قاسم صافی گلپایگانی در یادداشتی در ضمیمه فرهنگی امروز روزنامه اطلاعات نوشت:
درباره استاد محسن علی
پهنه ادب پارسی و جامعۀ دینی پاکستان، در این ماه دانشمندی آزاده و استادی مسلم در فلسفه و اخلاق و تفسیر علامه حاج شیخ محسن علی را از دست داد. او در محضر استادانی بنام چون آیتالله سیدابوالقاسم خویی و آیتالله محمدباقر صدر و بزرگانی دیگر کسب فیض کرد و یاد و خاطره آیات بزرگ سید حسین طباطبایی بروجردی، سید محسن حکیم، سید محمدرضا موسوی گلپایگانی، سید علی حسینی سیستانی و مرام آنان را محترم میداشت.
محسن علی در سال 1318 شمسی در منطقه بلتستان واقع در شمال پاکستان دیده به دنیا گشود و پس از عمری تلاش و کوشش در راستای اعتلای علوم و معارف اسلامی و خدمات ارزنده در تحکیم وحدت اسلامی و تأسیس و راهاندازی تعداد بیشماری فضای آموزشی و مراکز درمانی و بهداشتی و رفاهی برای استفاده نیازمندان، روز سهشنبه 19 دیماه 1402 در شهر اسلامآباد، پایتخت پاکستان درگذشت و بسیاری از احزاب و رهبران برجسته سیاسی و مذهبی شیعی و اهل سنت این کشور و مردم نواحی، ارتحال او را تسلیت گفتند و از او به عنوان روحانی برجسته که جایگاه رفیع در جامعه و بین مسلمین داشت و یکی از منادیان وحدت اسلامی و از علمای صاحبنام فعال به شمار میرفت یاد کردند.
از خدمات او به جز آثار و تألیفات عدیده به زبانهای اردو، عربی، فارسی و تدریس فلسفه و اخلاق و علوم دینی، میتوان به تأسیس دهها مدرسه ابتدایی و راهنمایی و متوسطه پسران و دختران و تعدادی دانشکده و تأسیس چندین مراکز درمانی و تشکیل موسسههای خیریه و مساعدت آسیبدیدگان از حوادث طبیعی و اجتماعی و حمایت علاقهمندان خیر اشاره کرد.
او در عرصه جهانبینی اسلامی به انسان به عنوان موجودی مسئول مینگریست و در ذهن و زبانش، مسئولیت به این معنا تلقی میشد که مسئول و کارگزار در هر دین و آیینی در موقعیتی قرار دارد که میتوان او را در مورد وظیفهای که به عهده دارد، بازخواست نمود و به تناسب نوع رفتار در انجام دادن یا سرپیچی آن، مورد تشویق یا تنبیه و تذکر قرار داد و مسئول در همه حال و در هر مرتبه از اشتغال و در لباس باید نسبت به امر مورد وظیفهاش در قبال وجدان خود و در ازای مسئولیت حقوقی به اعمال ارتکابی خویش در برابر مردم پاسخگو باشد و نیز اهلیت و شایستگی احراز مسئولیتی را دارا باشد که به عهده میگیرد و بر وی یقین و روشن باشد که وظیفهشناس بودن و دارابودن سیرت اخلاقی نیکو (یکی از مفاهیم بنیادی نظام اخلاقی) از ویژگیهایی است که از او به عنوان انسانی مسئول، انتظار میرود.
در نظر او، معیار شناخت حق، خود حق تلقی میشد نه صرفاً اشخاص و شخصیتها. معتقد بود شخصیت اشخاص را باید از عملکرد آنها و بر موازین حق نگریست و به نیات و روش و درک و فهم و کمالات آنان توجه کرد. احترام به حقوق مردم و محیطزیست و الزامات به تعهدات حقوقی و پایبندی به الزامات اخلاقی، از موارد مهم مورد توجه در شناخت است. او جامعهای را سعادتمند و رستگار و پیشرو برمیشمرد که مسئولان و قاطبه مردم، علاوه بر تعهدات حقوقی، به تعهدات و الزامات اخلاقی نیز پایبند باشند.
آنچه از قرائن و خاطراتم به دست میآید این است که مرحوم محسن علی با وجود شرایط جامعی که در علم و تقوا داشت و از علمای برجسته به شمار میرفت و جامعه بزرگ اهل بیت و جامعه الکوثر زیر نظرش اداره میشد هیچگاه گرایش به سمت مرجعیت و ولایت عامه نداشت و ذی طلبگی و سادهزیستی را در احراز مقام و منصب و شهرت و مکنت و رقابت ترجیح میداد و مراقب بود که این قبیل وسوسهها و توهم قدرت، او را از توجه به ارزشهای اخلاقی و اسلامی و تدریس و تعلیم باز ندارد و ثلمهای به دین و آیین مردم وارد نسازد.
در واقع شیخ محسن علی از علمای صاحبنظر و فرهیختهای بود که با اعتماد به نفس بالا، ساحت علم و عمل را منطبق نموده و در مسائل گوناگون آموزشی و ارتباطی خصوصاً در حوزه تبیین مبناهای تقریب نظری و تحقیق وحدت علمی، توانایی گوش دادن به افکار و عقاید طرف مقابل را با اخلاق متواضعانه توام با ادب و احترام دارا بود و گرفتاری خودشیفتگی و یا برتربینی قدسی نداشت.
در واقع او در ارتباط با انسانها در یک رابطه مورد عشق و محبت قرار داشت و در برابر رنج دیگران بیتفاوت نبود و حس همدلی و درک درد و رنج داشت. او در کلام و در روابط با همنوعان، جذاب، عاطفی و صادق جلوه میکرد و این صفات، ملکه او شده بود به نحوی که هیچ زمینهای نمیتوانست او را به شخصیت دیگری که بیعاطفهگی و خودخواهی و منیت، پیش آورد تبدیل کند.
شیخ محمد علی، فلسفه و حکمت متعالیه را به نیکی آموخته بود و به تعلیم علم و حکمت و فلسفه میپرداخت و در تدریس مباحث، رویکردی علمی و جهت وصول به حقیقت داشت و بینش و روش او در آموزش و مناسبات و ارتباطات و تقریرات و نحوه تعاملات، از جایگاه اخلاقی و شهود عقلانی سرچشمه میگرفت و فرهیختگی اخلاقی در چشماندازی به سلوک پیامبر، مدنظرش بود.
توجه به ضرورت اتحاد و همگرایی مسلمانان و عنایت به آخرتگرایی و عاقبتاندیشی در حیات و ممات و سودمندبودن برای ابنایی بشر از ویژگیهای ممتاز این شخصیت بزرگ بود و از افکار قشریگری و خشک مغزی و تعصب مستبدانه گریزان؛ و با جان مایه نگاه حکمی و فلسفی به حقوق بشر و امور عامالمنفعه مینگریست. به واقع، مشی اعتدال و نفی خشونت، روش و منش او بود و اساس اخلاقی بر این اصل، استوار بود که باران بر خاک و گل یکسان میبارد و انسان کامل ترکیبی از صفات بینهایت الهی است و پیندار و گفتار و کردار نیک سه عنصر اساسی انسان کامل است که فیلسوف بزرگ علامه محمد اقبال نیز بر آن، تاکید داشته است و حافظ فرموده:
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به دام و و دانه نگیرند مرغ دانا را
محسن علی، شیفته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران بود و در خدماتی که ایفا میکرد یک احساس مسئولیتی به چشم میخورد که درسآموز بود. تنوع نقشها و مسئولیتهای علمی و خدمات اجتماعی مردمی که از شاخصهای موفقیت ایشان بود بر پایه اقدام تفننی و یا درآمدزایی نبود بلکه بر پایه تفکر عمیق و خدمترسانی انجام میگرفت. او نسبت به آینده تمدن جهانی اسلام دغدغه داشت و آسیبشناسی میکرد که جهان اسلام در چه وضعیتی سیر میکند.
او تلقی و اندیشهای فراتر از بیان و سخنرانی داشت و میتوان گفت با برداشتی که از دین و مدیریت زبان داشت، کمتر گوینده و بیشتر عملگرا بود و به نیروی فکر باز و مقید بودن به منطق و روابط منطقی در برآوردن حاجات و نیازمندیهای مردم از سر صدق و صفا اهتمام میکرد و با انتظاری که از یک عالم دینی در وسعت خدمات عامالمنفعه میرفت سعی میکرد حتیالمقدور از تبلیغات امتناع کند زیرا عقیده داشت که در تبلیغات، بسا غلوّ و یا دروغی جریان یابد که هرچه بزرگتر و هرچه مکرر گفته شود امکانی را پیش میآورد که به تدریج به عنوان واقعیت جلوه کند؛ شیوهای که با دین و مرام انسانیت مغایرت دارد و مشکلات فراوان میآفریند.
خدمات گستردهای که این عالم در تأسیس مراکز آموزشی و درمانی و کمک به درماندگان و مناطق محروم ایفا میکرد گویای آن است که وی وظایف یک طلبه را در سطوح مختلف، فراتر از شیوه مرسوم منبرداری و امام جماعت بودن و مدرسی و تبلیغاتی تلقی میکرد. روابط منطقی داشتن و حقگویی و مؤثر بودن در خدمترسانی عامالمنفعه را از قبیل آنچه بیشتر گفتیم و خود بدان عمل میکرد از وظایف این قشر و طبقه اجتماعی برمیشمرد و از تصدیگری اموری که بدان تجربه و تخصص علمی ندارند ولکن ورود میکنند متأسف بود و گسیختگی و نزاع بین مسلمین و هجوم و اهانت و استنادات مجعول و قصد ساختن ذهنیتی تخیلی برای مردم را هرگز برنمیتافت.
به سخن دیگر، او در مراوده و محبت و دوستی، بیریب و ریا بود و به اخلاق اسلامی و اصول اساسی آن پایبندی داشت و با سلامت و ساده و متواضع و خوشنام میزیست و مهذب بودن و وارستگی و پاکیزهطبعی و علاقهمندی به فرهنگ ایرانزمین و زبان فارسی و شخصیتهای بزرگ آن، از ویژگیهای وی به شمار میرفت و به یقین در ذهن شاگردان و مریدان و اقشار جوامع بلادش، محترم و نامی جاودانه خواهد داشت.
گزاف نگفته باشم مرحوم محسنعلی به همزیستی اقوام و زبانها و نژادها و آیینها و ادیان، عنایت داشت و راه همزیستی و مدارا و همدلی و تعاون در مسیر وحدت مسلمین و درس انسانیت بین اقوام را پیشنهاد میداد. اما دریغا که اکنون فضیلت ارزشمند اتحاد و برادری در جوامع اسلامی فراموش شده و اختلاف و تندروی و قشریگری و جهالت و چنددستگی و اتهامزنی استالینی که جامعه مسلم را با خاطرات نظامی، سیاسی، اقتصادی و مفاسد عدیده، روبرو میکند جایش را گرفته است و گاه قدرتطلبی برخی والیان دینسالار فراتر از قوانین مدنی و احکام اخلاقی، نزاع و تشتت را دامن میزند.
آنچه امروز مسلمانان در تعامل با یکدیگر و در ارتباط با ابنای بشر برای بهتر زیستن باید بیاموزند از جمله این است که بفهمیم امثال علی هجویری و میرسید علی همدانی، چگونه در ترویج معارف اسلامی از بالندگی بالایی ممتاز بودند و چه شیوه کاربردی را برگزیده بودند و چگونه به خودسازی خویش پرداخته بودند و چگونه جاذبههای معنوی و هنری آنان، موجب کشش میلیونها انسان به سوی مرام و زبان آنان میشده است چنانکه قادر بودند عامه مردم را به همزیستی مسالمتآمیز در پرتو پیروی از مدنیت اجتماعی و پایبندی به منشورهای اخلاقی که سبب پیشرفت فکری و فرهنگی و اقتصادی و عدالت اجتماعی در محیط زیست و زندگی اجتماعی میشد سوق دهند و هدایت کنند.
... تا جایی که به خاطر دارم در لحن کلام آقای محسنعلی، اثر و نوای مخصوصی حس میشد. او به مادیات چندان اهمیتی نمیداد و کسی را نمیآزرد و میتوان گفت این شعر مولانا جلالالدین محمد که زبان حال او بود:
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد میگذرد وای به حال من و تو
قرعه امروز به نام من و فردا دگری
میخورد تیر اجل بر پر و بال من و تو
مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی
گیرم این کل جهان باشد از آن من و تو
رود از دل به خدا آن که از این دیده برفت
نشود جز دل ما فاتحهخوان من و تو
ناگفته نماند که آغاز آشنایی و پیوند عاطفی نویسنده این سطور با آن بزرگوار به 42 سال پیش برمیگردد، وقتی که مسئولیت رایزنی فرهنگی و مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان در نخستین مرحله از سوی وزارت فرهنگ و هنر که در وزارت علوم ادغام شده بود ، بر عهدهام قرار گرفت؛ مسئولیتی که بیشتر بر عهده زندهیادان دکتر یحیی ماهیار نوابی و دکتر محمدجعفر محجوب استادانم در دانشگاه تهران (1346) و دکتر فریدون بدرهای و دیگرانی قرار داشت و به هر روی بنده به اقتضای فرصتی که پیش میآمد و دیدارهایی که با این عالم روی میداد و در نشستها و مجالس، حاصل میشد، انس و الفتی پدید میآمد و لطف و مرحمت و رفاقت او، مایۀ دلگرمی و محظوظ شدن از گفتار و افکار و سلوک او میگردید. روانش شاد و یادش گرامی باد.
سید محمد ایوب بخاری
لازم است اینجا یادی کنم از روان شاد سید محمد ایوب بخاری از وکلای متعهد خوشنام و از شخصیتهای فرهنگی عالم و فاضل پاکستان، زاده شهر اتک در ایالت پنجاب در فاصله 86 کیلومتری اسلامآباد که اخیراً به سوی معبود پر کشید. و آثار ارزشمندی از تعلقخاطر به ایران و ایرانیان و خدمت به میهن خود به یادگار گذاشت.
او از دوستان مشترک اینجانب و استاد معزّزم زندهیاد دکتر محمدجعفر محجوب بود و روزگاری در مقام نایبرئیس انجمن وکلا به اقشار مختلف میهنش خدمت میکرد. در امور حقوقی مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان نیز وکالت داشت و به سبب شایستگیها و تعلقات ویژه به فرهنگ و ادب ایران و حسنسلوک و آزادگی که داشت برای شرکت در کنفرانس لندن در دفاع از حقوق ایران در تجاوز عراق به ایران معرفی شد.
مرحوم ایوب بخاری، دانشمندی مؤمن و دوستی باصفا و باوفا و تلاشگری بااخلاص بود و شخصیت پرمعنویت و منشی مهذب و آزاده و بخشنده داشت و از سرمایههای انسانی و وکلای فرهیخته و باسلامت و باصلابت در استیفای حقوق شهروندان به شمار میرفت.
آگاهی به حقایق امور معنوی و نیکاندیشی و نیکوکاری و مردمداری و خوشمشربی و توجه به روابط مشترک فرهنگی دیرینۀ ایران و پاکستان، از خصایل بارز او بود و شأن و جایگاه رفیع میان دانشوران حقوق و اهالی دین و دانش داشت. دانش عمومی و تخصصی و درجه بالای تقوا و خیررسانی و نیکوخلقی و فتوتمنشی و بیاعتنایی به تعلقهای دنیوی مرسوم، از وجوه دیگر شخصیت او بود. و یاد نفس گرم پرمهر و منش سلوک باصلابت و ادیبانه و نرمی و وارستگی او هنوز دلشادم میکند و هم غمگین که به دشواری بتوان جایگزینی برای او یافت و تکرارناشدنی مینمود.
بخاری، زبان فارسی را کلید گنجهای گرانمایه معنوی خود و ملل اسلامی میدانست. ارادت او به ایران و ایرانیان و عشق او به بزرگان ادب ایران و پاکستان خالص بود و قدر و قیمت بزرگان را میشناخت وجودش برای حقوقدانان و خادمان زبان فارسی و علاقهمندان به تشیید و استحکام روابط فرهنگی مردم ایران و پاکستان و در تقویت روابط مسالمتآمیز بین مسلمانان مغتنم بود. به روان پاکش درود میفرستم و روحش مقیم روضۀ دارالسرور باد.