«پیش از آنکه نخستین کودک خانواده‌ای به دنیا بیاید، مادر زن قنداق و گهواره‌ای تهیه می‌کند و با تشریفات تمام به خانۀ داماد می‌فرستد. یکی از قطعات ارسالی چلوار بریده‌ای است که آن را پیرهن قیامت می‌نامند. کودک به‌دنیا آمده را پس از شست‌وشو در آن می‌نهند. پس از یک شبانه‌روز، او را در قنداق سفیدی می‌پیچند و در ننویی می‌گذارند که آن را در بالای اجاق آویخته‌اند. کمی برنج نیز در ننو می‌ریزند و بعدها این برنج را به گدا می‌دهند». این روایت کوتاه از حال و هوای خانه های صد سال پیش به وقت تولد یک نوزاد که توسط یک ایران شناس معروف فرانسوی به ثبت رسیده است، تنها بخش کوچکی از آداب و رسومی است که خانواده های ایرانی در زمان تولد کودکشان در انجام آن کوتاهی نکرده و با شوق و ذوق به قولی سنگ تمام می گذاشتند.  


۲۰ دست لباس تا هفت سالگی کودک
از مهم ترین کارها قبل از تولد تهیه وسایل مورد نیاز برای نوزاد بود یعنی همان «سیسمونی» خودمان که البته در بیشتر شهرهای ایران به جای این کلمه اصطلاح «رخت بچه» را به کار می برند. اینکه واژه سیسمونی از کجا ریشه گرفته است خود جای بحث بسیار دارد، اما اصل معنا همان رخت و لوازمی است که مادر و پدر عروس به وقت باردار شدن دخترشان وظیفه تهیه آن را برای اولین نوزاد دارند. در صد سال پیش سیسمونی همان رخت و لباس و لوازم مورد نیاز برای نوزاد اول که از خانۀ مادر عروس می‌آوردند، بود. خانواده هایی که بضاعتی داشتند، چون نمی‌دانستند که فرزند دختر است یا پسر، هم رخت و لباس دخترانه و هم پسرانه تهیه می‌کردند اما بی‌بضاعت ها فقط یک‌جور سیسمونی فراهم می‌کردند. حتی در بعضی مناطق کشورمان این لباس ها نباید از ۳ دست کمتر بود که گاهی اوقات در خانواده‌های متوسط به ۱۲ دست، و در میان اعیان به ۲۰ دست می‌رسید و طوری تهیه می‌شد که تا هفت‌سالگی کودک هم مناسب باشد. برای بریدن رخت بچه هم مراسم های خاصی در میان خانواده ها برپا می شد از جمله به نقل از روایتی در تهران خانوادۀ داماد برای ناهار به خانۀ مادر عروس دعوت شده، و پیرزن ها مشغول دوخت‌ودوز لباس های سیسمونی می‌شدند . 


بریدن پارچه در مراسم «رخت برون»
در نقاط دیگری از کشورمان برخی از خانواده ها روزی را به‌ عنوان «رخت‌برون» انتخاب می کردند و عده‌ای از زنان فامیل را دعوت و با شربت و شیرینی و چای و میوۀ مناسب فصل از آنان پذیرایی می‌کردند. سپس مادر دختر قرآن و قیچی و ظرفی از شکلات یا نقل را در یک سینی می‌گذاشت و همراه پارچه‌هایی که خریده بود به میان جمع می‌آورد. همه با دیدن پارچه‌ها کِل می‌کشیدند و دایره می‌زدند. بعد از آن قیچی را به یکی از بزرگ‌ترها یا سادات حاضر در جلسه می‌داد. او با نام خدا و صلوات گوشه‌ای از پارچه‌ای را می‌برید و به‌اصطلاح، «قیچی توی پارچه می‌گذاشت». خیاطی که کارهای خانوادگی بر عهدۀ او بود، بقیۀ لباس ها را می‌برید. اگر موقع بریدن لباس نوزاد، مردی وارد خانه می‌شد، می‌گفتند نوزاد پسر است و اگر زنی (به‌جز دعوت‌شدگان) وارد خانه می‌شد، می‌گفتند نوزاد دختر است در ادامه خیاط شروع به دوختن می‌کرد و در همان موقع شیرینی و هدیه‌ای به او داده می‌شد.

بستن نخی هفت رنگ به بند ناف 
 خانواده ها برای در امان ماندن نوزاد چه پسر و چه دختر از چشم زخم و هر بلای دیگری، انواع طلسم ها و دعاهایی را هم تهیه می‌کردند. چنانکه نخی آبی و سفید یا هفت‌رنگ از لوازم اولیۀ سیسمونی به حساب می آمد چون به باور آنها شیاطین و جنیان از رنگ های درهم می‌گریزند. این نخ را به بند ناف نوزاد می‌بستند و با آن جان بچه را از خطر آل، جن و پری که می‌خواستند از راه بند ناف داخل بدنش شوند، حفظ می کردند.  بعد از آن نوبت به تهیه قنداق و گهواره و ننو می رسید و اسباب بازی که برای نوزاد دختر عروسک های کوچک و بزرگ پنبه‌ای می‌دوختند، و برای نوزاد پسر اسب چوبی، تیله، مهره و توپ نخی می گذاشتند. بعد از تهیه این لوازم تازه مادر عروس چندین کیسۀ کوچک سفید می‌دوخت و درون هر کیسه‌ای صابون رنده‌کرده، بارهنگ، خاکشیر ، نبات کوبیده، اسفند و کندر می ریخت. خلاصه اینکه سیسمونی باید طوری تهیه می‌شد که تا موقع راه‌افتادن نوزاد و از شیرگرفتن او، همه‌چیز آماده باشد. 

رضایت مادر شوهر با دادن انعام 
با نزدیک شدن به آخرین ماه‌های زایمان، خانواده عروس تمام این وسایل را در صندوقچه هایی می چیدند با حضور یکی دو پیرزن به نمایندگی از خانواده داماد، به خانه داماد می فرستادند. با رسیدن صندوقچه ها مادرشوهر و خواهرشوهرها و چند زن از بستگان نزدیک تا در خانه به استقبال می رفتند و گوسفند یا خروسی را  قربانی و اسپند و کندر دود می کردند. بعد از آن تمام وسایل را یک‌راست به اتاق مادرشوهر می‌ بردند. در این زمان بسیاری از زنان قوم و خویش داماد که برای تماشا دعوت شده بودند لحظه شماری می  کردند تا هر چه زودتر در صندوقچه ها باز شود. پیر زن های گیس‌سفید کلید صندوقچه‌ها را دو دستی به مادرشوهر می‌دادند. مادر داماد با دست خودش درِ صندوقچه‌ها را باز می‌کرد و مهمانان رخت و لباس ها و خرده‌ریزها را بیرون می‌آوردند و کف اتاق می‌چیدند. اگر مادر داماد سیسمونی را می‌پسندید، از زیر تشکچه‌اش انعامی کف دست پیر زن هایی می‌گذاشت که سیسمونی را آورده بودند. 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی