سیدعطاءالله مهاجرانی

مقدمه پانزدهم:صورتگری قرآن مجید(۱۱)
سراب، توده خاکستر و خانه عنکبوت
تصویرگری آیات سوره نور که موضوع سخن ماست، از آیه نور، منظومه نور و ظلمات از آیه شماره ۳۵ آغاز شد و به آیه شماره ۴۰ که آیه ظلمات است، رسید. در این میان قرآن مجید تصویری از سراب را مطرح کرده است. «سراب» پدیده غریبی است؛ از سویی نور است، برق آفتاب تند است در نمکزار؛ به طوری که انسان گمان می‌کند از دور دریا یا برکه‌های آب را می‌بیند. تشنه و تفته و شتابان به سوی آب می‌دود؛ اما وقتی می‌رسد، نشانی از آب نیست! گویی این آیه مانند واسطه بین آیه نور و آیه ظلمات قرار می‌گیرد.
«الذِینَ کَفَروا أعمالُهُم کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحسَبُهُ الظَّمآنُ ماءً: اعمال کافران همچون سرابی در بیابانی خشکزار است که تشنه آبش می‌پندارد، حَتّی إذا جاءَهُ لَم یَجِدهُ شَیئًا و وَجَدَ الله عِندَهُ فَوَفّاهُ حِسابَهُ: تا آنکه نزدیک آن رسد و آن را چیزی نیابد، و آنگاه خداوند را حاضر یابد که حسابش را به تمام و کمال بپردازد. واللهُ سَرِیعُ الحِساب: و خدا زودشمار است» ‌(النور، ٣٩).
چرا تشنه سراب را آب می‌پندارد؟ به دلیل انعکاس نور در آینة بیابان که خشکزار یا نمکزار است. در آیه نور سخن بر سر حقیقت نور بود. در آیه سراب، سخن بر سر روشنایی فریبنده آب‌نماست! واژه «سراب» فارسی است و به همان شکل اصلی در قرآن استفاده شده است. 
تصویر حیرت‌انگیز دیگری در قرآن مجید از سراب وجود دارد. در قیامت کوهها متلاشی می‌شوند، سراب می‌شوند: «و سُیِّرَتِ الجِبالُ فَکانَت سَرابا» (النبأ، ٢٠). برخی ترجمه کرده‌اند: «کوهها روان کرده شود و چون سرابی باشد» (ترجمه بهاءالدین خرمشاهی). در ترجمه فولادوند با دقت واژه «چون» را داخل دو کمان قرار داده است؛ زیرا قرآن نمی‌گوید «کانّه سراباً»، می‌گوید «کانت سرابا»! تصویرسازی تکان‌دهندة تبدیل کوه به سراب، موضوع مستقلی است. 
در بحث ما نسبت بین آیات ۳۵ تا ۴۰ سوره نور و نسبت میان نور و سراب و ظلمات مطرح است. این سه‌گانه در نسبت بین انسان و خداوند تبیین شده است. بدون نور خدا، انسان سرگشته و تشنه در جستجوی سراب است و در دریای تاریکی غوطه‌ور است.
سُلمی در «حقائق التفسیر» درباره درخشش سراب از قول ابن‌عطاء به این نکته اشاره کرده است که وقتی نور خداوند نبود، چنین درخشش‌های فریبنده‌ای همانند سراب انسان را به سوی خود می‌کشاند. کسانی که به عنوان کافر در آیه توصیف شده‌اند، به تعبیر بقلی در تفسیر عرائس البیان: «ان الذین نسوا عهد الله الازلی»: کسانی‌اند که عهد ازلی خداوند را فراموش کرده‌اند. عهد ازلی در واقع همان فطرت الهی انسان است که مانند آیه نور، جان انسان را روشن و بلکه چراغانی می‌کند و وقتی آن نور فراموش می‌شود، به دنبال نورهای مصنوعی و دروغین می‌رود. 
سراب در واقع نماد نور دروغینی است که نمکزار را آب می‌نمایاند؛ آن‌هم برای انسان تشنة سرگشته‌ای که در بیابان درمانده است. این تصویرگری شباهت مفهومی با آیات ۱۷ تا ۲۰ سوره بقره دارد. در آنجا هم برقی می‌زند و خاموش می‌شود. رعد و برق و تاریکی و رگبار زمین و آسمان را می‌پوشاند. انسان بی‌پناه بود؛ چون گمان می‌کرد پناهش به غیر از خداست. به عبارت دیگر تمامی تصویرها و تصویر نور و سراب و تاریکی می‌خواهد رابطه وجودی و هویتی انسان را با خداوند تبیین کند.
امام صادق علیه السلام در روایتی گویی همین آیه را تفسیر کرده‌اند، تفسیری پرلطف: «ألعامِلُ عَلَی غَیرِ بَصِیرَةٍ کالسّائِرِ عَلَی سَرابٍ بِقِیعَةٍ لأ یَزِیدُهُ سُرعةُ السَّیرِ  إلأ بُعداً: کسی که بدون روشن‌بینی دست به اقدام می‌زند، همانند کسی است که در بیابان به سوی سراب می‌رود. هر قدر سرعت سیرش زیادتر باشد، در حقیقت بیشتر دور می‌افتد!»۱ چون سرانجام سیر و شتابش به پوچی می‌انجامد. سرعت سیر در حقیقت سرعت به سمت بیهودگی است. 
در این تصویرگری، سراب دیگر یک اتفاق یا حادثه نیست؛ می‌تواند نشانه و نماد گذران عمر باشد. ابوالعلاء معرّی به همین مفهوم توجه داشته است. گاه تمام دنیای ما و یا دنیا سراب است و ما در سرپنجة گمان اسیر و فریفته‌ایم و در جستجوی آب فریب خورده‌ایم؛ آب نیست، سراب است، دنیاست! اگر دنیا روی بگرداند و به انسان ضربه و آسیب بزند، به وحشت می‌افتد!
دُنیاکَ مِثلُ سَرابٍ إن ظَنَنتَ بِها
ماءً فَخَدعٌ و إن عَضَباً فَتَهویلُ
شاید حافظ همین مضمون را با اقتباس از ابوالعلاء سروده باشد:
 سبز است در و دشت، بیا تا نگذاریم
دست از سر آبی که جهان جمله سراب است
تمثیل سراب در ادبیات هندوئیسم به‌ویژه در «اوپانیشادها» مطرح شده است. سراب در واقع نماد «مایا» یا توهم کیهانی است. انسان‌هایی که با توهم زندگی می‌کنند، شبیه آنانی هستند که در جستجوی آب، به سوی سراب می‌روند. در اوپانیشادها از مایا به عنوان سبک زندگی برخی انسان‌ها سخن گفته شده است. مایا نسبتی با جهانی که فانی است، پیدا می‌کند. جهان فانی، سطحی و محدود است؛ اما جهان واقعی و حقیقی ( جهان برهمن)، همان حقیقت مطلق است. برهمن در واقع نشانه و نماد چنان حقیقتی است. انسان عمرش را در کشاکش بین مایا و برهمن می‌گذراند. 
در «بریهدرانیاکا» در اوپانیشادها، انسان‌ها تحت تأثیر مایا گرفتار می‌شوند. مانند کسی که سراب را آب می‌پندارد. برای دلبستگی‌های مادی‌اش معنا می‌تراشد. توجه ندارد که دلبستگی‌های مادی در جهان فانی نمی‌تواند پایدار و حقیقی باشد. مایا چنان‌که در فهرست واژگان سرّ اکبر (ترجمه اوپانیشادها) تفسیر شده، همان «نمود بی‌بود» است.۲ تفسیر بسیار لطیف حیرت‌آفرینی است! سراب نمود ِبودِ آب است. بودِ حقیقی به روایت اوپانیشادها، همان نور توحید است، نور برهمن است: «همان روشنی حق است و آن روشنی که اندرون دل است.»۳
در کتاب مقدس، در کتاب اشعیای نبی اشاره به سراب شده است؛ منتها نه به عنوان تمثیل، بلکه نشانه‌ای است از آینده روشن و امیدوارکننده؛ آینده‌ای که در آن «سراب به برکه تبدیل می‌شود» (کتاب اشعیا، باب ۳۵، آیه ۷). این مفهوم یا مضمون در تمثیل‌های دیگری در قرآن مجید مطرح شده است. تمثیل خانه عنکبوت و توده خاکستر که دچار طوفان سهمگین می‌شود. هر سه تمثیل برای بیهودگی و تباهی عملی که جهت و بنیاد الهی ندارد مطرح شده است:
یکم) خانه عنکبوت
«مَثَلُ الذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللهِ أولِیاءَ کَمَثَلِ العَنکَبوتِ اتَّخَذَت بَیتاً: داستان کسانی که غیر از خدا دوستانی اختیار کرده‌اند، همچون عنکبوت است که [با آب دهانش] خانه‌ای برای خویش ساخته است.  و إِنَّ أوهَنَ البُیُوتِ لَبَیتُ العَنکَبُوتِ لَو کانوا یَعلَمون:  و در حقیقت اگر می‌دانستند، سست‌ترین خانه‌ها، همان خانه عنکبوت است» (العنکبوت، ٤١).
این مفهوم و تصویر در کتاب ایوب نیز بیان شده است: «همچنین است راه تمام فراموش‌کنندگان خدا، و امید ریاکار ضایع می‌شود. که امید او منقطع می‌شد. و پناهش خانه عنکبوت است. بر خانه خود تکیه می‌کند و نمی‌ایستد. و به آن متمسک می‌شود، ولیکن قائم نمی‌ماند» (کتاب ایوب، باب هشتم، آیات ۱۳ ـ ۱۶).
دوم) توده خاکستر و طوفان سخت
«مَّثَلُ الذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِم أعمالُهُم کَرَمادٍ اشتَدَّت بِهِ الرِّیحُ فِی یَومٍ عاصِفٍ لا یَقدِرُونَ مِمّا کَسَبُوا عَلَی شَیءٍ: مَثل کسانی که به پروردگار خود کافر شدند، کردارهایشان به خاکستری می‌ماند که بادی تند در روزی طوفانی بر آن بوزد: از آنچه به دست آورده‌اند، هیچ [بهره‌ای‌] نمی‌توانند بُرد.ذٰلِکَ هُوَ الضَّلالُ البَعِید : این است همان گمراهی دور و دراز» (ابراهیم، ١٨).
در انجیل متی تمثیلی وجود دارد که با تصویر قرآن مجید درباره اعمالی که همانند توده خاکستر بر باد می‌رود، شبیه است. مسیح علیه السلام از خانه‌ای سخن می‌گوید که بر شن لغزنده و روان بنا شده است: «هر که این سخنان مرا بشنود و آنها را به کار آورَد، او را به مردی دانا تشبیه می‌کنم که خانه خود را بر سنگ بنا کرد. و باران باریده، سیلاب‌ها روان گردید و بادها وزیده، بدان خانه زورآور شد و خراب نگردید؛ زیرا که بر سنگ بنا شده بود. و هر که این سخنان مرا شنیده، بدان عمل نکرد، به مردی نادان ماند که خانه خود را بر ریگ بنا نهاد. و باران باریده، سیلاب‌ها جاری شد و بادها وزیده، بدان خانه زور آورد و خراب گردید و خرابی آن عظیم بود» (انجیل متّی، باب ۸، آیات ۲۴ ـ ۲۷). تمثیل سراب در قرآن مجید، مشابهی در کتاب مقدس ندارد.
با تأمل و تدبر در آیات سه‌گانه مفهوم مشترک و مشابه را در هر سه تمثیل «سراب»، «خانه عنکبوت» و «توده خاکستر در طوفان» مشاهده می‌کنیم. سخن بر سر اندیشه و خیال و رفتار انسانی است. اگر اندیشه او رنگ الهی داشته باشد و از روشنای نور خداوند بهره‌مند شود، عملش به سرانجام و نتیجه می‌رسد. چون عمل او وجهه الهی دارد، باقی می‌ماند. مثل کسی که وجودش روشنایی گرفته است. خود مثل چشمه نور جاری است. خانه‌اش را در مکانی مرتفع و بر سنگ ساخته است. طوفان‌ها و سیلاب‌ها خانه او را ویران نمی‌کند؛ اما اگر روشنایی الهی در زندگی و اندیشه و رفتار او نباشد، دچار سیلاب و سراب و خانه عنکبوتی است که با تندبادی ویران می‌شود.
ادامه دارد
پی‌نوشت‌ها:
۱. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۶۶؛ بحار الأنوار، ج۱، ص۲۰۸
۲. سرّ اکبر اوپانیشادها، ترجمه محمد داراشکوه فرزند شاه‌جهان، با مقدمه و تعلیقات دکتر تاراچند و دکتر جلالی نائینی، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۹۰، ج۱، ص هفت
۳. همان، ج۱، ص۹۰

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی