مترجم: بابک ارشادی

در روز ۷ ژوئیه ۲۰۲۵، نماینده مجلس ملی فرانسه، اولیویه مارلکس، در ۵۴ سالگی به زندگی خود خاتمه داد. پس از انتشار خبر، مطالب گوناگونی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، از جمله: «صبح یکشنبه، اولیویه مارلکس خوش و خندان در مراسم افتتاح چندین طرح در حوزه انتخابیه‌ خود شرکت کرد و روز دوشنبه به زندگی خود پایان داد! این با عقل جور در نمی‌آید.» کاربر دیگری نوشت: «از کی تا حالا مردم بدون گذاشتن یادداشتی برای نزدیکانشان خودکشی می‌کنند؟» 
پس از فروکش کردن موج کامنت‌ها، دکتر داوید ماسون، روان‌پزشک و مدیر مرکز توان‌بخشی روانی-اجتماعی لورن در شمال‌غرب فرانسه در یادداشتی نوشت: «به جای کم‌اهمیت جلوه دادن موضوع، عادی‌سازی آن، تکرار باورهای رایج یا اظهار فضل کردن‌های جعلی، باید موضوعات مرتبط با خودکشی را با شفافیت و بدون پیش‌داوری بررسی کنیم.»
* * *
باورهای رایج در مورد خودکشی معمولا نه مبنای علمی محکمی دارند، نه متکی به جزئیات عینی تجربه زیسته‌شده هستند و حتی اگر درست باشند غیرقابل تعمیمند. از سوی دیگر در بسیاری از موارد، کارکرد آن‌ها بیشتر «کلیشه‌سازی» و «عادی‌سازی» است تا هدف مشخصی تأمین شود: نفی مرگ و احترام به زندگی، آن‌هم درست زمانی که ظاهرا مرگ، «ناگهان و بی‌مقدمه» در مرکز تصویر قرار می‌گیرد. خوب است از باورهای رایج درباره خودکشی افسانه‌زدایی کنیم. در اینجا به برخی از باورهای نادرست رایج درباره خودکشی می‌پردازیم. 
باور نخست: «خودکشی نتیجه اختلالات روانی است»
خودکشی، بیماری روانی نیست، بلکه اقدامی ناشی از تحمل رنج است. البته بر اساس مطالعات علمی، بین ۵۰ تا ۹۰ درصد افرادی که خودکشی می‌کنند از ناملایمات یا سطوحی از اختلالات روانی رنج می‌برند اما علت خودکشی را نمی‌توان به این اختلالات تقلیل داد و جنبه‌های دیگر آن را نادیده گرفت.  افرادی که از سلامت روانی برخوردارند نیز ممکن است به دلایل مختلف در معرض افکار خودکشی قرار بگیرند.

باور دوم: «فقط افراد منزوی خودکشی می‌کنند»
خودکشی پدیده‌ای است که در همه بخش‌های جمعیت، صرف‌نظر از جایگاه و منزلت اجتماعی و اقتصادی یا خاستگاه خانوادگی روی می‌دهد.

باور سوم: «خودکشی ارثی است»
خودکشی ربطی به وراثت ندارد اما معمولا اهمیت و اعتباری که به ارتباط با خویشاوندان یا سوابق خانوادگی نسبت داده می‌شود می‌تواند به نوعی «تقلید رفتاری» منجر شود. شاید وجود موارد خودکشی در خانواده، الگویی برای خاتمه دادن به رنج قلمداد شده و مورد تقلید قرار بگیرد.

باور چهارم: «کسانی که خودکشی می‌کنند شخصیت ضعیفی دارند»
در علم روان‌شناسی، تیپ «شخصیت خودکشی» وجود ندارد. برعکس، خیلی از کسانی که درگیر افکار خودکشی می‌شوند افرادی پرانرژی و فعال هستند که با رنج‌های بزرگ مواجه شده‌اند (فقدان عزیزان، طرد، تعرض...). 
باور پنجم: «شخصی که قصد خودکشی دارد واقعا می‌خواهد بمیرد»
شخصی که به خودکشی فکر می‌کند می‌خواهد به رنج کشیدن خاتمه بدهد و واقعا مایل به مردن نیست. او «تمایل به زندگی» را به شکلی دوپهلو و متناقض ابراز می‌کند: غیرممکن شدن ادامه رنج.

باور ششم: «افکار خودکشی برای هر کسی پیش نمی‌آید»
هر کس ممکن است در دوره‌ای با رویدادهای سخت و آسیب‌زا روبه‌رو شود (مرگ نزدیکان، تصادف، بیکاری، از دست دادن سلامت جسمی، فجایع طبیعی...) و افکار خودکشی به ذهنش خطور کند، بی‌آن‌که لزوما برای پایان دادن به زندگی خود دست به اقدام بزند. آمارهای جهانی نشان می‌دهد از هر صد هزار نفر، چهار هزار نفر در مقاطعی از زندگی خود به خودکشی فکر کرده‌اند، ۱۸۰ نفر دست به اقدام زده‌اند و تنها ۱۶ نفر این راه را تا به آخر ادامه می‌دهند.

باور هفتم: «کسی که از خودکشی حرف می‌زند، دست به اقدام نخواهد زد» 
حدود ۷۵ درصد از کسانی که در اثر خودکشی جان خود را از دست داده‌اند، قبلا قصد خود را به شکلی اعلام کرده‌ بودند. پس در مورد افکار خودکشی پیش‌داوری نکنیم و اگر فرد در این مورد سخن گفت، حرفش را جدی بگیریم.

باور هشتم: «کسی که تهدید به خودکشی می‌کند، قصد جلب توجه دارد»
تهدید به خودکشی را باید همیشه جدی گرفت. حتی اگر تصور می‌کنیم که ابزار شخص برای اعمال فشار به دیگران و جلب توجه آن‌هاست، توجه داشته باشیم کسی که چنین تهدیدی می‌کند، به‌راستی رنج می‌برد و به توجه و کمک نیاز دارد. تهدید به خودکشی هم ابراز ناامیدی و هم طلب امداد، همدلی و تفاهم است. نکته مهم این است که تهدیدهای مکرر به خودکشی، گاهی باعث عدم حساسیت اطرافیان و بی‌توجهی بیشتر آن‌ها می‌شود.

باور نهم: «سخن گفتن از خودکشی باعث تشویق به اقدام می‌شود»
در بسیاری از جوامع، خودکشی یک تابو به شمار می‌آید اما پرسش مستقیم در مورد وجود افکار خودکشی به معنی تشویق این افکار و ترغیب به اقدام نیست، بلکه به منزله گشودن دری به روی شخص است تا بتواند رنج‌هایش را ابراز کند. سخن گفتن با کسی که حال و روزش بد است، منجر به سوق یافتن او به سمت خودکشی نمی‌شود. برعکس، گفتگو فرصتی برای شخص ایجاد می‌کند تا احساس کند وضعیتش به رسمیت شناخته شده است. این کار، کمک و حمایت خواستن را برای او آسان می‌کند. بدیهی است که در این گفتگوها باید از بی‌اهمیت جلوه دادن موضوع، قضاوت یا به چالش کشیدن شخص اجتناب کرد.

باور دهم: «خودکشی یک انتخاب شخصی است»
خودکشی انتخاب نیست، بلکه فقدان انتخاب و نتیجه احساس رنج تحمل‌ناپذیر است. درواقع، شخص مرگ را انتخاب نمی‌کند، بلکه تلاش می‌کند به رنج پایان بدهد اما وضعیت فرد غالبا مانع از آن می‌شود که دیدگاه عینی و واقع‌بینانه از شرایط داشته باشد. تصمیم به خودکشی بیش از این که انتخاب مرگ باشد، احساس «عدم امکان ادامه زندگی در وضع موجود» است.

باور یازدهم: «کسی که خودکشی می‌کند یا خیلی شجاع است یا خیلی ترسو»
مطرح کردن موضوع شجاعت و ترس یعنی ما خودکشی را یک «انتخاب» فرض کرده‌ایم، یا به وجود تیپ شخصیتی مستعد به خودکشی باور داریم. با این ‌پیش‌فرض‌ها در واقع برداشت خود را به دیگری تعمیم می‌دهیم.

باور دوازدهم: «خودکشی بدون هشدار قبلی رخ می‌دهد»
از هر ده نفر که اقدام به خودکشی می‌کنند هشت نفر، پیام یا نشانه‌ای هرچند کوچک و مختصر از افکار یا قصد خود مخابره می‌کنند. این پیام‎ها گاهی  غیرمستقیم و گاهی بسیار صریح هستند.
* پیام‌های کلامی: تکرار برخی جملات مانند «دیگه میلی به زندگی ندارم»، «به‌زودی به همه‌چیز خاتمه می‌دم»، «به اینجام رسیده»، «دیگه نمی‌تونم تحمل کنم» و «به‌زودی از دست من راحت می‌شید» می‌توانند نشانه وجود افکار خودکشی باشند.
* پیام‌های رفتاری مانند تغییر ناگهانی عادت‌ها، بخشیدن غافلگیرکننده اموال و اشیا به دیگران، افت تحصیلی یا کاهش راندمان کاری، گوشه‌گیری، انزوا، تغییر عادات غذایی، تغییر عادت‌های پوشش و آراستگی، مصرف بی‌رویه الکل، مواد مخدر یا دارو، ریسک‌پذیری یا مخاطره‌جویی افراطی.
* پیام‌های عاطفی مانند بی‌علاقگی، از دست دادن حس لذت و خواستن، غم، گریه، اضطراب، خستگی، بی‌تفاوتی، یأس و احساس شکست، احساس بیهودگی، کاهش یا فقدان عزت‌نفس، تغییرات ناگهانی خلق و خو، پرخاشگری، احساسات متناقض و متغیر.
* پیام‌های گمراه‌کننده مانند بهبود ناگهانی وضعیت روحی و جسمی پس از مدت‌ها افسردگی، به‌گونه‌ای که تقریبا چنین به نظر می‌رسد که شخص میل به زندگی را دوباره به دست آورده و به نوعی تسکین و تسلی رسیده است نیز باید موردتوجه قرار بگیرند.
خودکشی، فرآیندی ناگهانی نیست. غالبا بین نخستین باری که فکر خودکشی به ذهن خطور می‌کند تا اولین اقدام، روزها یا هفته‌ها فاصله وجود دارد که شاید در میان جوان‌ترها و افرادی با خصوصیات تکانشی، سریع‌تر باشد.

باور سیزدهم: «به‌جز افراد حرفه‌ای، کسی نمی‌تواند به فردی که درگیر افکار خودکشی است کمک کند»
در روند زندگی روزمره و در تعامل با نزدیکان، هر کس می‌تواند در حد توان به فردی که در رنج است کمک کند. عوامل آسیب‌رسان در زمینه خودکشی، بخشی از تجربیات انسانی مشترک هستند که همه مردم به نحوی با آن‌ها سر و کار دارند. بنابراین ما قادر به درک این مسائل هستیم، آن‌ها را می‌فهمیم و می‌توانیم عواطف انسانی خود را درباره این موضوعات ابراز کنیم. فهمیدن این که کسی در آشنایان، اقوام یا دوستان ما در رنج است کار دشواری نیست. گاهی فقط کافی است که به ادراک یا به اصطلاح «غریزه» خود اعتماد کنیم. 
***
بنیاد آمریکایی پیشگیری از خودکشی پنج راهکار کلی را در این زمینه پیشنهاد می‌کند.
راهکار نخست: با فرد درباره استرس‌ها و مشکلات زندگی‌اش حرف بزنید. سعی نکنید مشکل او را حل کنید یا به او بگویید باید چه احساسی داشته باشد. فقط به او گوش بدهید. خیلی کوتاه از او بپرسید: «آیا به خودکشی فکر می‌کنی؟» پژوهش‌ها نشان می‌دهند که این پرسش، خطر ایجاد یا تشدید افکار خودکشی را به دنبال ندارد اما دریچه‌هایی را در ذهن فرد می‌گشاید.
راهکار دوم: دسترسی فرد را به اشیا، وسایل یا مکان‌های خطرناک محدود کنید. ثابت شده که این کار خطر را کاهش می‌دهد. مهم است از طریق گفتگو دریابید که آیا فرد، برنامه‌ای برای آسیب رساندن به خود دارد یا خیر. 
راهکار سوم: حضور داشته باشید و تماس خود را با فرد حفظ کنید. او را ترغیب کنید صحبت کند و گوش بدهید. آمارها نشان می‌دهند توجه و اذعان به وجود افکار خودکشی، باعث کاهش این افکار در فرد می‌شود. از قضاوت و نصیحت خودداری کنید. بیشتر شنونده باشید و همدردی خود را ابراز نمایید.
راهکار چهارم: فرد را تشویق کنید از کارشناس حرفه‌ای (پزشک، روان‌شناس یا روان‌پزشک) مشاوره و کمک بگیرد. فرد ممکن است تصور کند که کسی قادر به کمک کردن به او نیست. به او بگویید که این مشاوره‌ها می‌توانند کارساز باشند.
راهکار پنجم: به او قول ندهید که رازدار خواهید بود. به او بگویید که قصد خیانت به اعتمادش را ندارید اما نگرانش هستید و معتقدید که باید با افراد دیگری که صلاح می‌داند، چه متخصص و چه غیرمتخصص، سخن بگوید.
در بسیاری از موارد، فرد احساس بی‌ارزشی و افسردگی عمیق دارد یا خود را سربار دیگران می‌داند. دیگران ممکن است این احساسات را بی‌اساس بدانند ولی در ذهن فرد، این افکار در آن لحظه کاملا منطقی هستند.
به نظر کارشناسان، احساس سربار بودن موضوعی تکراری است و در بسیاری از افرادی که افکار خودکشی داشته‌اند مشاهده شده. این احساس سبب می‌شود که فرد، تصمیمش را «فداکارانه» تلقی کند، در حالی که دیگران احتمالا آن را «خودخواهانه» می‌دانند. بر این اساس، فرد تأثیر مادی و معنوی تصمیمش را بر دیگران، به‌ویژه نزدیکانش، به شدت دست‌کم می‌گیرد و حتی ممکن است اقدام خود را نوعی کمک به آن‌ها بداند. باید به او یادآوری کنیم که باارزش است و سربار کسی نیست.  بدیهی است که کنار آمدن با مسأله خودکشی، از نظر روانی و عاطفی، کاری طاقت‌فرساست. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که ارتباط با دیگران، مهمترین عامل برای پیشگیری از اقدام به خودکشی است. ارتباط، نجات‌بخش است.

منبع:
INFO SUICIDE FRANCE 
SUD-OUEST, ۱۷/۰۷/۲۰۲۵
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی