یادداشت های استاد باستانی پاریزی  درباره  اطلاعات وعباس مسعودی
اشاره :
درشماره های قبلی صدسالگی ، در این ستون برخی از گفته ها ونوشته‌ها درباره  عباس مسعودی  را از زبان برخی نویسندگان و پژوهشگران تاریخ معاصر  اعم از موافق و مخالف مطرح کردیم . این بار وبه فراخور حوصله این ستون به گوشه هایی از دستنوشته‌های استاد باستانی پاریزی درباره چگونگی شروع همکاری شان با روزنامه اطلاعات و نقطه نظرات او درباره عباس مسعودی می پردازیم ، با ذکر این نکته که متن کامل دستنوشته های استاد باستانی پاریزی درکتاب ۸۰ سالگی  روزنامه اطلاعات منتشر شده است.
***
یک نامه به خط مسعودی درخاطرات مرحوم علم چاپ شده است  . شاید این نامه مارا به یک علت مهم  مرگ  مسعودی راهنمایی کند. مرحوم مسعودی ده روز قبل از مرگش  یک نامه عجیب به مرحوم علم نوشته : اوامر مطاع ملوکانه که دیشب به بنده ابلاغ فرمودید تازیانه ای سهمگین بود که به چاکرو خانم ( قدسی مسعودی ) وارد آمدو باور بفرمایید تمام شب خواب به چشم مانرفت چون من و زنم خودمان را خاکسار درگاه سلطنت می دانیم واز جان و دل شیفته عنایات شاهنشاه محبوب خود خاندان جلیل سلطنت هستیم و اگر نقایصی درکار انتشار اخبار و مطالب روزنامه پدید می آید حمل براهمال وتعلل چاکر بفرمایید. چون پیوسته سعی داشته ام و دارم که خدمت گزاری  صدیق درطول عمربوده و پیرو افکار ونیات پاک شاهانه هستم  در چنین پیشامدهایی گناهکار نیستم ، چون به  واسطه ضعف، توانایی آن را ندارم که تمام مطالب روزنامه را شخصا کنترل کنم ، به همین سبب فرزندم فرهاد مسعودی را به کمک طلبیدم و او هم  درکمال خلوص نیت وعقیدت ، وظایف خود را انجام می دهد. 
اما پیام شاه به علم که به مسعودی داده بود چه بود ؟ خود علم درخاطره پنجشنبه ۱۶/۳/ ۱۳۵۳ می نویسد «... صبح شرفیاب شدم پس از آن که  درمنزل عده زیادی  را راه انداختم چه قدر کار جانکاهی ست »  سپس اضافه می کند « نامه بدبخت مسعودی را دادم خواندند. فرمودند مساله عفو شما بسته به رفتار آینده شما خواهد بود بعد مرخص شدم وپیش دوست رفتم یک قهوه خوردم و به دفتر رفتم »
اسدالله علم دوجا صحبت ازعبارت «مسعودی بدبخت » می کنداین تعبیر او برای اهل قلم  بیراه نیست وسعدی درست گفته است :
به بدبختی و نیک بختی ، قلم 
برفته ست وما بی خبر درشکم 
مسعودی در پایان نامه می نویسد:  تکدر خاطر ملوکانه بیش از هرچیز مرا رنج می‌دهدو نمی دانم چه باید کرد؟ چون به خوبی می دانم که اگر ذره ای از عنایات شاهنشاه از این خدمتگزار کاسته شودو سایه پرعطوفت مبارک برسر این بنده نباشد با وجود دشمنی که نسبت به چاکر اعمال می شود،نا بود خواهم شد.  آقای علم شمارا به سرمبارک شاهنشاه  قسم می دهم  عرایض چاکر را به سمع ملوکانه برسانید و چاره ای بیندیشید که من از این پریشانی و تاثر خلاص شوم ، هر امری از پیشگاه ملوکانه شرف صدور یابد مطاع است.

آشنایی  استاد باستانی پاریزی
 با روزنامه اطلاعات
اولین بارکه من با نام روزنامه اطلاعات آشنا شدم محصل مدرسه ابتدایی پاریز بودم. پدرم مرحوم حاج آخوند پاریزی که روحانی بود و سپس مدیرمدرسه پاریز هم شد سفری به کرمان کردودربازگشت دوتا بارخر چراغ دوفیتیله ازکرمان همراه آورد. چراغ ها را لای پوشال بسته بندی کرده بودندو از کرمان تا حسین آباد۲۵ فرسنگ ( ۱۵۰ کیلومتر ) با ماشین وپنج فرسنگ بین حسین آباد که راه اتومبیل رو نبود با چهارپاآوردندکه براثرزمین خوردگی یکی ازچهارپایان ،چندچراغ آسیب دیده وبعضی لامپ ها هم شکسته بودو معلوم شد ازآن سال،شبها درمدرسه پاریزکلاس های اکابردائرخواهدبود و پیرمردهای ده که عموما سواد نداشتند برای سواد آموزی شبها می آمدند( شرح آنهارا درکتاب نای هفت بند ذیل مقاله چراغی درتاریکی صفحه ۱۰۹ آورده ام ).
من هنوز نوجوان و درواقع کودک بودم، همراه پدر دراین کلاس هامی پلکیدم وآوازهمراه خوانی شعرهای فردوسی و سعدی را درکتاب هابا پیرمردان ده، یاری می دادم .همان روزهایک روزپست پاریزآمدوچندین شماره روزنامه اطلاعات تاشده وتمبرخورده به دفترمدرسه دادومعلوم شد مرحوم عباس مسعودی -مدیر اطلاعات – دستور داده است که هر روستایی که کلاس اکابردرآن دایرباشد یک شماره روزنامه اطلاعات هم برای آن مدرسه فرستاده شود.که هم معلمان و هم بعضی شاگردان بتوانند کمک آموزی کنندوبا این کارعباس مسعودی بایک تیردونشان زده بود :هم خدمتی به آموزش سالمندان کرده بودوهم گسترش درتوزیع روزنامه دردهات پدید آمده بود.(سال ۱۳۱۶ )
ادامه دارد

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی