مهتاب مظفری سوادکوهی
در بهشت رضای ایلام که قدم میزدیم، دیدم که علاوه بر قطعه هنرمندان و شهدای گمنام و سنگهای سیاه و سفید خانوادگی، قطعهای را به کودکان اختصاص دادهاند و قطعه بزرگتری را هم به نوجوانان و جوانان؛ قطعهای پر از عکسهای شاداب و پرطراوت و شعرهای پرسوز و گدازی که در وصف فراق یار بود.
خانمی از بستگان سببیمان که ما را همراهی میکرد، با ناراحتی سر تکان میداد و میگفت اغلب دخترها و پسرهایی که در این قطعه به خاک سپرده شدند، خودکشی کردهاند. میگفت ایلام یکی از استانهایی است که آمار خودکشی در آن بالاست. همین هفته پیش، دو پسر جوان در آرامگاه، خودشان را دار زدند و نگهبان آرامگاه هم متوجه چیزی نشده بود. او دلیل این موضوع را محرومیت، بیکاری و تبعات بعد از جنگ میدانست.
دور تا دور بهشت رضا را کوههای زاگرس احاطه کرده بود. غروب یک روز پاییزی بود و نسیم سبکی، شاخههای درختان پیر بلوط را در آرامگاه تکان میداد. از خودم میپرسم چه چیزی آنقدر سنگین است که شوق زیستن را تا به این حد از یک دختر یا پسر جوان میگیرد و زور کدام رنج است که لذتهای دنیا را پیش چشم آدمها تا این حد بیمعنا میکند؟ چگونه میتوان جلوی چنین تصمیم وحشتناکی را گرفت؟ چرا دولتمردان و جامعهشناسان ما چارهای برای این درد عظیم نمیاندیشند؟
یاد شعر نیما میافتم: آی آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید/ یک نفر در آب دارد میسپارد جان/ یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید.
بین خودکشی و مناطق اقلیمی، رابطه معناداری وجود دارد؛ رابطهای که عوامل جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی، روانی و اجتماعی در آن دخیل هستند. بررسی برخی دادهها نشان میدهد که نرخ خودکشی در استانهای غربی ایران بسیار بیشتر از مناطق مرکزی، شمالی، جنوبی و شرقی است و اقدام به خودکشی در استانهای ایلام، کهگیلویه و بویراحمد و کرمانشاه تقریبا دوبرابر متوسط کشور است. حال باید پرسید که چرا چنین پدیده اجتماعی شومی، ظرف مدت ۳۰ یا ۴۰ سال در مناطق نامبرده همهگیر میشود و این استانها با فاصله زیاد، به یکی از مناطق خودکشیخیز کشور و حتی دنیا تبدیل میشوند.
به سراغ یکی از دغدغهمندترین کنشگران اجتماعی استان ایلام میرویم. مردم ایلام میگویند او تمامی سالهای تحصیلی و دانشگاهی خود را صرف شناسایی، مشاوره و خدمت به خانوادههای قربانیان خودکشی کرده است.
علی موسینژاد، دانشآموخته دکترای جامعهشناسی با گرایش مسائل اجتماعی ایران و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایلام، از سال ۱۳۹۰ به کار خیریه مشغول بوده و به صدها دختر و پسر جوان در معرض آسیب و خانوادههایشان کمک رسانده است. او تحقیقات گستردهای در زمینه خودکشی دارد و فعالیت میدانیاش در شهرهای آسیبپذیر، زبانزد خاص و عام است.
موسینژاد چندین اثر اعم از ترجمه، تحقیق و مقاله درباره خودکشی دارد و رساله دکترایش نیز به این موضوع اختصاص پیدا کرده است. او میگوید: خانوادههای زیادی را میشناسم که اعضای آنها اقدام به خودکشی کردهاند؛ خانوادههایی که بعضا دو یا سه عضو از آنها خودکشی کردهاند. در کشور ما تا سال ۱۳۹۴ بالاترین آمار خودکشی به استان ایلام تعلق داشت و در سال ۱۳۹۵ استان کهگیلویه و بویراحمد، رتبه نخست را به خود اختصاص داد. در سالهای بعد، گاهی لرستان اول میشد. کرمانشاه و همدان در رتبههای بعدی قرار دارند.
او برای بررسی علت دقیق افزایش آمار خودکشی در ایلام، گریزی به چند دهه قبل میزند؛ آن زمان که ایلام هنوز استان نبود و در قالب یک جمعیت روستایی و عشایری به استان کرمانشاه تعلق داشت.
همه مردم ایلام جانبازند!
موسینژاد تصریح میکند: ایلام در سال ۱۳۵۱ از کرمانشاه جدا شد و به صورت استانی مستقل درآمد. در سرشماری سال ۱۳۴۵، ۲۱ درصد از جمعیت استان ایلام شهرنشین بودند که بعد از شروع جنگ تحمیلی این جمعیت دو برابر شد و به ۴۲ درصد رسید. حجم عظیمی از جمعیت روستایی و عشایری که در مناطق مرزی مستقر بودند به شهرهای مرکزی هجوم آوردند. بدون شک این مهاجرت سریع و بیبرنامه به یک عامل خطرناک و آسیبزا تبدیل شد.
واقعیت آن است که جنگ خیلی زودتر از ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ شروع شده بود و از میان پنج استان همسایه عراق ( آذربایجان غربی، خوزستان، کردستان، کرمانشاه و ایلام) ایلام با ۴۳۰ کیلومتر مرز مشترک با عراق، بیشترین آسیب را در زمان جنگ متحمل شد. به گفته شاهدان عینی، شهر ایلام حدود ۳۰۰ بار مورد هجوم موشک و بمباران هوایی قرارگرفت و مردم آن خطه با اضطراب دائمی زندگی میکردند. از نظر من تمامی مردم ایلام، جانباز جنگی هستند و باید به بازسازی روان آنها توجه ویژهای شود که متأسفانه دولت در این زمینه هیچ اقدامی نکرده است.
هشت سال جنگ در روند تکمیل هویت شهری شهروندان اختلال ایجاد کرد. روستانشینان با خردهفرهنگهای مختلف به مناطق شهری آمدند و امروز ما شاهد همزیستی خردهفرهنگهای روستایی و عشایری در شهرهای جنگزده هستیم که میتواند بسیار آسیبزا باشد.خودکشی در ایلام پس از پایان جنگ و در سال ۱۳۶۸ به اوج خود رسید و در دهههای بعدی قدری فروکش کرد. آمار خودکشی ابتدا در خانمها بیشتر بود و غالبا به روش خودسوزی انجام میشد اما بعدها نسبت آقایان پیشی گرفت و استفاده از قرص برنج، اسلحه و طناب دار، جایگزین روش خودسوزی شد.
علی موسینژاد تأکید میکند: کسانی اقدام به خودکشی میکنند که خودکنترلی آنها پایین است. اینگونه افراد انتظار زیادی از زندگی و آدمهای اطرافشان دارند، اهل رقابت ناسالم هستند و برای چیزهایی که میخواهند زحمت نمیکشند. با این همه هنوز ابعاد مختلف خودکشی نامعلوم است. طی تحقیقات گستردهای که من در استان ایلام انجام دادهام، ۹۰ درصد از کسانی که خودکشی کردهاند به طبقه پایین جامعه تعلق دارند. بیکاری، فقر و اعتیاد از عوامل اجتماعی و محیطی مهمی هستند که در گرایش افراد به خودکشی مؤثرند.
در سالهای اخیر، خودکشی در شهرستان «چوار» به شکل نگرانکنندهای افزایش یافته؛ با این تفاوت که خودکشیکنندگان غالبا ثروتمند هستند که نشان میدهد متغیرها در همه موارد یکسان نیستند. به این عوامل باید تبیینهای ژنتیکی و روانشناختی را هم افزود. در استان ایلام اقوام متعددی اعم از کرد، لر، عرب و لک زندگی میکنند که در مواجهه با آسیبهای اجتماعی، رفتارهای متفاوتی از خود نشان میدهند.
اعتیاد از شکلهای دیگر آسیب اجتماعی است که در استانهای غربی و جنوب غربی ایران به وفور دیده میشود. خودکشی با آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد، مسائل اقتصادی، انحرافات جنسی و مشکلات معیشتی رابطه مستقیم دارد. از ۶ هزار و ۳۳۳ پرونده خودکشی که مطالعه کردهام، ۹۰ درصدشان متعلق به خانوادههای نیازمند بودند. در محیطهای کوچک، نظارتهای اجتماعی شدیدی حاکم است. یک جوان تهرانی میتواند کنار خیابان بایستد و برای امرار معاش دستفروشی کند اما در ایلام این مسأله با حرف و حدیثهای زیادی توأم است.
رسمی که باید عوض شود
موسینژاد از قدرت بالای سرایت اجتماعی در شهرهای کوچک میگوید و معتقد است الگوبرداری در این مناطق بسیار سریع اتفاق میافتد. او اظهار میکند: اگر کسی در ایلام خودکشی کند به فاصله کوتاهی همه شهر باخبر میشوند و تکرار این موضوع باعث شده اقدام به خودکشی امری عادی به نظر برسد و قباحت خود را از دست بدهد. متأسفانه هرچقدر هم که مردم به نفس این کار به عنوان یک پدیده شوم نگاه کنند، در استان ایلام، برای کسی که خودکشی میکند چنان مراسم ترحیم پرشوری میگیرند که ناآگاهانه از متوفی یک قهرمان میسازند!
نصب بنرهای بزرگ در جایجای شهر و استفاده از ضربآهنگهای عزاداری و سوگواری طولانیمدت میتواند به عاملی برای ترغیب جوانان به خودکشی تبدیل شود که تغییر آن نیاز به فرهنگسازی و حتی برخورد قضایی دارد. در برخی موارد ما حتی شاهد انتشار فیلمهای خودکشی در فضای مجازی هستیم که بسیار خطرناک است.
متأسفانه بزرگترین مشکل ما این است که آسیبهای اجتماعی، امنیتی میشوند. به همین دلیل آمار درستی در این رابطه ارائه نمیگردد و اطلاعات دقیقی در اختیار سران کشور و برنامهریزان و محققان قرار نمیگیرد. خودکشی یک پدیده بسیار پیچیده و چندوجهی است که نیاز به تحقیقات میدانی و مطالعات گسترده دارد. دولت باید بورسیههای تحصیلی و فرصتهای مطالعاتی را در اختیار محققان قرار دهد و از پایاننامههایی که در این خصوص نوشته میشوند حمایت کند. ما میتوانیم از تجارب موفق کشورهای دیگر بهره بگیریم و آنها را بومیسازی کنیم.
سندهای راهبردی کشورهای پیشرفته، معمولا با حضور متخصصان و صاحبنظران تنظیم میشود اما در کشور ما وزارت کشور یک سند راهبردی دارد، وزارت بهداشت سند دیگری ارائه میدهد و امور اجتماعی استانداریها هم نظرات غیرکارشناسانه خودشان را ابراز میکنند. در اغلب این سندها صرفا عوامل روانشناختی موردتوجه قرار میگیرند و به عوامل محیطی توجه زیادی نمیشود؛ در حالی که در تنظیم سندهای راهبردی باید همه کارشناسان حضور داشته باشند. متأسفانه اکثر این سندها کپیبرداری شده و بومیسازی نشدهاند.
این پژوهشگر تأکید میکند: در استانهای خودکشیخیز باید نقشه رفتارهای خودکشانه تهیه گردد تا مناطق پرخطر شناسایی شوند. سرمایههای اجتماعی باید از طریق ایجاد سمنها و تشکلهای مردمی تقویت شوند تا شاهد تضاد سرمایههای اجتماعی در بین نسلها نباشیم. در گذشته اگر برای کسی مشکلی پیش میآمد اطرافیانش در کنارش میماندند و به او کمک میکردند اما امروز این نقش سنتی از بین رفته و فرزندان ما در فضای مجازی به دنبال سرمایههای اجتماعی هستند. از آنجا که اقدام به خودکشی در طبقه پایین جامعه بیشتر دیده میشود، لازم است نهادهای دولتی مثل کمیته امداد و بهزیستی پای کار بیایند و خانوادههای نیازمند را تحت پوشش خود قرار دهند. ایجاد فرصتهای شغلی و اجرای برنامههای فقرزدایی به منظور بهبود زندگی در مناطق پرخطر میتواند کارگشا باشد. ما نباید نقش اقتصاد و معیشت را در این مقوله نادیده بگیریم.
افزایش مراکز مشاوره و تسهیل دسترسی اقشار کمدرآمد جامعه به این مراکز و بیمه شدن خدمات آنها باید در دستور کار دولت قرار داشته باشد. متأسفانه مردم ایلام و اغلب شهرهای کوچک تمایل زیادی به مشاورههای روانشناسی ندارند و از ترس انگ خوردن، کمتر به این مراکز مراجعه میکنند؛ البته شرایط امروز قدری بهتر و ضرورت مشاورههای روانشناختی برای خانوادهها آشکارتر شده است. در همین راستا آموزش افراد و گروههای مرجع مثل مدیران مدارس، فعالین امور خیریه، کارشناسان بهزیستی و ائمه جماعات برای حضور در مناطق پرخطر و شناسایی و کمک به کسانی که تمایل به خودکشی دارند بسیار مؤثر است.
پایین آمدن آمار خودکشی در زمان انتخابات!
موسینژاد، افزایش شور و نشاط اجتماعی را اقدام مهم دیگری برای کاهش خطر میداند و میگوید: اجرای برنامههای شاد و متنوع و برگزاری جشنوارههای فرهنگی و ورزشی توسط صدا و سیما، اداره ورزش و جوانان، میراث فرهنگی و شهرداریها میتواند در این زمینه بسیار کمککننده باشد.
نکته جالب این که در زمان انتخابات، آمار خودکشی در کشور به شدت پایین میآید و این نشان میدهد به بازی گرفتن جوانان و نوجوانان در مناسبات سیاسی و اجتماعی تا چه اندازه میتواند مؤثر باشد. او محدودیت دسترسی به ابزار خودکشی را آخرین راهکار در کاهش آمار خودکشی میداند و تأکید میکند: متأسفانه امروز اسلحه و قرص برنج، دو ابزار مهم خودکشی در استانهای غربی هستند که باید با توزیعکنندگان آنها برخورد قانونی شود. چند سال پیش، تولید و فروش قرص برنج ممنوع اعلام شد اما امروز به صورت غیرقانونی وارد کشور شده و به وفور در مغازهها یافت میشود.
آنچه که مسلم است جوانان و نوجوانان این مرز و بوم، سرمایههای کشور هستند که باید از سلامت جسم و روان آنها صیانت شود. انتظار ما از مسئولان و دولتمردان این است که مقوله خودکشی را جدی گرفته و در برنامهریزیهای خود از راهکارهای ارائهشده توسط محققان و پژوهشگران داخلی و تجارب موفق کشورهای دیگر استفاده کنند.

شما چه نظری دارید؟