دوشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۹
نظرات: ۰
۰
-
رد پای نفت در قراردادهای ۳ هزار میلیارد دلاری اعراب با آمریکا

در ایران نیز تلاش‌هایی برای تشکیل صندوق توسعه ملی و کاهش وابستگی بودجه به نفت صورت گرفت. اما عملاً بیشتر درآمدهای نفتی به مصارف جاری، واردات کالاهای مصرفی، یا پروژه‌های عمرانی پراکنده اختصاص یافته‌اند.

سفر چندی قبل  دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا به غرب آسیا و به‌ویژه عربستان سعودی، به بزرگ‌ترین رویداد اقتصادی قرن حاضر در منطقه مبدل شد. در کمتر از سه روز، قراردادهایی با ارزش بیش از ۳ هزار میلیارد دلار میان آمریکا و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس منعقد شد؛ قراردادهایی که نه فقط تسلیحاتی و نظامی، بلکه عمدتاً در حوزه‌های فناوری، زیرساخت، بهداشت، پتروشیمی، هوافضا و سرمایه‌گذاری‌های مشترک بود. در این سفر، رؤسای بزرگ‌ترین شرکت‌های جهان از تسلا و اوبر تا و بوئینگ و آمازون و ... در کنار ترامپ حضور داشتند و پای امضای قراردادهای استراتژیک نشستند.

در افکار عمومی ایران، این رویداد با دو واکنش متضاد همراه بود: از یک سو، بسیاری با طعنه از "گاو شیرده بودن اعراب" سخن گفتند و این حجم قرارداد را نشانه‌ی وابستگی کامل دولت‌های منطقه به سیاست‌های آمریکا دانستند. اما از سوی دیگر، برخی نیز با نگاهی واقع‌گرایانه‌تر، پرسیدند که آیا چنین رویکردی ـ یعنی تبدیل نفت به سهام در شرکت‌های بزرگ بین‌المللی ـ یک الگوی موفق و قابل‌الاقتدا نیست؟ آن‌ها این پرسش را به‌شکلی تلویحی مطرح کردند:

اگر ما بودیم، با پول نفت چه می‌کردیم؟

پاسخ به این پرسش آسان نیست، اما می‌توان با نگاهی به تجربه‌های تاریخی، دست‌کم چارچوبی برای بحث فراهم کرد. در سال‌های پیش از انقلاب، ایران بخشی از درآمدهای نفتی را صرف خرید سهام شرکت‌های بین‌المللی کرد. اسناد و شواهد تاریخی نشان می‌دهند که ایران پیش از سال ۵۷، سهام‌دار درصدی از شرکت مرسدس‌بنز آلمان بود. گفته می‌شود که سود این سهام بعدها در دهه ۸۰ برای خرید خودروهای پلیسی بنز در ایران هزینه شد. این یک نمونه است از سرمایه‌گذاری فرامرزی با درآمد نفت.

فارغ از این‌که این روایت چقدر دقیق یا بزرگ‌نمایی شده باشد، نکته‌ای کلیدی در خود دارد: ثروت نفت می‌تواند به جای آن‌که به مصرف داخلی برسد، به دارایی بین‌المللی تبدیل شود. این همان کاری است که امروز کشورهای عربی خلیج فارس با جدیت در حال انجام آن هستند.

اعراب چه می‌کنند؟

در سال‌های اخیر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، و قطر از طریق صندوق‌های ثروت ملی خود، اقدام به خرید سهام شرکت‌های بزرگ بین‌المللی کرده‌اند. عربستان در حال حاضر سهام‌دار شرکت‌های بزرگی در حوزه خودروهای برقی، مالی، حمل و نقل، هوافضا و داروسازی است. این سهامداری منجر به این شده که صندوق سرمایه‌گذاری عمومی (PIF) عربستان، تنها در سال ۲۰۲۲ بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار دارایی را در سطح جهانی مدیریت کند.

امارات متحده عربی هم با صندوق  ADIAمیلیاردها دلار در حوزه املاک، فناوری و زیرساخت‌های انرژی در اروپا و آمریکا سرمایه‌گذاری کرده است. قطر نیز با صندوق  QIAاز سهام‌داران اصلی بانک‌ها و شرکت‌های نفتی بین‌المللی و حتی برندها و باشگاه‌های ورزشی مشهوری چون پاریسن ژرمن در فرانسه است.

وجه اشتراک این کشورها آن است که؛ از پول نفت برای خرید سهام استفاده می‌کنند، نه برای یارانه یا هزینه‌های جاری، به‌جای واردات کالا، سهم مالکیت در کارخانه‌ها و شرکت‌های اصلی را می‌خرند، به‌جای واردات فناوری، به ساختار تصمیم‌گیری شرکت‌های فناوری نفوذ می‌کنند و در عین حال، دارایی‌هایی با ارزش بلندمدت و بازگشت‌پذیر برای نسل‌های آینده ذخیره می‌کنند.

ما چه کردیم؟

در ایران نیز تلاش‌هایی برای تشکیل صندوق توسعه ملی و کاهش وابستگی بودجه به نفت صورت گرفت. اما عملاً بیشتر درآمدهای نفتی به مصارف جاری، واردات کالاهای مصرفی، یا پروژه‌های عمرانی پراکنده اختصاص یافته‌اند. فشارهای تحریمی، بی‌ثباتی اقتصادی، و نبود استراتژی بلندمدت باعث شده‌اند ایران نه‌تنها نتواند از ثروت نفت در عرصه سرمایه‌گذاری جهانی استفاده کند، بلکه حتی نتواند از تمام ظرفیت‌های منطقه‌ای خود بهره‌برداری کند.

تأسف‌آور اینکه؛ در سال‌هایی که عربستان در حال خرید سهام شرکت‌های فناوری در سیلیکون‌ولی بود، ایران درگیر تأمین ارز برای واردات اقلام اساسی یا پرداخت حقوق‌های داخلی بود. نتیجه چه شد؟ سرمایه نفت ما سوخت، اما سرمایه آن‌ها ماند و رشد کرد.

البته نمی‌توان تأثیر بسیار منفی تحریم‌های گسترده علیه ایران را در این خصوص نادیده گرفت.

مسأله تبلیغ نیست، سیاست است

بدیهی‌ست که نباید به دام تطهیر رژیم پیشین یا تخریب بی‌قاعده وضعیت کنونی افتاد. مسأله نه در تمجید از نظام شاهنشاهی است و نه در نکوهش جمهوری اسلامی؛ مسأله سیاست اقتصادی است و نحوه نگاه ما به "ثروت ملی". هر کشوری با منابع طبیعی محدود، باید بکوشد این منابع را به سرمایه‌های پایدار و مولد تبدیل کند.

تبدیل نفت به مالکیت در صنایع آینده، یک تصمیم سیاسی و استراتژیک است، نه صرفاً اقتصادی. موفقیت در این مسیر نیازمند؛ ثبات و اعتمادسازی در فضای بین‌المللی، مدیریت شفاف صندوق‌های ثروت ملی، دیپلماسی فعال اقتصادی، مبارزه با فساد و سوءاستفاده داخلی، و حضور نیروهای متخصص در سطوح تصمیم‌گیری است.

آینده از آنِ مالکان دارایی است، نه فروشندگان منابع

در دنیای امروز، خام‌فروشی دیگر حتی در معنای اقتصادی‌اش هم صرف نمی‌کند. آنچه آینده کشورها را می‌سازد، نه میزان نفت در دل زمین، بلکه نوع تبدیل آن به مالکیت، فناوری، دانش و نفوذ اقتصادی در جهان است.

ما اگر امروز، به جای مصرف بی‌رویه درآمدهای نفتی، بخشی از آن را در صندوقی باثبات و قابل‌اعتماد ذخیره و صرف خرید دارایی‌های جهانی کرده بودیم، شاید نه تنها بنزهای پلیسی، بلکه خود بنز هم بخشی ایرانی بود.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی