علامه محمدحسین طباطبایی

[پیامبر(ص) فرمود: به جبرئیل] گفتم: «تفسیر زهد چیست؟» گفت: «زاهد دوست می‏دارد کسی را که خالقش را دوست می‏دارد، و دشمن می‏دارد کسی را که خالقش را دشمن می‏دارد. از حلال دنیا احتیاط و دوری می‏کند و به حرام آن اعتنا نمی‏نماید؛ زیرا حلال آن حساب دارد و حرامش عِقاب. به همة مسلمانان مهر می‏ورزد؛ چنان‌که به خود مهر می‏ورزد. از سخن [بیهوده‏] خودداری می‏کند؛ چنان‌که از مرداری که بوی گندش بلند شده، دوری می‏کند. از کالای بی‏ارزش دنیا و زرق و برق آن دوری می‏کند؛ چنان‌که از آتش دوری می‏نماید که مبادا شعله‏اش او را فرا گیرد. آرزوی خود را کوتاه می‏سازد و مرگ او پیش چشمش مجسم است.»
گفتم: «ای جبرئیل، تفسیر اخلاص چیست؟» گفت: «بااخلاص کسی است که از مردم چیزی نخواهد تا خود بدان دست یابد، و هر گاه به دست آورد، بدان راضی می‏شود، و اگر چیزی در دستش باقی ماند، در راه خدا می‏بخشد. و چون از مردم درخواستی نکرد، به بندگی خود در برابر خداوند اقرار نموده، و اگر به چیزی دست یافت و بدان راضی شد، از خداوند راضی شده و خدای بزرگ نیز از او راضی است. و اگر چیزی در راه خدا بخشید، در حد وثوق و اعتماد به خدای خود قرار دارد.»
گفتم: «تفسیر یقین چیست؟» گفت: «مؤمن چنان برای خدا کار می‏کند که گویی خدا را می‏بیند، و اگر او خدا را نمی‏بیند، خدا او را می‏بیند و به طور یقین می‏داند که آنچه به او رسیده، نمی‏توانست از او خطا برود، و آنچه از او خطا رفته نمی‏توانست به او برسد. اینها که گفته شد، شاخه‏های توکل و نردبان زهد است.»

بندة فروتن
۱۹ـ امام باقر(ع) می‏فرمود: فرشته‏ای نزد رسول خدا (ص)  آمد و گفت: «خدایت سلام می‏رساند و می‏فرماید: اگر بخواهی همه ریگهای مکه را برایت طلا سازم!» آن حضرت سر به سوی آسمان برداشت و گفت: «پروردگارا، می‏خواهم روزی سیر باشم و سپاس تو گویم، و روزی گرسنه باشم و از تو درخواست نمایم.»
۲۰ـ امام باقر(ع) می‏فرمود: فرشته‏ای نزد رسول خدا(ص)  آمد و گفت: «خداوند تو را مختار فرموده که بنده‏ای فروتن و رسول باشی یا پادشاه و رسول!» ‏فرمود: «می‏خواهم بنده‏ای فروتن و رسول باشم.» آن فرشته در حالی که‏ کلیدهای خزائن زمین را در دست داشت، گفت: «اگر پادشاهی را هم بپذیری، از مقامی که نزد خدا داری، نخواهد کاست.»‏
‏۲۱ـ علی(ع) در توصیف پیامبر(ص)  و تأسی به آن حضرت فرمود: «پیامبر پاک و پاکیزه خود را سرمشق گیر… که از دنیا نیم‌لقمه‏ای برگرفت و چشمی بدان ندوخت. از همه کس، پهلویش از دنیا لاغرتر و شکمش از دنیا خالی‏تر بود. دنیا بر او عرضه شد؛ ولی نپذیرفت. و هر گاه دانست که خداوند چیزی را دشمن دارد، او نیز آن را دشمن داشت و چیزی را که خدا حقیر دانست، او نیز حقیر شمرد. و اگر خصلتی جز این در ما نبود که دوست می‏داریم آنچه را خدا دشمن داشته، و بزرگ می‏داریم چیزی را که خدا کوچک شمرده، همین در مخالفت و دشمنی ما با خدا و سرپیچی از فرمان او بس بود! ‏
همانا رسول خدا (ص) بر روی زمین غذا می‏خورد. چون بندگان می‏نشست [دوزانو]. کفش خود را به دست خویش پینه می‏زد و لباسش را وصله می‏دوخت. بر خر بی‏پالان سوار می‏شد و دیگری را هم در ردیف خود سوار می‏کرد. و چون دید پرده‏ای با نقش و نگار بر در اتاقش آویخته، به همسرش فرمود: «این پرده را از نظرم دور دار که هر گاه به آن می‏نگرم، به یاد دنیا و زرق و برقش می‏افتم!» قلباً از دنیا روی گرداند و یاد آن را در درون خود کشت. او دوست داشت زینت‌های دنیا از نظرش پنهان باشد تا مبادا جامه‏ای زیبا و فاخر از آن برگیرد و آن را خانة همیشگی خود پندارد و امید اقامت در آن را در سر بپروراند. پس دنیا را به‌کلی از جان خود بیرون کرد و یادش را از دل راند و آن را از نظر پنهان داشت. آری، هر که چیزی را دشمن دارد، نگاه به آن را نیز دشمن دارد و خوش ندارد نامی از آن در نزد او به میان آید.
۲۲ـ امام صادق(ع) فرمود: چیزی از دنیا برای رسول خدا (ص)  خوشتر از آن نبود که در دنیا گرسنه و ترسناک [از خدا و نگران از اوضاع‏] باشد.
۲۳ـ امام حسین(ع) فرمود: «آن حضرت از ترس خدا چندان می‏گریست که جای نمازش تر می‏شد، با آنکه گناهی نداشت.»
۲۴ـ روایت است که گاه رسول خدا (ص)  چندان می‏گریست که بیهوش می‏گشت. عرض شد: «مگر خداوند گناهان گذشته و آینده شما را نبخشوده است؟» فرمود: «آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟»

یاد خدا
۲۵ـ ابوسعید خدری گوید: چون آیه «اذکروا الله ذکراً کثیرا: خدا را فراوان یاد کنید» نازل شد، پیامبر(ص)  آنقدر به ذکر خدا مشغول شد که کفار گفتند: «او جن‌زده و دیوانه گشته است!»
ادامه دارد
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی