
عاصفه الهوردی در یادداشتی در ضمیمه خانواده امروز روزنامه اطلاعات نوشت: دوست پیدا کردن یکی از واجبات زندگی است. دوستی برای بچههای مدرسهای، امری حیاتیست. آنها بدون داشتن یک یا چند دوست در مدرسه احساس تنهایی و انزوا میکنند و اغلب چالش دوستیابی و حفظ دوست یکی از مهمترین چالشهای مدرسه است. عدم موفقیت در دوستیابی، دلایل بسیاری دارد. اگر با دید مهارت به آن نگاه کنیم، چالشها قابل حل به نظر میرسند. اما ببینیم به چه دلایلی این مهارت در کودکان به دست نمیآید یا دیر به دست میآید.
کودکان متفاوتند
برخی کودکان به سادگی برای خود دوست پیدا میکنند و بههمان راحتی که از ابتدا راه میروند و حرف میزنند، مشتاق به برقراری ارتباط هستند. برقراری ارتباط برای برخی کودکان، چالشی بزرگ در زندگی است. درست است که این تفاوتها تا حدی ذاتی هستند، کودک با آنها متولد میشود. اما برقراری ارتباط یک مهارت آموختنی است و در طول زندگی با تجربیات آموختهها به دست میآید.
تصویر کودک از خودش
مهارت دوستیابی بسیار تحت تاثیر تصویر توانمندی است که در ارتباط با دیگران در ذهن کودک از خودش شکل میگیرد. کودکی که باور دارد میتواند خوب حرف بزند و برای به اشتراک گذاشتن وسایلش محدودیتی ندارد، بهتر میتواند از پس ارتباط با دیگران بر بیاید. او معمولاً حرفی برای گفتن دارد و میتواند با دیگران بخندد یا بگرید و برای رابطهای تازه پیش قدم میشود. در مقابل کودکی که باور دارد زشت است یا دوست داشتنی نیست، نمیتواند حرف بزند. اشتباه زیاد میکند. به اندازه کافی جرات وارد شدن به یک رابطه را ندارد.
باور به کافی بودن
این باور چگونه به وجود آمده است. وقتی کودکان متولد میشوند تصور خاصی در مورد خودشان ندارند بلکه اطرافیان مانند آینه از او یک تصویر در مورد خودشان ارائه میدهند. که پس از مدتی به تصویر ذهنی کودک از خودش تبدیل میشود. برخی کودکان در ارتباطات محتاط هستند و اگر به غلط بر آنها برچسب بیزبانی، خجالتی، کمرویی و مانند آن گذاشته شود، خودش هم در مورد خود همین باور را پیدا میکند. تصویر ذهنی کودک این است که من یک ترسوی خجالتی هستم. همه هم این را میدانند و دائماً به من میگویند. پس حتماً هستم و دلیلی ندارد که تلاش کنم آن را عوض کنم. پس به ترتیب کودک همانی میشود که همیشه شنیده خجالت میکشد. درست حرف نمیزند از ارتباط فراری و کمرو است.
مهارتهای ارتباطی
در اغلب موارد مشکلات دوستیابی از فقدان مهارتهای اجتماعی ناشی میشود. اگر کودک فرصت کافی برای بازی با همسالان و یادگیری مهارتهای ارتباطی را نداشته باشد، والدین هم در این زمینه به او کمکی نکنند و آموزش ندهند کودک نمیتواند دوستی برای خودش پیدا کند.
اعتماد به نفس
این واژه از باور کودک به توانمندیهایش میآید. من میتوانم از عهده تکالیف مدرسه به خوبی بر بیایم. همین باور کودک را به این نتیجه میرساند که معلم از من راضی است و والدین دائم به دنبال تمرین درسها با من نیستند. پس در زمینه درسی اعتماد به نفس بالایی پیدا میکند. از عهده امتحانها هم بهتر برمیآید. در تمام حوزهها فرآیند اعتماد به نفس به همین شکل کار میکند. باور به توانمندی در ایجاد و حفظ رابطه با دوستان هم اینگونه است.
شیوه صحبت کردن
معمولاً کودکانی که مهارتهای حرف زدن بهتری دارند بهتر هم ارتباط برقرار میکنند. اما اگر کودک به خوبی نتواند حرف بزند و ارتباط برقرار کند، برای ارتباط دوستی ممکن است تحت فشار و اجبار قرار بگیرد.
اگر والدین در خانه وقت خوبی برای حرف زدن با کودک نداشته باشند، او نمیتواند مهارتهای کلامی را به خوبی بیاموزد و تمرین کند. حتی اگر کودک مهارت صحبت کردن داشته باشد، چون تجربه و تمرین نکرده، فرصتی برای گرفتن بازخورد مثبت ندارد و نگران است که دیگران او را مسخره و طرد کنند.
من دوست داشتنی نیستم
شاید بنظر مهم نرسد اما کودکی که باور دارد ظاهر خوبی دارد و حس دوست داشتنی و پذیرفتنی دارد، راحتتر وارد ارتباط با دیگران میشود. توجه کنید که نکته مهم باور اوست. زشتی و زیبایی کاملاً نسبی و سلیقهای است و هیچ تعریف مطلق و مشخصی برای آن وجود ندارد.
مهم این است که تصوری که کودک از خود دارد، خوب و مقبول باشد. که این باور به رفتارهای اطرافیان نزدیک و خانواده وابسته است. هیچ کودکی با شنیدن جملههای محبت آمیز در مورد زیبایی ظاهری، دوستداشتنی بودن و خوش ظاهر بودناش، بیش از اندازه به خود مغرور نمیشود و این مانعی برای اهمیت دادن به مسائل معنوی یا ارزشهای اخلاقی و انسانی نیست.
استرس و نگرانی
اگر کودک تجربه دردناکی را در طول زندگیش تجربه کرده باشد، مانند یک تصادف رانندگی، از دست دادن یک عزیز، حوادث طبیعی و یا بیمارستان، شرایط بد ارتباطی در خانواده آشفتگی یا طلاق. ممکن است اضطراب و استرس درونی شدیدی داشته باشد.
گاهی اضطراب و استرس ریشه در ژنتیک دارد. که به دلیل شرایط زندگی کودک فعال شده و حتی در حد یک اختلال مثل وسواس نمود پیدا میکند. در این شرایط سرزنش کردن کودک و غر زدن کمکی نمیکند. دلداری و اطمینان خاطر هم کافی نیست و نیاز به مداخلات درمانی و مشورت با یک متخصص روانشناس حس میشود.