینکه خیلی امیدوار نیستم، امیدوارم مردم ایران سال بهتری را شروع کنند و خرد و خردورزی که سرمایه مهم انسانی است، در نهادهای حاکمیتی و دولت و مجلس جدی گرفته شود، خودخواهی‌ها کنار گذاشته شود، اختلافات به سمت همکاری‌ها سوق پیدا کند، شاید گشایشی در زندگی مردم حاصل شود.

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب