سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۰
نظرات: ۰
۰
-
این ساعت به چه دردی می‌خورد؟

موضوع مورد گفتگو، ساعت است. یک چیز بیخودی که با آمدن موبایل و اعلام ساعت و به خصوص ساعات شرعی از طریق رسانۀ صداوسیما، دیگر ضرورتی در استفاده از آن احساس و بلکه مشاهده نمی شود.

رضا رفیع - ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات: علیرغم آلودگی فرحبخش هوا و جوّ ناپایدار بارندگی و برازندگی، بار دیگر به میان مردم همیشه در صحنه رفتیم تا در فضایی کاملاً آزاد و شفاف، راجع به موضوعی نظرخواهی کنیم که خیلی ها شاید با خوش باوری و به خاطرفقدان بصیرت، از کنار آن به سادگی عبور کردند و فقط به تخم مرغ اندیشیدند. تک و تنها به تو می اندیشم، ای سراسر همه خوبی....ای خوردنی!

موضوع مورد گفتگو، ساعت است. یک چیز بیخودی که با آمدن موبایل و اعلام ساعت و به خصوص ساعات شرعی از طریق رسانۀ صداوسیما، دیگر ضرورتی در استفاده از آن احساس و بلکه مشاهده نمی شود. تقریباً یک چیز بیخودی شده است. فقط برخی از مجری ها برای گرفتن حق اسپانسری، آن را به مچ خود می بندند و به هنگام برنامه، با حرکات تنظیم شدۀ دست، ولو با وجود چادر، مارک آن را به ملت نشان می دهند. تا هم سر مردم را شیره بمالند که بروند فلان ساعت را بخرند، و هم خودشان پولی به جیب مبارک بزنند و در خوشبینانه ترین حالت ممکن، لاکچری بودن خود را به بینندگان عزیز، مژده دهند. 

سوای اینها گزارش شده است که بسیاری از اشخاص ناراحت و نابهنجار، از ساعت برای قرار گذاشتن با جنس مخالف و موافق کردن او سوء استفادۀ بهینه کرده اند. حال آن که مگر امثال شیرین و فرهاد و لیلی و مجنون و وامق و عذرا و زهره و منوچهر و از این قبیل عشاق بیکار و بی یارانه،ساعت داشتند که امروز جوان های فهیم و گول خوردۀ ما در عاشقانه ترین حالات ممکن خود که ان شاءالله منجر به عمل حسنۀ ازدواج و رفتن به زیر یک سقف بدون چکه(ونه ان شاءالله مسکن مهر)بشود؛ ساعت به دست خود می بندند؟....که چی مثلاً؟..... که هیچی! صرفاً ترویج مکتب قرتیسم، ولاغیر!

پس با این مقدمۀ روشن و جوشن، به میان مردم رفتیم تا نظر آنها را در خصوص لزوم وجود ساعت جویا شویم. و این که آیا ساعت ها را جمع کنیم، مثل دیش و قلیان و غیره، بهتر نیست؟ خلاصه ای از این نظرات قیچی شده به خاطر تنگی وقت و سایر تنگی های موجود را ذیلاً ملاحظه می فرمایید. بفرمایید:

یک پیرمرد قوزیده: من با این همه عمرشریفم هنوزبرای یک ساعت هم از ساعت استفاده نکرده ام. یک شاخص حلبی در حیات منزل داریم که با استفاده از حرکت منظم خورشید، می فهمم که چه وقت روز است. مثلاً وقتی که در وسط قرار می گیرد، می فهمم که یارانه را ریختند.

یک عزیز روشندل: باور کنید هیچ وقت نیازی ندیدم که به ساعت نگاه کنم. عموماً از طریق رادیو یا تلویزیون مطلع شدم و سفارش مسؤولان محترم هم همین است که خبرهای مطمئن را از کانال صداوسیما دریافت کنید. دینگ دینگ ساعت اخبارش عین خود آقای حیاتی، دقیق و منظم و دست نخورده است.

پیرزنی زنبیل به دست: ننه جان، هیچی خروس نمیشه!.... چنان صبح ها سر وقت، همه رو بیدار می کنه که کامبلوتر هم نمی تونه این کار رو بکنه[بله، همون کامپیوتری که شما روی کاغذ روبروی من نوشتید].هیچ خرجی هم ندارد. نه استهلاکی دارد،نه لوازم یدکی می خواهد که مجبور باشیم دستمان را تا اینجا، به سمت غرب کثافت دراز کنیم.تازه به آقامونم درس همسرداری میده که باعث داغ شدن کانون خانواده میشه و از این چیزا! جایی هست در محل ما که ساعت می گیره، خروس میده. طرح تعویض ساعت با خروس. خود من چند روز پیش رفتم یک ساعت دادم، یک خروس گرفتم. 

جوانی اهل تفکر: این ساعت های دیواری لامصب بدجوری روی مخ است. دینگ دینگ عقربه هایش اعصاب دانشجو را داغون می کند. حواس آدم هم که پرت شود، هم به تحصیلات ضربه می خورد، هم که جنبش دانشجویی از مسیرش منحرف می شود. جنبش هم که نباشد، فرقی با مردن ندارد. گوته می گوید: مرده آن است که دستش بزنی، جُم نخورد! 

یک حجره دار بازار: آدم اگر به یاد ساعت مرگش باشد، اینطوری دنبال تجملات دنیوی نمی رود. اختلاس را عرض نمی کنم. همین دنبال ساعت های مدل فلان و مارک بهمان بودن را عرض می کنم. مستحضرید که؟.... ساعت باید معنوی باشد. فی هذه الساعه و فی کل الّساعه؛ فرقی نمی کند. در هر لحظه باید به یاد ساعت قیامت بود. از نظر من این ساعت  های دنیوی مردود است. 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی