جلال رفیع در یادداشتی در ضمیمه ادب وهنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: روزی در میان خود کسانی را میدیدیم که از انقلاب سخن میگفتند، ولی «انقلاب ندیده» بودند؛ و امروز کسانی را میبینیم که از جنگ یاد میکنند، اما (علاوه بر انقلاب ندیده بودن) جنگ ندیده هم هستند. اشکالی از این بابت نیست، اما به هر حال، فرق است میان آدمیزادهای که صلح را در جنگ، به بهای خونجگر به دست آورده و آدمیزادۀ دیگری که همان را به ارث برده است. با اجازۀ حضرت حافظ:
گویند «جنگ صلح شود» در مقام صبر
آری شود، ولیک به خون جگر شود!
با ستایش همۀ رشادتها و فداکاریها و جانبخشیها و دلیریهای صبورانۀ شبها و روزهای هشت سالۀ جنگی که انگار هشتاد سال بلکه هشتصد سال بوده است، نیم نگاهی به آن روزگار آموزگار باید داشت و نیز به نامآوران و گمنامانی که صبورانه دفاع کردند و بردبارانه پایدار ایستادند و سرانجام لعل صلح را از سنگ جنگ بیرون کشیدند و به امانت در دست نسلهای بعدی نهادند و خود رفتند.
شهرها در آن هنگامه، اوضاع و احوال دیگری داشت. چندان که میتوان «شهر و جنگ» را مقولهای اگرچه مرتبط اما مستقل به حساب و کتاب آورد. شهر و جنگ، در روزگار ما که به آن عصر جدید یا دورۀ مدرنیته گفته میشود، مقولهای است که به مراتب بیش از روزگار کهن و عهد باستان و دورهای که سنّت بر آن حکومت میکرد، باردار اهمیت و حساسیت است.
البته جنگ در عهد قدیم آثاری داشت که کم و بیش یا دیر و زود، مکانها و زمانهای دیگر ـ دور از مکان و زمان وقوع جنگ ـ را نیز دامنگیر میشد، اما این آثار، نه از حیث کمیت و کیفیت و نه از حیث فراخنا و فوریّت، با روزگار حاضر قابل مقایسه نیست.
به عنوان مثال، شریفترین و دردناکترین جنگی که به فرماندهی سالار سرافراز شهیدان در منطقۀ کربلا و در نزدیکی شهر کوفه رخ داد، صرفنظر از عبرتهای درسآموز و مفیدش که به تدریج تاریخ اسلام را تحت تأثیر قرارداد و صرفنظر از این که کسانی نیز پس از آن واقعۀ شگفتانگیز در مدینه یا کوفه یا سرزمینهای دیگر، به خونخواهی برخاستند و به شهادت رسیدند؛ از حیث دیگر آثار زمانی و مکانی خویش، به همان محدوده و منطقۀ اصلی یعنی کربلا و عاشورا اختصاص پیدا کرده بود.
امام علیهالسلام میدانست که با سر باز زدن از بیعت تحمیلی(چنانکه معروف شده است)، فقط حدود هفتاد و دو تن در جبهۀ حسینی و در روز دهم محرم سال شصت و یکم هجری به شهادت خواهند رسید و اهل بیت او نیز (شاید تعدادی در همین حدود، بلکه کمتر) به اسارت گرفته خواهند شد.
ای بسا در حالی که امام و یارانش در عاشورای کربلا و در فاصلۀ زمانی نیم روز یا حداکثر یک روز، به سوزناکترین و فجیعترین صورت، یکی پس از دیگری کشته میشدند؛ چند فرسنگ آن طرفتر، کسی از این ماجرای بزرگ خبر نداشت و زندگی در شهرها حالت جنگی را نشان نمیداد.
جنگ، نه در مدینه ای که دور بود، بلکه حتی در بصرۀ نزدیک به کوفه هم دیده نمیشد. احساس عمومی فشار و ظلم و خفقان و آنچه ناشی از کارنامۀ استبدادی حکومت اموی بود و نیز تمایل به اعتراض علیه وضع موجود و سخن از حسین به میان آوردن، واقعیت دیگری بود که بعدها هم در دو قیام مستقل مدینه و مکه رخ نشان داد، ولی چنین نبود که مثلاً به تلافی و تاوان آنچه در صحنۀ مرکزی جنگ (کربلا) میگذشت و همزمان با آن، شهرهای دیگر و مردم دیگری که چه بسا هیچ رابطهای با آن رخداد نداشتند، هدف بمباران و موشکباران(!) قرار گیرند. جنگ در عهد قدیم اینگونه نبوده است.
جنگ عصر جدید اما...؟
جنگ عصر جدید، هنگام رخ دادن چنان همهگیر و فراگیر است که انگار مرکز معیّن و مکان مخصوص نمیشناسد. حتی ممکن است میدان ثابت مرکزی و صحنه رویارویی نزدیک نداشته باشد و در عین حال، همزمان همه جا به آتش کشیده شود.
کربلای روزگار ما، در عصر جدید چنین است. به قول مرحوم ملکالشعرای بهار: «جغد جنگ»، همزمان و ناگهان از هر گوشه و کنار میتواند سربرآورد و از کمترین زمان ممکن، هر آبادستانی را که هدف قرار میدهد، به ویرانستانی شگفت تبدیل کند.
البته لشکر خونریز چنگیزخان هم چنین میکردند، ولی تا از جایی به جایی دیگر برسند، روزها و ماهها و سالها طول میکشید. به عنوان نمونه، پدر مولانا این مقدار فراغ و فرصت را مییافت که با تمام خانوادۀ خویش از بلخ تا نیشابور و بغداد و مکه و دمشق و قونیه جابهجا شود.
علاوه بر آنچه گفتیم، در آن ایام اساساً ضارب و مضروب یا مهاجم و مدافع، تقریباً دارای سلاحهای مشابه و برابر بودند. همچنین، ناجوانمردی و غافلگیری در جنگهای عصر جدید صدها و هزارها بار بیشتر و گستردهتر و سهمگینتر از روزگار چنگیزیان و تیموریان است. امروز جنگنده بمبافکن، ناگهان به ناجوانمردانهترین صورت میتواند عرصۀ وسیعی از یک سرزمین را با سرعت و فوریتی بیسابقه درهم کوبد.
بنابراین، جنگی که به طور رسمی در سال پنجاه و نه شمسی، آن هم مشرف به ماه مهر(!) بر ایران تحمیل شد، صرفنظر از تفاوت معنوی و مقامیاش با جنگ عاشورای سال شصت و یکم هجری (به دلیل حضور امام حسین و اصحاب برجسته بافضیلتش)، به مراتب شکنندهتر و هولناکتر و گستردهتر و قلعهکوبتر و شهر آشوبتر بود.
یاد باد نام و نشان نام و نشان افکنانی که در مساحتی به وسعت غیرت یک ملت دیرپای و در سه کربلای بزرگ زمینی و آسمانی و دریایی و در واقع در سه جنگ زمانناپذیر و مکانناپذیر، نابرابر جنگیدند.
اینک ماییم و جام بلورین صبر و صلحی که شهیدان در دستانمان نهادند و ما سرمستان با هزار دستان خویش بر بدنهاش فرو میکوبیم!