برای «ایران»، آن هم در آن بُرهه و در فرایند نوشدنی ناگزیر، «وحدت ملّی» بسیار پُربها و خطیر مینمود و فروغی بدین وحدت ملّی اهتمام و اعتنای بسیار داشت. شرح پُرأهمّیّتی دربارة وحدت ملّی در آن سخنرانی که در أوّل بهمن ۱۳۱۲ ﻫ.ش. در تالار دارالمعلّمین عالی دربارة فردوسی إیراد کرده است به دست داده که نقل آن ما را مقصود خویش دور خواهد کرد و خواهندگان خود به متن مطبوع آن سخنرانی رجوع خواهند فرمود. باری، او فردوسی را حافظ عمود خیمـﮥ این وحدت میدانست و بدرست اعتقاد داشت که «فردوسی... ملّیّت ایرانی را إحیا کرده»و «قباله و سند نجابتِ ملّت ایران را تنظیم فرموده» است.
در آن سالها که (بجا یا نابجا) کشورهای منطقه هریک درصدد فرانمودن هویّت ملّی بودند، فروغی بدین متنبّه بود که فردوسی در این زمینه چه سرمایـﮥ عظیمی در اختیار ما نهاده است.
او در این باره سخن جالب توجّهی از آتاتُرک نقل کرده؛ و این سخن از آتاتُرک که میدانیم دستاندرکار نوعی هویّتسازی (و اگر خواستید بگوئید: جَعلِ هویّت) بود، بسیار تنبُّهآفرین است. مرحوم فروغی گفته است:
اتاترک به من گفت: شما ایرانیها قَدرِ ملّیّت خود را نمیشناسید، و معنی آن را نمیفهمید، و نمیدانید که ریشه داشتن و حقّ آب و گل داشتن در قسمتی از زمین، چه نعمتی عظیم است، و ملّیّت وقتی مصداق پیدا میکند که آن ملّت را بزرگان أدب و حکمت و سیاست، و در معارف و تمدّن بشری سابقـﮥ ممتد باشد. شما قدر و قیمت بزرگان خود را نمیشناسید و عظمت شاهنامه را درنمییابید که این کتاب سند مالکیّت و ملّیّت و ورقـﮥ هویّت شماست؛ و من ناگزیرم برای ملّت تُرک چُنین سوابقی دست و پا
کُنم!
از مقاله ی فروغی و خلاصـﮥ شاهنامه

شما چه نظری دارید؟