علی حسین احمدی
عملیات نصر یکی از عملیاتهای مهم دفاع مقدس و یک نبرد تماماً زرهی درمنطقه خوزستان بود که ماشین جنگی عراق را در این منطقه متوقف کرد و گوشهای از توان ارتش را به رخ دشمن کشید؛ نبردی که در ناممکنترین شرایط آغاز شد و تلفات سنگینی به دشمن وارد آورد، هرچند دشمن که تمام توانش را بر استفاده از نیروی زرهی گذاشته بود، تاب تحمل «شکست در نقطه قوت» را نداشت و با همه امکانات به میدان بازگشت و پاتک سنگینی برای گرفتن انتقام شکست در عملیات نصر اجرا کرد و این به معنای شهادت بسیاری از خوبان این سرزمین مقدس بود.
امیر سرتیپدوم زرهی ستاد مهدی رادفر در عملیات نصر که درپانزدهم دی ۱۳۵۹ در منطقه هویزه انجام شد، معاون تیپ ۱ لشکر ۱۶ زرهی قزوین بود که در غیاب فرمانده هدایت تیپ را بر عهده گرفت و همراه با سایر همرزمانشان در آن عملیات حماسهآفرینی کرد. بخشی از وقایع آن را از زبان ایشان بیان میکنیم.
از ۱۶ مهر ۱۳۵۹ حرکت لشکر ۱۶ زرهی به سمت منطقه خوزستان شروع شد، فرماندهان ،منطقهای را در شمال پادگان دزفول تا سد دز و غرب رودخانه کارون برای تجمع لشکر ۱۶ زرهی انتخاب کرده بودند. عناصر پیشرو لشکر برای شناسایی منطقه تجمع بهوسیله قطار اعزام و وارد شهر دزفول شدند و سپس باقی تیپ در چند نوبت، از تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۵۹ با قطار از قزوین به سمت اندیمشک حرکت کرد. بهاین ترتیب اوایل آبان ۱۳۵۹ همه واحدهای لشکر در منطقه جنوب مستقر شده بودند.
ما همه فرماندهان گردانها را جمع کردیم و به آنها اطلاع دادیم که لشکر در این منطقه عملیاتی بهعنوان احتیاط قرارگاه مقدم نیروی زمینی در جنوب مأموریت دارد. هر لحظه ممکن است لشکر یا عناصری از لشکر در یکی از مناطق عملیاتی خوزستان بهکار گرفته شوند، بنابراین هرچه زودتر باید مناطق عملیاتی را شناسایی کنید.
سپس شماری از فرماندهان را بهاتفاق ستاد از پل نادری به طرف غرب رودخانه کرخه اعزام کردیم. تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی در این منطقه با دشمن درگیر بود. نزد فرمانده این تیپ رفتیم و او توضیحات لازم را برای ما بیان کرد.
پس از گذشت چند روز دستور داده شد که لشکر به سوی اهواز حرکت کند. ابتدا عناصر پیشرو را برای شناسایی به شرق اهواز جایی که آتش دشمن شدید بود رفتند و سپس تیپ را حرکت دادیم و در شرق اهواز مستقر شدیم. چند روز بعد هم شهید فلاحی و بنیصدر که رئیسجمهور بود، برای بازدید از افراد و تجهیزات لشکر نزد ما آمدند و ما مشکلات و کمبودها را مطرح کردیم. خطر عمدهای که در آنجا با آن مواجه بودیم، تهدید هوایی بود؛ برای اینکه از این خطر مصون باشیم، هم استتار کامل و هم وسائل و تجهیزات مهندسی برای کندن سنگر و حمل تانکها، نفربرها و خودروها لازم داشتیم. متأسفانه وسایل موجود در گردان مهندسی لشکر کافی نبود و فرمانده گردانها نزد استاندار و کارخانه نورد رفتند و توانستند مقداری وسیله برای استتار تحویل بگیرند. بلدوزرها و لودرها را از کارخانه نورد گرفتند و در اختیار واحدها قرار دادند.
۲۵ آذر ۱۳۵۹ دستور رسید که منطقه را عوض کنیم و به غرب اهواز برویم. ما هم افراد و تجهیزات را به فولیآباد در ۱۰ کیلومتری اهواز منتقل و شناساییها را انجام دادیم.
طرحریزی عملیات نصر
باتوجه به اینکه حدود دو ماه و نیم از تصرف منطقه وسیعی از خاک کشورمان میگذشت و دشمن در حالت استراحت قرار گرفته بود، پیشروی دشمن در بیشتر مناطق تقریباً تثبیت شده بود، اما مردم انقلابی و مسئولان کشورمان تحمل چنین وضعی را نداشتند. این توقع از ارتش وجود داشت که باید حتماً تحرکی در مناطق عملیاتی انجام شود تا هم دشمن آزادی کامل نداشته باشد و هم روحیه مردم و کارکنان نظامی بهبود پیدا کند؛ بنابراین در جلسه ۲۵ آذر ۱۳۵۹ از طرف شورای عالی دفاع به نیروی زمینی ارتش دستور داده شد که عملیاتی را در منطقه انجام دهد.
نیروی زمینی بر مبنای طرح شورای عالی دفاع به لشکر ۱۶ زرهی دستور داد عملیات آفندی در منطقه هویزه انجام دهد.
تیپهای یکم و سوم از طرف لشکر مأموریت یافتند محورهای مناسب برای پیشروی به طرف دشمن را انتخاب کنند. طرح نیروی زمینی این بود که از نیروهای خود در شمال کرخه کور و در جنوب جاده اهواز(حمیدیه و سوسنگرد) یعنی بین رودخانه کرخه کور و جاده اهواز-سوسنگرد، با انجام حملههای متعدد، برای فشار به دشمن استفاده و منطقه را از لوث وجود دشمن پاکسازی کند. سپس نیروها آماده حمله به طرف پادگان حمید و جفیر شوند.
شناساییها نشان میداد که دشمن در سمت راست منطقه عملیات (بین سوسنگرد و هویزه) هیچ فعالیتی نداشت و میتوان گفت دشمن آنجا را اشغال نکرده بود. متوجه شدیم که شهر هویزه هم آزاد است و مردم در آنجا سکونت دارند و عناصری از نیروهای سپاه هم در آنجا مستقر ند. واحدها طی شناساییهای خود متوجه شدند که در محور سمت راست منطقه عملیات، راهی برای حرکت از هویزه به طرف شرق وجود دارد که ما را به پشت دشمن میرساند. تا آنجا که مقدور بود، شهید فلاحی و بنیصدر را هم با خودرو به نزدیک محل شناسایی شده بردیم و در نهایت بنا شد که طرح نیروی زمینی تغییر کند. طبق طرح قبلی میخواستیم تک جبههای از جلو انجام دهیم، ولی در طرح جدید، تک جبههای توأم با تک احاطهای یکطرفه در دستور قرار گرفت. یعنی ما باید هم از جلو و هم از سمت راست تک احاطهای انجام میدادیم.
لشکر به منظور اجرای طرح جدید به تیپ ۱ دستور داد از جناح راست برای تک احاطهای وارد عمل شود و تیپ ۳ هم تکجبههای از جلو را انجام دهد. در این مقطع نیروهای سپاه پاسداران هنوز شکل سازمانی نداشتند و حداکثر در رده دسته و گروهان با سلاحهای سبک بودند. باتوجه به طرح نیروی زمینی ارتش، قرار بود این دستهها و گروهانهای سپاه پاسداران نیز به واحدهای ارتش ملحق شوند و زیر نظر فرماندهان ارتش عملیات کنند. همچنین باید نیروهای چریکی که در اختیار شهید چمران بودند، به یگانهای ارتش ملحق میشدند.
برادر شمخانی در شور ستادی که در نیروی زمینی ارتش تشکیل شد، گفته بود که سپاه میتواند حدود ۳۰۰ نفر نیرو در اختیار ما قرار دهد. به نیروهای سپاه مأموریت داده شد که در جناح راست منطقه عملیات، از محور سوسنگرد تا هویزه و جناح چپ لشکر ۹۲ زرهی که در منطقه طراح فرسیه بود ( در جنوب رودخانه کارون) عملیات و تأمین آن را برقرار کنند. نیروهای شهید چمران هم در منطقه طراح، بین اهواز و حمیدیه به دشمن حمله کنند.
لشکر ۱۶ زرهی ارتش تک اصلی را بر عهده داشت و تک فرعی به عهده لشکر ۹۲ زرهی بود. قرار بود لشکر ۹۲ زرهی هم از منطقه طراح حمله کند و به دشمن فشار بیاورد و در منطقه فرسیه روی رودخانه کارون پل بزند و با عبور از رودخانه، در قسمت غرب رودخانه کارون سرپلی را اشغال کند.
سپس اگر عملیات لشکر به نتیجه رسید، پیشروی کند. مأموریت لشکر۱۶ زرهی هم این بود که نیروهای دشمن در شمال منطقه کرخه کور را منهدم و منطقهای به نام قیصریه در حدود ۲۰ کیلومتری شرق هویزه را تصرف کند. سپس باحرکت به طرف پادگان حمید و اعزام عناصری به طرف جفیر، بتواند جاده اهواز- خرمشهر را در محوطه پادگان حمید تصرف کند. در ادمه نیز آماده باشد تا طبق دستور به طرف مرز پیشبرو د.
انجام عملیات نصر
سرانجام تاریخ ۱۵ دی ۱۳۵۹ که مصادف ایام رحلت حضرت محمد صلیالله علیه و آله بود، برای انجام عملیات انتخاب شد. متوجه شدیم که دشمن در اثر رفت و آمد خودروهای تانکبر و شناساییهای مکرر ما احتمال حمله از این محور را میدهد، اما از زمان انجام عملیات ما اطلاعی ندارد و نیروهای عراقیها شبها بهصورت آمادهباش کامل تا ساعت ۸ صبح بیدار ند. آنها که فکر میکردند این عملیات شبانه انجام خواهد شد از ساعت ۸ صبح، استراحت میکردند.
ما از این شرایط بیشترین استفاده را بردیم و ساعت ۱۰ صبح روز ۱۵ دی ۱۳۵۹ را برای آغاز عملیات انتخاب کردیم. عراقیها که اصلاً فکر نمیکردند در این ساعت به آنها حمله شود، کاملاً غافلگیر شدهبودند.
ما نیروهایمان را حدود ۴۸ ساعت قبل از حمله،از منطقه تجمع حرکت داده و به شرق هویزه برده بودیم.سپس من و فرمانده وقت تیپ سرهنگ جمشیدی(که بعدها به درجه سرتیپ دومی نائل شدند)برای انجام هماهنگیهای لازم،ازیکانها و افراد بازدیدکردیم وبه آنها روحیه دادیم؛ بحمدالله درشرایط روحی خوبی هم قرار داشتند. «منطقه تجمع» ما در شرق هویزه، «خط عزیمت» ما بود و باید از همانجا به دشمن حمله میکردیم.
پس از بازدید، به نفربر فرماندهی بازگشتیم تا از طریق بیسیم ارتباطها را واپایش کنیم که متأسفانه فرمانده تیپ در این زمان دچار مصدومیت شد و با آمبولانس به بیمارستان اهواز اعزام شد.مراتب را از طریق بیسیم به اطلاع فرمانده لشکر -سرهنگ سیروس لطفی- رساندم و ایشان مسئولیت هدایت تیپ را بر عهده من گذاشتند.
ساعت آغاز حمله را شب عملیات به فرماندهان گردانها ابلاغ کردم و صبح روز عملیات هم در آخرین هماهنگیهای عملیاتی، فرماندهان گردانها و گروهانهای اعزامی از واحدهای دیگر را احضار کردم و وضعیت مملکت و انقلاب برای آنها شرح دادم.
گفتم اکنون کشور به یک عملیات آفندی موفقیتآمیز نیاز دارد و باید از جان و دل مایه بگذاریم. فرماندهان روحیه خیلی خوبی گرفتند و همین سخنان را به افراد زیرمجموعهشان منتقل کردند. طوری شده بود که آنها از ساعت ۸ تا ۱۰ صبح برای رسیدن زمان حمله لحظهشماری میکردند.
از صبح روز عملیات دستور دادم که سکوت رادیویی برقرار شود و رأس ساعت ۱۰ صبح عملیات شروع شد؛ تیپ ۱ لشکر ۱۶ زرهی قزوین که در تلاش اصلی بود، با در اختیار داشتن دو گروه رزمی در خط و یک گروه رزمی بهعنوان احتیاط عملیاتش را آغاز کرد. گروه رزمی ۲۰۱ تانک در سمت راست حرکت میکرد و گروه رزمی ۱۸۵ که یگان پیاده ماشینی بود هم در سمت چپ پیش میرفت.
گروه رزمی ۲۲۰ تانک دنبالهرو گروه رزمی ۲۰۱ تانک بود و به طرف دشمن حرکت کرد. حدود ۱۵ کیلومتر بدون برخورد با مانع و افراد دشمن جلو رفتیم، اما بعد از آن تیراندازی دشمن روی واحدهای ما شروع شد و بلافاصله به آتش دشمن جواب دادیم. محل استقرار دشمن تقریباً برای ما مشخص شده بود و با آتش و حرکت جلو میرفتیم. حدود ساعت ۱۲ ظهر به پشت منطقه دشمن در شمال رودخانه کرخه رسیدیم و دشمن را با استفاده از اصل غافلگیری، محاصره کردیم.
سپس ادامه مسیر دادیم و تا ساعت ۱۴ به منطقه هدف اولیه که حدود ۲۰ کیلومتر بعد از هویزه و ۳ کیلومتری جنوب رودخانه کرخه کور بود رسیدیم و آنجا را تصرف کردیم. در همان لحظه دستور داده شد که واحدها «عملیات روی هدف» را انجام دهند؛ یعنی دفاع دور تا دور را برقرار کنند، با وسایل مهندسی خود برای تانکها سنگر بسازند و مراقب اوضاع باشند، چون ممکن است دشمن واکنش نشان دهد یا احتیاط خود را بهکار گیرد.
تیپ ۱ لشکر ۱۶ زرهی در آن عملیات بسیار خوب عمل کرد، به ویژه از نظر کاربرد تانکها که میتوان گفت بعد از جنگ جهانی دوم، اولین عملیات تانک بود و خبرگزاریهای دنیا اعلام کردند ایران عملیات زرهی و تانک بسیار جالبی انجام داده است. در این عملیات از سرعت، قدرت و آتش تانک بهنحو مطلوب استفاده کردیم و توانستیم به هدف برسیم و آن را اشغال کنیم. تا ساعت ۱۴ تقریباً تلفاتی نداشتیم، چند نفر مجروح شدند، ولی شهید ندادیم. من به فرمانده لشکر گزارش کردم که هدف تصرف شد و او هم تشکر و قدردانی کرد و خیلی خوشحال شد.
همزمان با اقدامات ما، تیپ ۳ لشکر هم که مستقیم و بهصورت جبههای حمله میکرد، حرکت کرده و تا کنار رودخانه کرخه جلو آمده بود و بهشدت با دشمن میجنگید. زمانی که به پشت دشمن رسیدیم، آن تیپ هم از درگیری خلاص شد. در آن عملیات بیشتر نیروهای عراقی حاضر در منطقه اسیر شدند؛ حدود ۸۲۰ نفر از نیروهای عراقی را اسیر کردیم و تحویل لشکر دادیم.
در این عملیات، لشکر ۹۲ یک گردان سوارزرهی خود را از فرسیه حرکت داده و با رسیدن به غرب رودخانه کارون، در آنجا یک سرپل ایجاد کرده بود؛اما بهعلت فشار دشمن نتوانسته بود به پیشروی ادامه دهد. خود لشکر ۹۲ زرهی هم نتوانسته بود در دبحردان عملیاتی انجام دهد. افراد شهید چمران هم هرچند توانسته بودند مقداری از دبحردان جلوتر بروند، ولی بهعلت آتش شدید دشمن و نداشتن سلاحهای پشتیبانی قوی، نتوانسته بودند مقاومت کنند و به منطقه اولیه خود بازگشتند.
حدود ساعت ۱۶ فرمانده لشکر بهاتفاق عناصر عملیات و اطلاعات لشکر یعنی رکن دوم و سوم نزد من آمدند و بنا شد برای انجام ادامه عملیات آماده باشیم. بلافاصله به تکاپو افتادیم تا آمادگی لازم برای ادامه عملیات را پیدا کنیم، اما در همان لحظه دشمن تحرکات خود را شروع و علیه نیروهای ما پاتک کرد.
ما هم به آتش متقابل علیه نیروهای دشمن پرداختیم و جلو حرکت دشمن گرفته شد. دشمن نتوانست کاملاً جلو بیاید و چون شب شد، در همان منطقه دفاع دورتا دور انجام دادیم و شب را در روی هدف بهسر بردیم. آماده بودیم، تدارکات و سوخت داشتیم و همه چیز را پیشبینی کرده بودیم تا روز بعد عملیات را ادامه بدهیم.
فردای آن روز یعنی ۱۶ دی ۱۳۵۹ در ساعت ۹ صبح دشمن پاتک خود را شروع کرد و حجم بسیار شدید آتش تهیه روی تیپ ما ریخت. سپس بعد از حدود ۳۰ دقیقه واحدهای زرهی و ماشینی خود را که شامل لشکر ۵ ماشینی و ۶ زرهی دشمن بود، با یک لشکر دیگر که از منطقه نشوه آمده بود؛ یعنی با سه لشکر به ما حمله کرد.
*سایت ارتش
شما چه نظری دارید؟