هم میهن نوشت: به هر دلیلی که همچنان قابل فهم نیست، این مذاکرات مستقیم نیست، هرچند مذاکرات و پیامهای مستقیم میان نماینده ایران در سازمان ملل و رابرت مالی نیز وجود داشته است ولی این گفتوگوها را نمیتوان مذاکره به معنای مصطلح دانست. آنچه که در این میان برای ایرانیان مهم است و فراتر از اصل این توافقات که مورد حمایت نسبی است، نحوه اطلاعرسانی آنهاست.
این برای یک کشور و دولت زیبنده نیست که همه اخبار مذاکراتش را طرفهای مقابل منتشر کنند. البته شاید گفته شود که جزئیات مذاکرات محرمانه است و تا حصول نتیجه نباید عمومی و آشکار شود. این حرف را نمیتوان رد کرد و کسی هم در صدد رد آن نیست، ولی در همان حدی که رسانههای آمریکایی یا غربی اطلاعرسانی میکنند، باید در ایران هم اطلاعرسانی شود.
نفرات اصلی که عهدهدار این کار هستند، در درجه اول معاون وزیر خارجه و سپس وزیر خارجه و سخنگوی این وزارتخانه هستند. در مراحل بعدی رئیسجمهور و دبیر شورایعالی امنیت ملی هستند که باید توضیح دهند. دو نفر اخیر کمترین اظهارنظری که مفیدفایده باشد نمیکنند. سه نفر اول نیز بهویژه وزیر خارجه اظهارنظر زیاد میکند، ولی یا دقیق نیست یا فاقد اطلاعات مفید و راهگشاست. در این میان اطلاعرسانی اصلی که عموماً هم ناقص و مغشوش است ازسوی افراد درجه دوم، یعنی برخی از نمایندگان مجلس یا افراد غیررسمی و حاشیهای انجام میشود که معمولاً فاقد اعتبار هستند.
این شیوه اطلاعرسانی نه به سود کشور و دولت است و نه به سود مطبوعات و رسانههای داخلی. این نحوه اطلاعرسانی به مرجعیت رسانهای و اطلاعرسانی در خارج از مرزهای کشور رسمیت میدهد و آن را تثبیت میکند. این بیمعنی است که رسانههای ایرانی باید مشغول ترجمه مطالب رسانههای آمریکایی درباره مذاکرات دو طرف باشند. ما پیشتر با تبعیض در اطلاعرسانی مواجه بودهایم، یعنی برخی اخبار داخلی را برخی خبرگزاریهای خاص منتشر میکنند که ظاهراً اخبار ویژه با علم و آگاهی در اختیار آنان قرار میگیرد، ولی این نحوه سکوت خبری، از عجایب است.
در دوره گذشته وزیر خارجه، معاون او و عضو مؤثر مذاکرات و رئیسجمهور به طور روشن خبررسانی میکردند، هرچند در حد و اندازههای لازم، و خبرهایشان نیز دقیق بود و رسانههای جهانی آنها را بازتاب میدادند ولی اکنون چنین نیست. یک مصاحبه مفصل از قول مذاکرهکننده ایران منتشر شده است، دریغ از کوچکترین اطلاع مفید درباره مذاکرات. علت این سیاست رسانهای غیرشفاف چیست؟ به نظر میرسد که بیاعتمادی مذاکرهکنندگان به خودشان و نیز بیاهمیت دانستن مردم به عنوان صاحبان اصلی کشور، علل اصلی این رفتار است. چون دلیل دیگری برای این رفتار دیده نمیشود.