عاصفه الهوردی در یادداشتی در ضمیمه خانواده امروز روزنامه اطلاعات نوشت: پدر و مادرها این روزها در شبکههای مجازی، کتابها و دورههای فرزندپروری اطلاعات خوبی را در زمینههای مختلف برای تربیت درست و متعادل کودک و نوجوان به دست میآورند. آنها اغلب میگویند دیگر میدانیم که بهتر است چگونه پدر و مادری باشیم، میدانیم که باید مقتدر باشیم. اما نمیدانیم برای مقتدر بودن، چه باید بکنیم. با من همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانیم.
هماهنگی والدین
یادتان باشد برای داشتن یک اقتدار واقعی، در کودکان هماهنگی والدین یک شرط اساسی است. چرا که اگر والدین در روشهای تربیتی با هم ناهماهنگ باشند، ممکن است کودکان به یکی از والدین وابسته شوند یا ترجیح دهند که منفعلانه هیچ کاری نکنند، یا پرخاشگرتر شوند یا اضطراب به سراغشان بیاید.
با برقراری ارتباط خوب بین خود و همسرتان نحوه برقراری ارتباط درست را به فرزندانتان آموزش دهید. مثلاً اگر به او بگویید وقتی پدر و مادر با هم دعوا میکنند، تو حق داری که به آنها تذکر بدهی، این جمله درست است. اما اگر بگویی پدر و مادر با هم دعوا میکنند، اشکالی ندارد. ولی تو نباید این کار را بکنی، چرا که تو بچه هستی. این جمله بسیار اشتباه است.
چه بگوییم و چه نگوییم
اگر تقاضایی از کودک دارید، ببینید ضروری است یا اضافی. برخی تقاضاها لازم و ضروری هستند و اگر کودک انجام ندهد، ممکن است اتفاق خطرناکی بیفتد. مثلاً اینکه وسط خیابان به او دستور بدهیم که ندود.
اما تقاضاهای اضافی مثل زمانی که میخواهیم به او بگوییم:«صاف بنشین» یا «انقدر تلویزیون تماشا نکن» بهترین کار این است که از ترکیب دستورهای لازم و گاهی وقتها دستور اضافی استفاده کنید. اجازه بدهید در آغاز تقاضاهای لازم را به نحو درستی انجام دهد، سپس دستورات اضافی را شروع کنید.
چگونه عمل کنیم
تصور کنید اگر مغز کودک ما مثل انباری باشد، وقتی پر از چیزهای غیر ضروری شود، دیگر او به حرف ما گوش نمیدهد. پس با دستورات غیر لازم این انبار را پر نکنیم و از تعداد تقاضاهای غیر لازم کم کنیم.
شرایط برای دستور دادن
کوتاه باشد
دستوری که به کودک میدهید باید کوتاه باشد. پس از جملات طولانی بپرهیزید. او دستوراتی که بیش از سه جمله باشد، نمیشنود و ارتباط آنها را با هم درک نمیکند. اگر به او بگویید که : «برو اتاقت را مرتب کن چقدر باید به تو بگویم این کار را بکنی. چرا اتاق را خودت مرتب نمیکنی. مثل پدرت شلخته هستی!» به این شکل دستور دادن نه تنها قابل اجرا نیست، بلکه کودک به آن توجهی نمیکند.
واضح باشد
مثلاً به او بگوییم امروز که پارک رفتیم نباید با کسی دعوا کنیم این یک دستور واضح است اما اگر به او بگویید امروز که پارک رفتیم باید پسر خوبی باشی نامشخص و غیر واضح است شرط دوم واضح بودن آن است مثلاً کودکان متوجه نمیشوند که خوب بودن یعنی چه. اگر بچه خوبی باشی به چه معناست دقیقاً به او بگویید باید چه کاری را انجام دهد و چگونه رفتار کند تا مورد قبول باشد.
قابل اجرا
دستورات باید قابل اجرا توسط کودک ما باشد. هرگز نمیتوان به یک کودک ۴ ساله دستور داد که بند کفشهایش را خودش ببندد. چرا که هنوز حرکات ظریف انگشتان او در این حد پیشرفت نکرده است.
مقتدر باشیم
گاهی وقتها حتی وقتی این سه شرط را رعایت کردهایم باز هم کودکمان حاضر به همکاری نیست. برای اینکه کودکمان بدون چون و چرا مقرراتی را رعایت کند، اقتدار والدین لازم است. اقتدار یعنی اگر میگوییم:«نه» واقعاً «نه» باشد و اگر میگوییم:« بله» واقعا «بله» باشد. پس در واقع یک پدر و مادر مقتدر باید حرفی را بزنند که بتوانند به آن عمل کنند. کودکان مثل بزرگترها به عواقب کارها فکر میکنند و اگر طبق آن چیزی که ما اعلام کردهایم نباشد، دیگر حرف ما برای آنها اعتبار ندارد.
کوپنبندی
برای اینکه والد مقتدری باشید، باید موقع تقاضا کردن، چند نکته را در نظر بگیرید: «یکی اینکه در طول روز به تعداد زیاد نباید دستور بدهید» به قول معروف دستورات را باید کوپنی کنید. موقع بیان تقاضا، خود را هم قد کودک پایین بیاورید. چشم در چشم او بدوزید و یا دست در دست همدیگر داشته باشید. بهتر است لحنتان کاملاً جدی باشد. فریاد نزنید و از حرفهای زشت و ناسزاگویی خودداری کنید. اگر لحن شما شوخ یا تمسخرآمیز باشد، کودک ترغیب میشود که به حرف شما گوش ندهد.
آیا متوجه شد؟
پس از اینکه همه این موارد را رعایت کردید، مطمئن شوید که او متوجه تقاضای شما شدهاست. برای اطمینان از این مورد، میتوانید از او بخواهید که یک بار دستور را به زبان خودش تکرار کند.
فرمان تربیت
گاهی وقتها با وجود اینکه تمام این شرایط را به خوبی فراهم میکنیم کودک ما زیر گریه میزند. در واقع او میخواهد فرمان تربیت خود را در دست بگیرد و ما را کنترل کند. در چنین مواقعی بهتر است با این کلمات او را راهنمایی کنید. مثلاً بگویید هر وقت گریهات تمام شد و به کارهایت فکر کردی، پیش من بیا تا با هم صحبت کنیم.
اگر در چنین مواردی به او بگویید: «گریه نکن!» یعنی به صورت دستوری بیان کنید، یا کار اشتباه او را توجیه کنید، مثلاً بگویید:«اشکالی ندارد که گلدان را شکستی، من نمیتوانم گریهات را ببینم.»دیگر اقتدار شما از بین رفته است.