مسعود کوثری: درباره وقایع اخیر در اسرائیل و حمله حماس از زمین و آسمان و دریا به آن تحلیلهای مختلفی اراه شده است. صرف نظر از این که با تحلیل یا بیتحلیل، طرفدار یا مخالف این رخداد باشیم، یک مسأله را نباید هرگز از یاد ببریم و آن مسالۀ کشور اشغال شدهای است که هرگز به دلیل شرایط پیدایشش نمیتواند از بحرانهای این چنینی در امان باشد.
در واقع، ما با یک منطقه جغرافیایی روبرو هستیم که نمیتواند کشور باشد. البته، این موضوع هیچ ربطی به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی سازمان ملل و کشورهای مختلف جهان ندارد. مسأله ظریف شرایط پیدایش این نوع حاکمیت است که سبب میشود به صورت دائمی با چنین بحرانهایی روبرو شود.
دقت کنید مسأله فقط یک بحران نظامی نیست که ممکن است برای هر کشوری رخ بدهد بلکه مسأله بیکشور ماندن عدهای (فلسطینیان) و تلاش عدهای (یهودیان) برای داشتن کشور است. این معادلهای ناعادلانه است که ریشه همه بحران های کنونی و آتی اسرائیل است. ریشه این بحران درست در سال های تشکیل دولت اسرائیل توسط فیلسوفانی نظیر هانا آرنت که یهودیالاصل است هم بخوبی تبیین شد.
او به درستی استدلال میکرد که یهودیان به این شیوه نمیتوانند صاحب کشور شوند و اگر عدالتی در کار نباشد و گفتگویی با مردم فلسطین رخ ندهد، یهویان هرگز روی آرامش را نخواهند دید. آرنت که خودش مصیبتهای جنگ دوم را چشیده بود و از آلمان گریخته بود و سالهای سال به گفته خودش دچار بحران بیتابعیتی بود، نمیتوانست با بن گورین و دیگر سردمداران صهیونیست موافق باشد که کشوری را از دیگران بستانند و خود صاحب آن شوند.
در واقع، همان گونه که رژیم نازی، یهودیان را به «انسان هایی مازاد» تبدیل کرد، سران یهودی و رژیم اسرائیل نیز فلسطینیان را به زعم خود «انسان های مازاد و اضافی» تبدیل کردند انسان هایی که یا در گوشهای به نام نوار غزه در دشواری زندگی میکنند یا آواره سرزمینهای دیگر هستند. این درست همان موضوع هولوکاست است که یهودیان همیشه از آن سخن میگویند و به تولید میلیون یهودی «مازاد» منجر شد.
بنابراین، «شر تامّ»ی که آرنت از آن سخن می گفت و از رژیم تمامیت خواه نازی ناشی شده بود، به اشکال دیگر توسط خود یهودیان بازتولید شده و ریشه بحرانهایی است که برای تمامی فصول دامنگیر آنها خواهد بود.
مسالۀ اسرائیل شبیه بلندی های قره باغ نیست که منشأ تنشهای دائمی میان آذربایجان و ارمنستان خواهد بود. مسأله اسرائیل نفی هویت و نفی بلد کردن کسانی است که نمیتوانند از سرزمین و کشور خود چشم بپوشند. معادله ناعادلانهای که در یک طرف آن قومی بی وطن صاحب وطن شده و در سوی دیگر، قومی باوطن، بی وطن شده است.