دکتر کریم سلیمانی دهکردی
 

میرفطروس به نقل از کتاب امیر بابک خسروی «نظر از درون به نقش حزب توده ایران» مدعی می‌شود «در هر حال در چنان شرایطی (منظور؛ ساعت یک بامداد ۲۵ مرداد که سرهنگ نصیری حکم عزل نخست‌وزیر را آورده است) ناگهان سرهنگ نصیری توسط ستوان علی اشرف شجاعیان-از اعضاء سازمان نظامی حزب توده- محاصره و دستگیر می‌شود.»۱ و در دو صفحه بعد، از قول سرهنگ ممتاز با تمجیدی دستکاری شده و  هدف دار درباره این افسر توده‌ای، می‌نویسد «شگفتا که فرماندهی تانکهای مستقر در اطراف خانه مصدق در روز ۲۸ مرداد نیز بر عهده همین ستوان شجاعیان (عضو سازمان نظامی حزب توده) بود.»۲ میرفطروس با همین شیوه دست‌کاری کردن داده‌ها، برای نقل قول اول، هم از قول امیرخسروی  و هم از مصاحبه سروان داورپناه و سروان فشارکی با روزنامه اطلاعات در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ و برای نقل قول دوم از مصاحبه سرهنگ ممتاز۳ و غلامرضا نجاتی (جنبش ملی شدن صنعت نفت، ۱۳۶۸) استفاده کرده است. او در اینجا؛ در تاریخنگاری، مهندسی را به کمال رسانده است. البته این افسر جوان مانند بقیه همکاران خود با اطاعت از فرمانده وطن‌دوست و وظیفه شناس خود، سرهنگ ممتاز، در آن شب و نیز در روز ۲۸ مرداد که بس هولناک بوده است، فداکاری کرده و جانش را به سودا گذاشته است. و من از این سر تاریخ؛ صرف‌نظر از اینکه او به چه گروهی وابسته بوده و از چه عقیده و مرامی پیروی می‌کرده است، در برابر او سر تعظیم فرود می‌آورم. به داوری من او به میهن خود خدمت کرده است. اما رویه و نگاه میرفطروس به تاریخ، ابزاری و ایدئولوژیک است. بنابراین به هر چهار منبع مورد ارجاع ایشان، مراجعه می‌کنم تا میزان دست‌کاری او را نشان دهم. 
عبارت میرفطروس در خصوص دستگیری سرهنگ نصیری به وسیله ستوان شجاعیان، هم در مصاحبه افسران محافظ منزل دکتر مصدق با روزنامه اطلاعات (۲۸ مرداد ۱۳۵۸) و هم در کتاب امیرخسروی۴ که مورد ارجاع ایشان است، ابداً وجود ندارد. امیرخسروی درباره شخصی بنام محمد حسین آشتیانی توضیح می‌دهد؛ نامبرده متوجه جنب و جوش نظامیان در برابر خانه خود می‌شود، او از طریق تلفن، آن‌چه را که از نظامیان مشاهده کرده است، به اطلاع دکتر مصدق می‌رساند. مصدق پس از این تلفن، سروان داورپناه را احضار کرده و « در مورد مراقبت بیشتر از آن منطقه دستوراتی می‌دهد.» در همین جا، به منظور روشن‌تر شدن بحث، توضیح مختصری درباره گارد افسری محافظ منزل نخست‌وزیر در شب کودتا از قول سرهنگ ممتاز ضرورت دارد. اعضای این گارد که بخاطر فداکاری آنان در آن شب، به طور یکسان مورد تحسین و تمجید سرهنگ ممتاز قرار می‌گیرند، عبارت بودند از سروان ایرج داورپناه، سروان مهران (موسی فشارکی) و ستوان دوم شجاعیان (شجاعیه)۵ 
برگردیم به روایت امیرخسروی: در پی دستور مصدق به سروان داورپناه، سروان فشارکی با جیپ حرکت کرده و ضمن بازدید از خیابان‌های اطراف، متوجه تجمع گروهی از افسران گارد شاهنشاهی می‌شود و «چون قصد دستگیری او را می‌کنند به سرعت به منزل نخست‌وزیر برمی‌گردد و مراتب را به سرهنگ ممتاز» گزارش داده و درست در همین زمان «ستوان شجاعیانِ (مورد اشاره میرفطروس) از گروه محافظان خانه دکتر مصدق با بی‌سیم گزارش می‌دهد: سرهنگ نصیری به اتفاق ۶ نفر افسر، ۴ کامیون سرباز و دو دستگاه زره‌پوش به چهارراه حشمت‌الدوله آمده و می‌گویند نامه‌ای برای نخست‌وزیر دارند.» بلافاصله مصدق در جریان قرار گرفته و پس از مشورت ایشان با تیمسار ریاحی، رئیس ستاد ارتش، به «ستوان شجاعیان دستور داده شد فقط سرهنگ نصیری و ۶ افسر همراه او که همگی مسلح به مسلسل «پ.پ.ث» بودند، به جلوی منزل نخست‌وزیر هدایت شوند و کامیون‌های سرباز و زره‌پوش‌ها در همان‌جا بمانند»۶ تمام نقش ستوان دوم شجاعیان در آن شب همین بود. او که در گروه محافظان منزل نخست‌وزیر از پایین‌ترین درجه افسری برخوردار بود، بخصوص با وجود حضور سرهنگ ممتاز «فرمانده تیپ دوم کوهستانی مرکز» در آن شب، هرگز این اجازه را نداشت، آن‌چنانکه میرفطروس ادعا می‌کند: «ناگهان سرهنگ نصیری توسط ستوان علی اشرف شجاعیان محاصره و دستگیر می‌شود.» سرخود و بدون دریافت فرمان از جانب سرهنگ ممتاز، عمل کند. سرهنگ ممتاز می‌گوید در آن شب «من رفتم رسید نامه‌ای را که (سرهنگ نصیری) به نگهبانی داده بود از مرحوم دکتر مصدق گرفتم که به نصیری بدهم، در این موقع تیمسار سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش به من تلفن زدند که نصیری را بازداشت کنید و به ستاد ارتش بفرستید. ما هم ضمن اینکه پاکت رسید را به او دادیم او و سربازانش را خلع سلاح کردیم و خود نصیری را بازداشت و ...به ستاد اعزام داشتیم.»۷ 
اما ادعای دیگر میرفطروس: «شگفتا که فرماندهی، تانکهای مستقر در اطراف خانه مصدق در روز ۲۸ مرداد نیز بر عهده همین ستوان شجاعیان "توده‌ای" بود.» میرفطروس برای این جمله مهم، به مصاحبه سرهنگ ممتاز با «پرخاش، شماره ۱۹، ۳۰ مرداد ۱۳۵۸» ارجاع داده که در آن چنین عبارتی، حتی عبارت نزدیک به آن هم، وجود ندارد. سرهنگ غلامرضا نجاتی در مصاحبه کتبی خود با سرهنگ ممتاز می‌نویسد، ستوان دوم شجاعیان در «روز ۲۸ مرداد حماسه آفرید.... در آن روز شجاعیان در حالی که زخمی شده بود، با تانک خود تا آخرین گلوله جنگید.»۸ و هیچ سخنی از فرماندهی تانک‌های محافظ منزل نخست‌وزیر در روز ۲۸ مرداد در میان نیست. میرفطروس در اینجا نیز افسانه‌ ساخته است. در ۲۸ مرداد دکتر مصدق و یاران او منزل را حدود ساعت شش و بیست دقیقه  بعد از ظهر ترک کردند، ولی تیراندازی بین مهاجمین و محافظین از منزل نخست‌وزیر تا ساعت ۸ شب ادامه داشت. سرهنگ ممتاز می‌گوید این تیراندازی‌ها از جانب ما به صورت مانور بود تا «سربازان را از معرکه دور کنیم.» او خود آخرین نفری بود که محل درگیری را ترک کرد و در «حدود ساعت ۳۰/۹ به خانه» رسید. فردای آن روز خود را معرفی کرده و «به اتهام قیام علیه سلطنت» محاکمه شد.۹  
 به یکی دیگر از ادعاهای بسیار حیرت‌انگیز، که فقط منحصر به شیوه تاریخنگاری میرفطروس است، توجه کنیم: او مدعی است، اولین مرجعی که در صبح روز ۲۵ مرداد شکست کودتا را به اطلاع مردم رساند، یک روزنامه توده‌ای بود: «آیا شگفت نیست که خبر "شکست کودتای ۲۵ مرداد" پیش از آنکه از طرف دولت مصدق اعلام شود، در شماره بامدادی نشریه شجاعت (ارگان حزب توده ایران، ۲۵ مرداد ۱۳۳۲) منتشر شده بود؟».۱۰ قطعا آقای علی میرفطروس خود روزنامه شجاعت برای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ را ندیده است، و اگر دیده، مطابق معمول مهندسی کرده است. چون در تیتر اول و درشت روزنامه آمده است: «چگونه کودتای نظامی که قرار بود یک‌ساعت بعد از نیمه شب جمعه (یک بامداد ۲۴ مرداد، یعنی ۲۴ ساعت قبل از کودتای ۲۵ مرداد) انجام شود عقیم ماند... قرار بود واحدهای گارد سلطنتی به فرماندهی سرهنگ نصیری و واحدهایی از تیپ کوهستانی به فرماندهی سرهنگ ممتاز و واحدهایی از تیپ پادگان جی به فرماندهی سرهنگ شاهرخ به تهران حمله کنند.» ملاحظه می‌شود که کودتای واقعی در ساعت یک بامداد ۲۵ مرداد اتفاق افتاد ولی تیتر روزنامه مربوط به یک بامداد ۲۴ مرداد می‌شود. این روزنامه، ارگان حزب توده، که هنوز خبر درستی از ماجراها نداشته به منظور پیشدستی نسبت به رقبای خود اقدام به درج خبرهای مربوط به حوادث یک شب قبل از واقعه اصلی می کند. و در صفحه چهار همین شماره، برای اینکه به یک نحوی تیتر صفحه اول را برای خواننده اقناع کننده نماید، می‌نویسد: «قرار بود که دیشب با استفاده از مقررات حکومت نظامی حمله‌ای به فرماندهی سرهنگ نصیری، واحدهایی از تیپ کوهستانی به فرماندهی سرهنگ ممتاز و واحدهایی از تیپ زرهی به فرماندهی سرهنگ شاهرخ یک‌ساعت پس از نیمه شب به تهران آغاز شود.» در همین گزاره‌ی کوتاه از روزنامه شجاعت، که مورد استناد میرفطروس است، تا قدرت حزب توده را در ایجاد فضای کودتایی، افشای کودتا، دستگیری عوامل کودتا و قدرت رسانه‌ای این حزب را به رخ تاریخ بکشد، چقدر خطاهای مهلک وجود دارد. اولاً روزنامه ارگان حزب توده آن‌قدر از اخبار روی داده در شب قبل، به دور بوده است که خبر مربوط به ۲۴ ساعت قبل از کودتای نافرجام ۲۵ مرداد را با تیتر تبلیغاتی منتشر می‌کند، ثانیاً سرهنگ ممتاز که از عوامل اصلی عقیم گذاردن کودتا بوده‌ را به جای کودتاچی جا زده است. همه منابع به اضافه اقرار خود سرهنگ ممتاز، شخص ایشان بوده که سرهنگ نصیری را در ساعت یک بامداد ۲۵ مرداد بازداشت کرده است۱۱ و او در ۲۸ مرداد تا آخرین لحظه از نخست‌وزیر قانونی و ملی، وفادارانه دفاع نموده است. در یک نگاه خوش‌بینانه روزنامه شجاعت «ارگان حزب توده» اخبار مربوط به کودتایی را انتشار داده که بیست و چهار ساعت قبل از کودتای بامداد ۲۵ مرداد، قرار بود انجام شود، ولی به دلایلی به تأخیر افتاد. بنابراین روزنامه شجاعت خبر مربوط به بامداد روز ۲۴ مرداد را در روز ۲۵ مرداد منتشر کرده، آن‌هم به شکل غلط؛ چون سرهنگ ممتاز و سرهنگ شاهرخ در کادر کودتاچیان نبودند. میرفطروس از آن خبر غلط، به منظور محوری کردن نقش حزب توده، به عنوان اخبار افشاکننده‌ی کودتای ۲۵ مرداد، بهره‌برداری سوء کرده است.
اگر در کار آقای میرفطروس امانت‌داری مورخانه وجود می‌داشت، باید خبر کودتا را از قول علی اصغر بشیر فرهمند، «مدیر کل انتشارات و تبلیغات حکومت دکتر مصدق» بیان می‌کرد. فرهمند می‌گوید؛ آقای دکتر مصدق ساعت یک و نیم بامداد ۲۵ مرداد مرا احضار نمود، ضمن اینکه مرا در جریان فرمان عزل گذاشت، پس از آماده شدن متن اعلامیه دولت «با اعلام مکرر قبلی در ساعت شش بامداد، اعلامیه شماره یک دولت دایر به وقوع کودتای نافرجام به این مضمون به آگاهی ملت ایران رسید و چند بار تا ساعت ۷ بامداد تکرار شد.»۱۲ حال از رمزگشایی از افسانه‌ی کودتا به وسیله حزب توده، که در روایت دکتر غنی‌نژاد جایگاه کانونی دارد، فاصله می‌گیرم و قسمت دوم بحث که در خصوص کودتای مصدق (بنا بر نظر دکتر غنی‌نژاد) در ۲۵ مرداد و بحث کودتای ۲۸ را در مقاله‌ی بعد پی‌خواهم گرفت. 
نتیجه‌گیری
در این بحث کوشیده‌ام با طرح یک بحث نظری، ناکارآمدی تعریف آقای دکتر غنی‌نژاد از کودتا، برپایه شورش بر علیه رئیس کشور، را نشان دهم. همچنین به این واقعیت اشاره شد که در نظام‌های سیاسی مدرن به دلیل توازن قدرت در سطح قوای سه گانه کشور، اساساً عبارت Head of State به عنوان رئیس کشور، فاقد وجاهت حقوقی است. به همین دلیل به عنوان نمونه به موقعیت قانونی رئیس جمهور آمریکا توجه کردم؛ که می‌شود او را حتی با دست‌بند به دادگاه برد، امری که در نظام شاهنشاهی ایران، تصور آن هم امری محال بوده است. بنابراین آقای دکتر غنی‌نژاد در دنیای مدرن نباید درپی یافتن رئیس کشوری باشد، که بتوان تعریف خود از کودتا را بر آن، بنا نهد. 
ضمناً در ادامه به منظور بررسی نقش حزب توده در کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ با بررسی تطبیقی کتاب علی میرفطروس که با زیرکی و مهارت بسیار خاص به موقعیت حزب توده در شرایط سیاسی آن ایام، نقش افسانه‌ای داده است، سعی کرده‌ام ناراستی‌های فراوان کار او را آشکار سازم.  
در نوشته‌های پس از این، همه اهتمام خود را به طور پیوسته در نقد آرای تاریخی آقای دکتر غنی‌نژاد متمرکز خواهم نمود.
ادامه دارد
پانویس
۱  - میرفطروس، آسیب شناسی یک شکست، ۱۳۹۷، ص ۱۴۵
۲  - همان، ص ۱۴۷
۳  - پرخاش، شماره ۱۹، ۳۰ مرداد ۱۳۵۸
۴  - امیرخسروی، همان، ص ۵۱۱
۵ - پرخاش، شماره ۱۹، ۳۰ مرداد ۱۳۵۸، ص ۳
۶  - بابک امیرخسروی، نظر از درون به نقش حزب توده ایران، ص ۵۱۲-۵۱۱
۷  - پرخاش، شماره ۱۹، ۳۰ مرداد ۱۳۵۸، ص ۲
۸  - غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سهامی انتشار، ۱۳۶۸، ص ۴۴۸-۴۴۹
۹- پرخاش، ۳۰ مرداد ۱۳۵۸، ص ۳
۱۰- میرفطروس، همان، ص ۱۴۷
۱۱ - پرخاش، شماره ۱۹، ۳۰ مرداد ۱۳۵۸، ص ۲
 ۱۲ - همان، ص ۱۲

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی