محمد ماکویی ـ طنز پرداز :شاید شما هم فامیلهایی را دیده باشید که در آنها وقتی فردی «پول لازم» میشود در عوض کمک خواستن از داراترین عضو فامیل دست نیاز به سوی فقیرترین عضو، که از بهترینها و مهربانترینها است، دراز میکند و به سراغ کسی که به شدت دستش تنگ است، میرود!
آن زمان که جوانتر بودم، به شدت از این داستان تعجب میکردم، اما حالا که سن و سالی را رد و مویی سپید کردهام، خوب میدانم این ماجرا آنچنان هم که به نظر میرسد شگفت انگیز نیست:
فرض کنید کسی ۱۰۰ میلیون تومان پول نقد لازم دارد. او به خوبی میداند که کل این مبلغ را نمیتواند از یک نفر بگیرد و لذا لازم است آن را با یاری جستن از چند یا چندین نفر جور کند.
این شخص دست به گوشی میشود و با تماس حاصل کردن با فقیرترین عضو فامیل می گوید که ۱۰۰ میلیون تومان لازم دارد، اما در حین حال خوب میداند که اوضاع و احوال «تنگدست» جوری نیست که بتواند کل این مبلغ را به صورت قرض پرداخت کند و از اینرو اگر او همتی کند و فقط ۵ میلیون تومان از این پول را هم به وی وام بدهد، بسیار ممنون و متشکر «قرض دهنده» خواهد شد.
فرد «مستمند» با فکر کردن به اینکه فقط کمی از نیاز درخواست کننده وام را تامین خواهد کرد، به هر دری میزند و یا یک جای زندگی خویش را میلنگاند تا کسی را که از آبروی خود گذشته و به او رو انداخته است را بی اجابت خواهش رد نکرده باشد!
بعد از این، کارهای «نیازمند» بسیار ساده میشود، زیرا او به راحتی به تک تک اعضای فامیل زنگ میزند و میگوید فلانی که از وضعیت او کاملا آگاه است، ۵ میلیون تومان داده است و از دیگران که اوضاع و احوال به مراتب بهتری دارند، انتظار کمک بیشتری میرود!
اینگونه است که ۱۰۰ میلیون تومان مورد تقاضا به راحتی جفت و جور میشود، میگویید «نه»؛ امتحان کنید!
شما چه نظری دارید؟