هومن ظریف - ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| در کلیه کشورهای صاحب نام درعرصه ساخت فیلم، نخستین مشتریان تراز اول فیلمهای محبوب، سیاستمداران و مسؤولان رده بالای آن کشورها هستند. سیاستمداران گهگاه بنا بر مصلحت، در نخستین مراحل پیش تولید فیلم (همانند دستگاه سانسور چین)، نه تنها سناریو را تصویب می کنند، بلکه برای تک تک سکانسها و پلانهای آن نظر خود را اعمال می کنند و به صورت نسبی در دیگر کشورهای صاحب نام سینما، از بالییود تا شهرک هالیوود، فیلم به عنوان ابزاری تاثیرگذارتر از اسلحه شناخته می شود.
بنابراین، چهرههای سینمایی، به ویژه چهرههای بازیگران کاریزماتیک و به ظاهرمعصوم، می تواند به عنوان نقابی، نیات تمامیت خواه و ایدئولوژیک دستگاه تبلیغاتی دولتها را استتار کند. مخصوصاً فیلمهایی که علاوه بر مصرف داخلی، پیام پروپاگاندای فراملی دارند، روی به کارگیری چهرههای خارجی سرمایهگذاری می کنند.
در همین کشور ما زمانی به سوپراستار نابغه جهانی، «اورسن ولز»، وامهایی داده می شد و حتی برخی از کارگردانان و سینماگران معروف جهان که از شدّت علاقه دربار ایران به سینما مطلع بودند، به منظور دریافت کمک و مساعده مالی به آنها مراجعه میکردند و شاید به همین دلیل است که موتور سینمای ولز پس از انقلاب، متوقف شد و حتی نتوانست فیلم زیبا وانتقادی خود به نام «دون کیشوت» را به پایان برساند.
در گرماگرم دهههای جنگ سرد، کشورهای روسیه شوروی و آمریکا، هردو کشور وکشورهای مشترک المنافع آنها، برای ربودن هنرپیشگان رقیب، وارد کارزار عجیبی شده بودند که برخی اوقات باعث شده بود برخی از هنرپیشگان حتی مهاجرت کنند و تغییر ملیت دهند. این، آن زمانی بود که هنوز هنرپیشهای کمدین مثل زلنسکی، خود در خط مقدم غرب در برابر شرق، لباس رزم به تن نکرده بود!
سال گذشته، یکی از چهرههای اسطورهای سینمای فرانسه که طرفداران ایرانی بی شماری دارد، دار فانی(و البته سگ محبوبش) را وداع گفت. ۲۸ مرداد سال گذشته، پس از مرگ «آلن دلون» هنرپیشه فرانسوی- سوئیسی، در فضای مجازی و برخی از سایت ها، تصاویر سفر دلون به بهانه جشنواره فیلم در دهه پنجاه شمسی به ایران منتشرشد.
اما این تنها پیوند این بازیگر جذاب با ایران نبود. در واقع،«تهران چهل و سه»، نام فیلمی است که آلن دلون در سال ۱۹۸۳ در آن بازی کرده است. فیلمی محصول مشترک روسیه شوروی و فرانسه! حالا چرا نام فیلم، تهران ۴۳ است؟ چون داستان اکشن و سیاسی جاسوسی فیلم درباره کنفرانس تهران است. در کنفرانس تهران، سران سه کشور اشغالگر ایران شرکت داشتند.
کنفرانس تهران، با شرکت چرچیل، روزولت و استالین از ۶ تا ۹ آذرماه ۱۳۲۲ (۲۸ نوامبر تا ۱ دسامبر ۱۹۴۳) به صورت سرّی و محرمانه در تهران برگزار شد و سران سه کشور متفقین در پارک اتابک(سفارت فعلی روسیه) قول مکتوب داده بودند که ایران را پس از خاتمه جنگ و پیروزی متفقین ترک کنند.
کنفرانس تهران در آذر ۱۳۲۲ خورشیدی برابر با ۱۹۴۳ برگزار شد، ولی تا آذر ۱۳۲۴، یعنی یک سال پس از خروج قوای امریکایی و انگلیسی، کشور شوروی خیال خارج شدن از تهران را نداشت. حکومتی متمایل به شوروی و با شعارهای کمونیستی در آذربایجان ایران، کنگر خورده بود و لنگر انداخته بود. برخی بر این باورند که در این شرایط، انفجار دو بمب اتمی امریکا در ناکازاکی و هیروشیما به موازات اقدامات نخست وزیر مستعفی ایران، قوام السلطنه، باعث شد تا شوروی متوجه بمباران معنادار ژاپن توسط آمریکا بشود و دست از حمایت پیشهوری در آذربایجان ایران بردارد. والله اعلم!
«میرجعفر جوادزاده» مشهور به «سیدجعفر پیشهوری»(۱۲۷۲-۱۳۲۶) سیاستمدار، روزنامهنگار و انقلابی کمونیست ایرانی بود. او نخستوزیر حکومت خودمختار آذربایجان، مؤسس فرقه دموکرات آذربایجان و کمیسر امور داخله جمهوری شورایی گیلان بود و مایل بود که در آذربایجان حکمرانی کند. اما نکته مهم برای ما این است که آلن دلون بدون این که برایش تاریخ و روایت تاریخی فیلمنامه مهم باشد، به پیشنهاد سرمایهگذار و گروه کارگردانی این فیلم(تهران ۴۳)تن داد و فیلمی بازی کرد که هیچگونه روایت درستی از تدوام اشغال ایران توسط روسیه شوروی را نشان نمی داد.
درواقع، آشکارا روایت فیلم مورد تایید حکومت شوروی و کا گ ب بود و در روایت تاریخی آن هیچگاه گفته نشد که چرا شوروی بر اساس قرار و مدار متفقین در نشست تهران، و زمان خروج متفقین از ایران، یعنی آذر ۱۳۲۴، شمال غربی ایران را ترک نکرد؟... پس از مرگ آلن دلون در ۲۸ مرداد پارسال، فیلم تبیلغاتی مهمی (حدا اقل)در زمانه خود و بسیار مرتبط با تاریخ معاصر ایران در کارنامه بلند سینمایی این بازیگر جذاب سینمایی کمتر مورد استقبال نویسندگان و منتقدان ایرانی قرار گرفت.
به هرحال، درپایان دهه ۱۹۸۰، دلون سی سال کار حرفهای را پشت سر داشت، اما با وجود همه تحسینهای حاصل از این مجموعه آثارش، در تعداد فزایندهای از فیلمهای نه چندان موفق هم ایفای نقش کرد. او در دهه ۱۹۹۰ در چندین فیلم تجاری مانند: «ماشین رقص» و «بازگشت کازانووا» بازی کرد. پس از چندین شکست و در نهایت با بازی در فیلم «روز و شب» به کارگردانی فیلسوف فرانسوی برنارد هانری لوی، دلون در سال ۱۹۹۷ بازنشستگی خود را از سینما اعلام کرد.
اگرچه او به ایفای نقشهای گاه به گاه ادامه داد. با وجود این، در این دوره بود که دلون برخی از معتبرترین جوایز مؤسسات سیاسی و فرهنگی را نیز دریافت کرد. در سال ۱۹۹۱، فرانسوا میتران، رئیس جمهور وقت فرانسه، او را با اعطای نشان لژیون دونور، مورد تقدیر قرار داد و چهارده سال بعد، ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه نیز از او به دلیل «نقش مؤثرش در هنر سینمای جهان» با درجه بالایی قدردانی کرد.
در سال ۱۹۹۵، جشنواره فیلم برلین به او خرس طلایی افتخاری را به پاس یک عمر دستاورد هنری اهدا کرد و سپس در سال ۲۰۱۹نیز جشنواره فیلم کن نخل طلای افتخاری خود را به آلن دلون اعطا کرد. هرچند تصمیم کن برای تجلیل از وی با اعتراضهایی بهویژه از سوی سازمانهای فمینیستی رو به رو شد و از آلن دلون به خاطر اظهارات «نژادپرستانه و زنستیزانه» به صورت علنی انتقاد کردند.
آلن دلون در سال ۲۰۰۸، برای آخرین بار روی پرده بزرگ سینما ظاهر شد و در کمدی فانتزی «آستریکس در بازی های المپیک» بازی کرد. این بازیگر مطرح سینمای فرانسه، در سالهای پایانی عمر خود با جنجالهای خانوادگی نیز دست و پنجه نرم کرد و ظاهراً ارثیه میلیون دلاری و نحوه مراقبت از او میان فرزندانش اختلافاتی جدی ایجاد کرده بود، ولی کارنامه هنری او کماکان و فیلم غیرمستند و تخیلی تهران ۴۳ که متاسفانه مطلقاً هیچ نوع تلاشی برای معرفی لوکیشنها و بناهای تاریخی ایران در آن دیده نمی شود؛ همچنان به عنوان سندی بر این مدعاست که: چهرههای بازیگران کاریزماتیک و معصوم می تواند به عنوان نقابی، نیات تمامیت خواه و ایدئولوژیک دستگاه تبلیغاتی دولتها را استتار کند و غیر از برخی فیلم های تاریخی که تمدن ایران را مخدوش نشان می دهند، شوروی هم از این آب گلآلود، به هرحال یک ماهی فرانسوی گرفته است!
