رویدادهای اخیر در سودان، تانزانیا و نیجریه برای بسیاری این پرسش را ایجاد کرده که چرا گسترهای جغرافیایی که بسیاری آن را قاره سیاه میخوانند؛ سرزمینی غنی از منابع اما فقیر از نظر ثبات و امنیت رفاهی و وجودیِ ساکنانش، در چرخهای بیپایان از خشونت گرفتار است؟
به گزارش ایرنا،قاره آفریقا در روزهای گذشته بار دیگر با موج جدیدی از خشونتهای افسارگسیخته و درگیریهای خونبار روبرو بود؛ خشونتی که جان هزاران نفر را گرفت و تصاویر دلخراش آن در رسانهها و شبکههای اجتماعی همهگیر شد و بسیاری را شوکه کرد.در سودان، تصرف شهر الفاشر توسط نیروهای موسوم به پشتیبانی سریع (RSF) در اواخر اکتبر ۲۰۲۵، با گزارشهای هولناکی از کشتار جمعی صدها غیرنظامی، انواع خشونت، تجاوزگری و غارت همراه بوده است.
سازمان ملل متحد از «جنایات غیرقابل تصور» سخن میگوید و تخمین میزند که حدود ۱۴۰ هزار نفر از مناطق الفاشر و کردفان سودان گریختهاند و آواره شدهاند.جنگ میان ارتش سودان (SAF) و نیروهای واکنش سریع که از آوریل ۲۰۲۳ آغاز شده، تاکنون بیش از ۱۵۰ هزار کشته و ۱۲ میلیون آواره به جا گذاشته است. این درگیریها، با دخالتهای خارجی به یک جنگ نیابتی تمامعیار تبدیل شده و بحران انسانی را رقم زده است. با اوج گرفتن درگیری در روزهای اخیر، شبکههای اجتماعی پر از تصاویر اجساد در خیابانها و فراخوانهای فوری برای آتشبس بوده و توجه جهانی را جلب کرده اما راهحلی عملی برای توقف کشتارها به دست نیامده است.همزمان با این رخدادها، در نیجریه حملات بوکوحرام و داعش غرب آفریقا (ISWAP) شدت گرفت و در نوامبر ۲۰۲۵، انفجار انتحاری یک بمبگذار زن در بازار ماهی بورنو دستکم ۱۲ کشته و ۳۰ زخمی برجا گذاشت. این گروهها که از ۲۰۰۹ تاکنون بیش از ۴۰ هزار نفر را کشتهاند، اکنون با تشکیلات سرقت های مسلحانه (بندیتری) ائتلاف کرده اند و بیش از ۱۷۰ هزار آواره را در مناطق روستایی هدف قرار میدهند.در این پیوند، ادعاهای «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری آمریکا مبنی بر نسلکشی مسیحیان توسط دولت نیجریه هرچند رد شده، اما خشونتهای فرقهای و قومی را برجسته کرده و بحثهای داغی در شبکههای مجازی به وجود آورده است.
در تانزانیا نیز، اعتراضات پس از انتخابات جنجالی ۲۹ اکتبر که «سامیا صولوحو حسن» با ۹۷ درصد آرا پیروز اعلام شد، به کشتار بیش از ۱۰۰۰ نفر توسط نیروهای امنیتی منجر شد و دهها نفر به اتهام خیانت دستگیر شدند. قطع اینترنت و محدودیت رسانهها، این بحران را به یکی از شدیدترین تنشهای سیاسی دهههای اخیر تبدیل کرد و ویدیوهایی از اجساد معترضان، خشم و تاثر جهانی را برانگیخت.
تکرار چرخه خشونت در آفریقا
اما چرا این درگیریها همیشه تکرار میشوند؟ چرا گسترهای جغرافیایی که بسیاری آن را قاره سیاه میخوانند؛ سرزمینی غنی از منابع اما فقیر از نظر ثبات و امنیت رفاهی و وجودی ساکنانش، در چرخهای بیپایان از خشونت گرفتار است؟ پاسخ نه در طبیعت وحشی قاره، بلکه در ریشههای عمیق ساختاری نهفته است؛ میراث استعماری که مرزهای مصنوعی و هویتهای پرشکاف و چندپاره را به ارث گذاشت، حکومتداریهای ضعیف و فاسد که مشروعیت را از بین میبرد، بهرهبرداری سیاسی از تفاوتهای قومی و مذهبی و فشارهای خارجی که آتش منازعات را شعلهور میکنند.این عوامل، خشونت را نه به یک حادثه، بلکه به یک الگوی پایدار تبدیل کردهاند.
میراث استعماری و زخمهای هویتی
استعمار اروپایی، بیش از هر چیز، قاره آفریقا را با مرزهایی مصنوعی و هویتهایی تحمیلشده نواخت. کنفرانس برلین در ۱۸۸۴-۸۵، بدون حضور یک آفریقایی، قاره را به قطعات نامتناسبی تقسیم کرد و جوامع قومی، زبانی و فرهنگی را در دولتهایی اجباری ادغام کرد.این میراث، بحران ملتسازی را در آفریقا نهادینه کرد و خشونت را به ابزار بقا مبدل ساخت. همچنین، در سودان هم الحاق اجباری شمال عرب-مسلمان به جنوب آفریقایی-مسیحی/آنیمیست، دو جنگ داخلی (۱۹۵۵-۱۹۷۲ و ۱۹۸۳-۲۰۰۵) را رقم زد که میلیونها کشته برجا گذاشت. جدایی جنوب در ۲۰۱۱، نه پایان، بلکه آغاز تنشهای جدید در دارفور و کردفان بود؛ جایی که وارث کشتارگران دارفور، با حمایت خارجی الفاشر را به «گورستان زنده» تبدیل کرده است. از دید برخی ناظران، این خشونت، ریشه در سیاستی دارد که اقلیتهای غیرعرب را حاشیهرانده و امروز به نسلکشی شبیه است. چندصد کیلومتر آنسوتر از سودان و در سواحل غربی آفریقا، نیجریه با بیش از ۲۵۰ قوم و ۵۰۰ زبان، نمونهای کلاسیک از این آشفتگی است. استعمار بریتانیا، شمال مسلمان (هوسا-فولانی) را از جنوب مسیحی/یوروبا جدا نگه داشت تا کنترل آسانتر شود، اما پس از استقلال، این شکاف به جنگ داخلی ۱۹۶۷-۱۹۷۰ (بیافرا) و شورش بوکوحرام منجر شد.حملات اخیر ISWAP ( وابسته به داعش آفریقا ) در بورنو، نه تنها ایدئولوژیک، بلکه پاسخی به حاشیهرانی اقتصادی شمال است؛ جایی که بیابانزایی و فقر، جوانان را به سوی جهادیها سوق میدهد.در تانزانیا، ادغام تانگانیکا و زنگبار در ۱۹۶۴، تنشهای مذهبی (۹۹ درصد مسلمان در زنگبار) را پنهان کرد، اما سیاست «اوجاما» اولین رئیس جمهوری این کشور یعنی «جولیوس نایرره» با تأکید بر هویت سواحیلی، نتوانست هویتهای قبیلهای (سوکو، ماسایی) را ادغام کند. انتخابات ۲۰۲۵، با اتهامات تقلب و سرکوب، این زخمها را باز کرد و اعتراضات را به خونریزی کشاند.این میراث، دولت مرکزی را برای بسیاری به دشمن خارجی تبدیل کرده است. در فرهنگ سیاسی آفریقا، هویت ملی ضعیف است و قومیتها به عنوان سپر دفاعی عمل میکنند. بدون بازسازی هویت بر پایه واقعیتهای محلی مانند فدرالیسم واقعی یا آموزش چندفرهنگی، خشونت چرخهای ادامه خواهد یافت. تحلیلگران بروکینگز تأکید میکنند که استعمار نه تنها منابع را غارت کرد، بلکه «قرارداد اجتماعی» را نابود ساخت و امروز دخالتهای خارجی این خلأ را بدون حل ریشهها پر میکنند.
ضعف حکومتداری: فساد، کودتا و فقدان مشروعیت
حکومت داری ضعیف، دومین ستون بیثباتی است. فساد در آفریقا نه انحراف، بلکه سیستم موازی توزیع قدرت است؛ جایی که نخبگان قبیلهای یا نظامی، منابع را به خویشاوندان خود میسپارند و مردم را از مشارکت محروم میکنند.در سودان، ارتش و نیروهای واکنش سریع نه فقط نهادهای امنیتی بلکه نهادهایی اقتصادی هستند: کنترل معادن طلا (۵ میلیارد دلار سالانه) محور جنگ ۲۰۲۳ است. کودتای ۲۰۲۱ ظاهراً برای قدرت، اما در واقع بر سر رانتها بود. گزارش شفافیت بینالملل ۲۰۲۴، سودان را در رتبه ۱۷۲ از ۱۸۰ قرار میدهد و این وضعیت، انقلاب ۲۰۱۹ را به جنگ داخلی تبدیل کرد.نیجریه، با رتبه ۱۵۴ در این ردهبندی، وابستگی ۹۰ درصدی به نفت را به ابزاری برای رانتخواری بدل کرده است. بوکوحرام از فقر شمال (بیکاری ۶۰ درصدی جوانان) تغذیه میکند، در حالی که درآمد نفت به جنوب میرود. عملیات «هادین کای» اخیراً ۸۶ گروگان را نجات داد، اما بدون نابودی ریشههای فساد مانند توزیع ناعادلانه منابع، حملات ادامه دارد.در تانزانیا، از ۲۰۱۵ (دوره ماگافولی)، تمرکز قدرت و سرکوب مخالفان (مانند حزب چادما) شدت گرفت. انتخابات ۲۰۲۵، با سرکوب سهروزه و قطع اینترنت، مشروعیت دولت را نابود و کشتار معترضان را توجیه کرد. گزارش حقوق بشر سازمان ملل، از سرکوب سیستماتیک سخن میگوید که ریشه در ضعف نهادهای انتخاباتی دارد.این ضعف، کودتا را عادی میکند. آفریقا از ۱۹۶۰ تاکنون ۲۲۰ کودتا را تجربه کرده، با سودان (۶ مورد) و نیجریه (۸ مورد) در صدر. تانزانیا بدون کودتا مانده، اما سرکوب سیاسی جایگزین آن شده است. شورای روابط خارجی (CFR) هشدار میدهد که بدون اصلاحات مانند محدودیت دوره ریاستجمهوری و شفافیت مالی، بیثباتی به مهاجرت انبوه (۱.۲ میلیون سودانی به چاد) و بحرانهای منطقهای منجر میشود. در فرهنگ سیاسی آفریقا، طیفی از رهبران برای بقا، خشونت را مشروع میدانند و این چرخه، اعتماد عمومی را از بین میبرد.
قومیسازی سیاست و انتخابات خونین
سیاست در آفریقا، بیش از برنامه، بر هویت قومی و مذهبی تکیه دارد. احزاب به جای ایدئولوژی، ائتلافهای قبیلهای میسازند و انتخابات را به میدان جنگ تبدیل میکنند. در نیجریه، حزب کنگره همه پیشرفتها و حزب دموکراتیک خلق بر پایه سه قوم اصلی نیجریه یعنی یوروبا، هوسا و ایگبو شکل گرفتهاند؛ انتخابات ۲۰۲۳ با ۱۲۰ کشته، تنشهای فرقهای را شعلهور کرد. بوکوحرام، با ادعای مخالفت با آموزش غربی، از شکاف شمال-جنوب بهره میبرد و حملاتش را به «جهاد علیه مسیحیان» تقدس میبخشد، هرچند قربانیان عمدتاً مسلمانان فقیر هستند.در سودان، سیاست «عربیسازی» عمر البشیر (۱۹۸۹-۲۰۱۹)، دارفوریهای غیرعرب را به شورش کشاند و نسلکشی ۲۰۰۳ را رقم زد. امروز، RSF با بهرهبرداری از هویت «عرب-بدوین»، الفاشر را هدف قرار داده است، در حالی که SAF بر «سودانیگرایی» تکیه میکند. این دستکاری، جنگ را از محلی به منطقهای (با سرریز به چاد و اتیوپی) گسترش میدهد.تانزانیا، با تنوع ۱۲۰ قبیله، از «تانزانیاییگرایی» نایرره سود برد، اماحزب انقلاب (حزب حاکم) مخالفان زنگباری را «جداییطلب» میخواند. اعتراضات ۲۰۲۵، با اتهام تقلب، به درگیریهای خیابانی در دارالسلام و آروشا منجر شد و بیش از ۱۰۰۰ کشته برجا گذاشت.چتمهاوس تأکید میکند که این قومیسازی، خشونت را چرخهای میکند: رهبران برای قدرت، هویت را ابزار میکنند و شکست انتخابات به شورش میانجامد. بدون احزاب حرفهای و نظارت بینالمللی (مانند اتحادیه آفریقا)، انتخابات به «انتخابات مرگ» تبدیل میشود.
فشارهای جمعیتی، اقلیمی و بحران منابع
جمعیت جوان آفریقا با تغییرات اقلیمی ترکیب می شود و خشونت را تشدید میکند. در نیجریه، خشکسالی دریاچه چاد (۹۰ درصد کاهش از ۱۹۶۰)، چوپانان فولانی را به جنوب سوق داده و درگیری کشاورز-چوپان را به ۱۰ هزار کشته رسانده است. بندیتری، با ربایش ۵۸۰ غیرنظامی در ۲۰۲۴، از بیکاری جوانان (۳۰ درصد) تغذیه میکند.سودان، با ۲۱ میلیون نفر در آستانه قحطی، شاهد جنگ بر سر نیل و زمینهای کردفان است؛ تصرف الفاشر، دسترسی به کمکها را قطع کرده و ۳۷۵ هزار نفر را به لبه گرسنگی برده است.در این میان، بانک جهانی هشدار میدهد که اقلیم، «جنگهای آینده» را زمینهسازی تعریف میکند؛ منابع کمیاب، هویت را به ابزار بقا بدل میکند و بدون سرمایهگذاری در کشاورزی پایدار و اشتغال، خشونت معیشتی ادامه خواهد یافت.
راهبردهای برونرفت از چرخه خشونت
به توصیه نهادهای جهانی، برای شکستن این چرخه، اصلاحات ساختاری ضروری است. فدرالیسم واقعی در نیجریه یعنی انتقال مالی به ایالتها و ادغام RSF در ارتش سودان تحت نظارت غیرنظامیان؛اینها گامهای اولیهاند. همچنین در تانزانیا، نظارت اتحادیه آفریقا بر انتخابات زنگبار، سرکوب را مهار میکند. توسعه انسانی با مصداقی مانند آموزش فنی در شمال نیجریه یا اشتغال جوانان در سودان با حمایت صندوق بینالمللی پول، شاکله اجتماعی را بازسازی خواهد کرد.در سطح منطقهای، سازوکارهای همگرایانه همچون اکوواس در نیجریه، ایگاد در سودان و سادک در تانزانیا، نقش محوری در مدیریت بحرانها و پیشبرد گفتگوهای سیاسی ایفا میکنند. این چارچوبها امکان میدهند مسائل امنیتی و اجتماعی پیش از آنکه به مداخله بازیگران فرامنطقهای یا تشدید خشونت بینجامد، از طریق سازوکارهای منطقهای حلوفصل شوند.در این میان، جمهوری اسلامی ایران با اتکا به تجربه موفق بازسازی و توسعه پس از جنگ و همچنین ظرفیتهای فنی و انسانی در حوزههایی چون کشاورزی، آبیاری و خدمات عمرانی، میتواند نقشی سازنده در همکاریهای آفریقایی ایفا کند.پیشنهادهای برخی اندیشکدهها و محافل پژوهشی بر ضرورت اعمال فشار بر حامیان خارجی تشدیدکننده درگیریها و در مقابل، تقویت نهادهای اجتماعی و جامعه مدنی محلی تأکید دارد؛ رویکردی که بهجای وابستگیسازی، بر توانمندسازی داخلی و حل مسأله از درون استوار است.
آفریقا نیازمند یک اراده است
خشونت در آفریقا، نه سرنوشت، بلکه نتیجه ساختارهای معیوب است. نیجریه، سودان و تانزانیا آیینههایی از این واقعیت هستند که بدون فراگیری، ثروت به خونریزی میانجامد.جهان، که تصاویر وایرال شده را میبیند، باید فراتر از همدردی برود و به آغاز اصلاحات واقعی کمک کند. آینده آفریقا در دستان جوانانش است؛ البته اگر فرصت بقا داشته باشند.به بیان دیگر، خشونت در آفریقا سرنوشت محتوم نیست بلکه پیامد ساختارهایی است که میتوان اصلاح کرد. آینده این قاره در دست نسل جوان آن است؛ نسلی که اگر فرصت و امکان مشارکت و زندگی داشته باشد، میتواند چرخه تاریخ را تغییر دهد.

شما چه نظری دارید؟