حاشیه‌نشینی شهری 
«مدیرعامل شرکت بازآفرینی شهری ایران با اشاره به فعالیت گسترده دلالان زمین در دامن زدن به گسترش سکونتگاه‌های غیررسمی، از حضور و سکونت بیش از هفت میلیون نفر در این بافت‌ها خبر داد.» 
شهر در ایران با قدمتی چند هزارساله ساختاری سنتی داشت و از محله‌های مختلف، بازار، مسجد جامع و ارگ حکومتی تشکیل شده بود. باروهایی بر گرداگرد شهر بنا شده بود که شهر را از حومه‌اش جدا می‌کرد. 
ساکنان حومه‌ی شهرها در صورت وجود آب به کشاورزی و دامداری مشغول بودند و محصولات تولیدی خود را به بازار شهر و یا محلات می‌بردند و به شهرنشینان می‌فروختند. در این ساختار سنتی، شهر هویتی مشخص داشت. شهرنشینان در خانه‌های آباء و اجدادی به سر می‌بردند و نسل اندر نسل حتی شغلشان را از پدر به ارث می‌بردند. فقیر و غنی در محله‌های مختلف شهر در کنار هم زندگی می‌کردند و معدود اشراف حکومتی هم در اطراف ارگ و در مرکز شهر خانه و زندگی داشتند. 
به این ترتیب بافت شهر سنتی در ایران تقریباً یکدست بود و روابطی مشخص و تعریف شده بین شهرنشینان وجود داشت. در واقع اکثریت ایرانیان روستانشین بودند و پس از آن کوچ‌نشینان قرار داشتند. ساکنان شهر رقمی بین ۵ تا ۱۰ درصد از کل جمعیت ایران بیشتر نبودند. 
اما مواجهه ایران با دنیای مدرن در حدود دویست سال اخیر به تدریج جوانب مختلف زندگی ساکنان فلات ایران را تحت تأثیر قرار داد. به تبع آن بافت شهر و نحوه‌ی زندگی شهرنشینان نیز از این مواجهه تأثیر پذیرفت و دگرگون شد.
 اقتصاد ایران در دوره‌ی سنتی برپایه‌ی تولید محصولات کشاورزی و دامی بود و در شهرها کارگاه‌های تولیدی کوچک، محصولات مورد نیاز جامعه‌ی شهری را تأمین می‌کرد. اقتصاد روستایی و عشایری  خودکفا بود، به این معنی که احتیاجات آنها  با تولید داخل روستا یا ایل تأمین می‌شد.
 اما زندگی در دنیای جدید با نیازهایی همراه بود که اقتصاد بسته‌ی روستا و یا تولیدات سنتی کارگاه‌های شهری قادر به تأمین آن نبود. این به معنی ورود صنایع جدید به ایران بود و با توجه به سیاست تمرکزگرایی دولتهای تاریخ معاصر کارخانجات، نیروگاه‌ها و پالایشگاه‌ها بیشتر در حول و حوش شهرهای بزرگ ایران ساخته شدند. 
این صنایع مدرن نیاز به نیروی انسانی داشت که شهرها به تنهایی قادر به تأمین آن نبودند و این امر مهاجرت به شهرها را از روستاها، ایلها و شهرهای کوچک به شکل روزافزونی تشدید کرد.  وجود فرصتهای شغلی و اقتصادی، امکانات رفاهی، بهداشتی و آموزشی جاذبه‌ی شهرهای بزرگ را برای ساکنان روستاها و شهرهای کوچک به شکلی تشدید کرد که در طی شصت سال اخیر مهاجرت به شهرهای بزرگ حالتی لجام گسیخته به خود گرفت به شکلی که ترکیب جمعیتی ایران را به سرعت دگرگون کرد و مسائلی همه‌جانبه برای ایران معاصر به وجود آورد. یکی از اساسی‌ترین مسائل، حاشیه‌نشینی در شهرهای بزرگ است.
حاشیه‌نشینان شهری جزء آن دسته از اقشار جامعه‌ هستند که برای گرداندن چرخ زندگی از مناطق مختلف کشور راهی کلان‌شهرها شدند و به خاطر افزایش سریع و خارج از قاعده‌ی جمعیت شهرها و فقدان ظرفیت لازم برای تأمین مسکنِ مهاجران در داخل شهرهای بزرگ، بخشی از آنها روی به حاشیه‌نشینی آوردند. تقاضای زیاد برای مسکن و عرضه‌ی کم آن در بازار، پای دلالان زمین و مسکن را به میان کشید و آن‌چنان قیمت مسکن را بالا برد که تعداد قابل توجهی از مهاجران چاره‌ای جز روی ‌آوردن به حاشیه‌نشینی در کلان شهرها نداشتند زیرا درآمد کم آنها کفاف تأمین قیمتهای گزاف خرید یا اجاره مسکن شهری را به آنها نمی‌داد.
 این دسته از مهاجران که عموماً مهارت مناسبی برای مشاغل پردرآمد و تخصصی نداشتند، به منظور رهایی از فقر و بهره بردن از امکانات شهری در حاشیه شهر ساکن شدند و محرومیت نسبی همراه با فرهنگ فقر در زندگی آنها به وضعیتی مداوم تبدیل شد.  این معضل در کشورهای مختلف به شکل کم یا زیاد وجود دارد. برخی دولتها با تمهیدات مناسب توانستند این معضل بزرگ اجتماعی را تا حد مناسبی تحت کنترل درآورند و کم کنند اما برخی کشورها به ویژه کشورهای در حال توسعه با این معضل به طور اساسی دست به گریبانند. 
تحقیقی در سال ۱۹۷۰ م نشان داد که کشورها  برای فائق آمدن بر معضل حاشیه‌نشینی می‌بایست بطور سالیانه به ازای هر هزار نفر بین ۸ تا ۱۰ مسکن بسازند.
  در همان زمان یکی از بزرگترین مشکلات کلان شهر تهران حاشیه‌نشینی و وجود حلبی آباد بود:« مهاجران فقیر روستایی، این افراد طبقه‌ی پایین در حلبی‌آبادهای بی‌در و پیکر چمباتمه می‌زدند و با هزار زحمت، از راه بنائی و عملگی  و دستفروشی، دوره‌گردی، نوکری و حتی گدایی، پول ناچیزی به دست می‌آوردند...همین افراد طبقه‌ی پایینی بودند که بعدها به مستضعفان مشهور شدند.» 
ناتوانی دولتهای تاریخ معاصر در برنامه‌ریزی دقیق جهت فائق آمدن بر معضل حاشیه‌نشینی، با افزایش معضل بیکاری در شهرهای کوچک و روستاها و نرخ بالای تورم سالیانه همراه شده و میزان مهاجرت به شهرهای بزرگ را آنچنان افزایش داده به شکلی که سیاستهای مسکن‌سازی را در این شهرها ناکارآمد کرده است. در چنین هنگامه‌ای سودجویان و دلالان از این معضل بزرگ  سوءاستفاده می‌کنند. آنها با سوءاستفاده از عرضه‌ی‌ کم مسکن نسبت به تقاضا و دلالی در باین بازار باعث تصاعدی شدن قیمت مسکن می‌شوند. 
این سودجویی بر مشکل کمبود افزوده و سبب شده تا نه تنها اقشار کم درآمد جامعه توان زندگی در کلان شهرها را نداشته باشند، بلکه حتی تحصیل‌کردگانی که در اثر نرخ تورم بالا دچار مشکل تأمین مخارج هستند و از داشتن مسکن شخصی محرومند، به زندگی در شهرکهای اطراف کلان‌شهرها روی بیاورند.
 این معضل البته یک ریشه‌ی تاریخی دیگر نیز دارد. بیشتر جغرافیای ایران شامل مناطق خشک یا نیمه‌خشک است. مردمی که در ایران زندگی می‌کردند، در این سرزمین خشک، ثروتشان را به ماندگارترین دارایی غیرمنقول؛ یعنی خانه، مغازه و به ویژه زمین کشاورزی تبدیل می‌کردند. 
این روش حفظ ثروت، یک عادت اقتصادی تاریخی در جامعه‌ی ایران بود و میزان ثروت افراد با مقدار املاک آنها سنجیده می‌شد. این سنت اقتصادی در ذهنیت جامعه‌ی ایران معاصر نیز وجود دارد تا جایی که حتی مؤسسات بزرگ مالی و اعتباری هم قسمت قابل توجهی از ثروتشان را به املاک تبدیل می‌کنند تا ارزش اموال خود را حفظ کنند. این در حالی است که تولید در ایران بیش از هر چیز نیازمند سرمایه‌گذاری کلان همین نهادهای اقتصادی است. 
این روش حفظ ثروت در جامعه‌ی ایران بر اوج‌گیری معضل مسکن در کلان‌شهرهای ایران افزوده و به عبارتی تبدیل به « قوز بالای قوز » شده است.
راوی روزهایی که گذشت

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی