چهارشنبه ۳ دی ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۵
نظرات: ۰
۰
-
[ بهاء‌الدین خرمشاهی ] فانی در فرهنگ ما باقی است

ستودن و ستایش دیدن یا شنیدن، در او اثر نمی‌کند. فرهیخته‌ای تمام عیار است و بیش از شصت سال است که کتاب می‌خواند: به فارسی و انگلیسی و عربی. دانستن و دانش برای او فقط «فرزانگی» به بار آورده است و بیش از فضل، فضیلت دارد.

بهاء‌الدین خرمشاهی - روزنامه اطلاعات| 

بقای عمر استاد خرمشاهی عزیز باد که گرچه سوگوار دوست فرزانة یگانه ای همچون استاد کامران فانی است، باز دل مهربانش نیامده قلم را بر وی بگریاند و خاطری را هرچند اندک بیازارد، بلکه نوشتارش را به شهد طنز درآمیخته، با آن همه حسرتی که به دل دارد!  خدای باقی کامران فانی را غرق الطاف خاص خود سازد و استاد خرمشاهی را بپاید و تندرستی و دلخوشی ارزانی دارد.
***
رباعی ۱
امروز که جشن و شادمانی داریم 
از دولت یک مرد جهانی داریم 
ما را چه بسا دشمن و بدخواهی هست
اما نه یکی نافیِ فانی داریم
رباعی ۲
مهجوری ما ز شدت مشتاقی است 
در بزم صفا همیشه «کامی» ساقی است
همواره ز مرگ غافل ست و گویی 
باقی همه فانی‌اند و فانی باقی است!

چنین وارسته کمتر آدمی هست. بزرگ تر است بدون بزرگ نمایی، و بزرگوار است همواره در هاله‌ای از فروتنی. انسان چنین فروتن در این پایه و با این مایه از فضل و فرهنگ کمتر داریم، یا اگر داریم، من نمی‌شناسم. 

دانایی و بسیار دانایی‌اش به توانایی نامرئی و شاید نادیدنی بدل شده است، به نوعی نفوذ کلام عارفانه. از بس نفسانیت و اَنانیّت ندارد، قدسی می‌نماید. با همة موفقیت‌ها و محبوبیت‌ها، هرگز او را خودگم کرده، یا از خودراضی ندیده‌ام. ۶۱ سال رفیق خانه و گرمابه و گلستان همدیگر بوده‌ایم. از بس که همراهیم و باهمیم، گاه ما را به طنز «فانی ـ شاهی» می‌نامند!

افتخار می‌کنم که اذعان کنم استاد من بوده و هست؛ اما آن گونه رفتار می‌کند که گویی استاد نیست. همچنین به گستردگی دانش او، و زلالی بینش او، کمتر کسی را می‌شناسم. 

ستودن و ستایش دیدن یا شنیدن، در او اثر نمی‌کند. فرهیخته‌ای تمام عیار است و بیش از شصت سال است که کتاب می‌خواند: به فارسی و انگلیسی و عربی. دانستن و دانش برای او فقط «فرزانگی» به بار آورده است و بیش از فضل، فضیلت دارد. به هر رشته‌ای از علم علاقه دارد. می‌گوید باید کتاب را بی‌شائبه خواند. شاید و چه بسا که کتاب خواندن برای تحقیق را هم شائبه می‌داند! 
هیچ رمان مهمی نیست که نخوانده باشد، شاید به استثنای «اولیس» اثر دشوارخوان جیمز جویس و در زمینه فلسفه: «هستی و زمان» اثر هایدگر. بیشترین علاقه او صرف مطالعه آثار فلسفی و تاریخ و رشته‌های گوناگون علمی می‌شود. مخصوصاً ریاضیات، اخترشناسی، زیست‌شناسی و جغرافیا و سفرنامه بسیار خوانده است و می‌خواند. راستی به فیزیک نظری هم علاقه دارد و به شیوه خودش همه علاقه‌هایش بدون شائبه است.

اگرچه در عنفوان جوانی، پیش از سی‌سالگی، منظومه‌ای از لورکا ترجمه کرده است، که به یادم نیست در چه نشریه‌ای چاپ شده یا شاید هنوز چاپ نشده باشد؛ اما به شعر علاقه چندانی ندارد. به نظرم زبان شعر برایش تکلف‌آمیز می‌نماید. هیچ وقت نشنیده‌ام که به شعری استناد کند یا ساده‌تر از آن، در درج کلام فی‌المثل مَثلی منظوم بخواند. 

مکارم اخلاق 

اندکی از مکارم اخلاق او بگویم: بسیار بخشنده است. به ثروت که هیچ، به پول عادی هم تعلق خاطر ندارد. راحت قرض می‌دهد، و نیمی از قرضهایی که داده است، مانند تمامی کتاب‌هایی که خالصانه و مخلصانه برای راه انداختن کار پژوهشگری یا مترجمی علی‌الظاهر امانت داده است، بدون بازگشت بوده است. 

بسیار بی‌تکلف است. برایش فرق نمی‌کند که کسی جلوی پایش به قصد احترام بلند شود یا نه. در خداحافظی کردن هم غالباً غافلانه عمل می‌کند. در تلفن هرگز نشنیده‌ام که بگوید خداحافظ. به محض اینکه حرفش یا حرفت تمام شد، گوشی تلفن را سر جایش می‌گذارد. مهمترین و گرم‌ترین تعارف او در پایان گفتگوی تلفنی این است که می‌گوید: «بسیار خب» یا می‌افزاید: «پس همدیگر را می‌بینیم»، «قراری می‌گذاریم». تا بتواند، از جلسه‌ها می‌گریزد؛ ولی یک پنجم وقت کاری و اداری‌اش در جلسه‌ها گذشته است! 

همواره خندان و گشاده‌رو است. وقتی که بدون قهقهه هم می‌خندد، دست راستش را جلوی دهان می‌گیرد. با مسواک زدن هم میانه‌ای ندارد. می‌گوید: «آخر خمیردندان را می‌خورم!» یک بار یکی از دوستان در پاسخ این بهانه‌تراشی او گفت: «اتفاقاً خمیردندان خوردنی هم به بازار آمده است!» باز قبل از اصلاح دندان‌هایش، هر چه می‌گفتم: «دندان‌پزشک خوب سراغ داریم که شما را  می‌شناسد و حاضر است با عشق و ارادت دندان‌هایت را اصلاح کند، برو پیشش»، یا می‌گفتیم: «برایت وقت می‌گیریم که جرم‌گیری کند»، با خنده‌ای می‌گفت: اتفاقاً جرم محافظ دندان است! 

انسانی است بسیار نرم‌خو، در این همه سال که از رفاقت ما می‌گذرد، فقط یک بار دیدم که صدایش به اعتراض بلند شد یا کمابیش از کوره به در رفت. و آن زمانی بود که ویراستار دانشمندی ترجمة او را و مرا ویرایش کرده بود. وقتی هر دوی ما را به دفترش دعوت کرد و نمونه‌ای از ویرایش خود را که روی کارهای ما انجام داده بود، نشان داد، من به راحتی پذیرفتم؛ ولی فانی اندکی صدا به اعتراض بلند کرد و من هنوز از این واکنش او که با مجموعة مکارم اخلاقی و دانش‌های بسیارش، همخوان نبود، حیران هستم. چرا که شیوة کلی و اصولی او در زندگی، «وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم» بوده است. 

طنز و تراژدی

اگر علامه یا فرد بسیار دانایی را دیدید که طنز سرش نمی‌شود، می‌توانید او را «بحرالعلوم» بدانید، اما نه «فرزانه». فرزانگی با طنز همراه است، اگرچه من کشف کرده‌ام و در مقاله‌ای نوشته‌ام که طنز و تراژدی توأمان هستند، اما فانی اهل طنز است و لطیفه هم می‌گوید. 

یک روز از روزهای معروف به «یوم‌العلما» در دفتر دایرۀ‌المعارف تشیع نشسته بودیم و اختلاط می‌کردیم، در حین بحثهای دوستانه یا گاهی علمایی، یا گاهی خاطره‌پردازانه، فانی درآمد که: «می‌دانید حروف اختصاری ما و این دفتر چه می‌شود؟» گفتم: «منظورت چیست؟» خندان و حکیمانه جواب داد که: «می‌شود د.د.ت!» که سم‌ّ معروفی است. 

یک‌بار در همان د.د.ت نشسته بودیم که کسی از علما با دوستان یکی از مجلدات دایرۀ‌المعارف تشیع را از فانی هدیه گرفت. این دایرۀ‌المعارف از آغاز به شعار سیادت، و شعار تشیع،

جلدهایش(یعنی گالینگور جلدهایش) سبز خوشرنگِ شمشادی است. باری، آن کسی که هدیه گرفته بود، کتاب را با قلمی که آماده کرده بود، به دست فانی داد و گفت: «لطفاً سایه دستی (امضایی) اینجا بیندازید.» فانی قلم را گرفت و بالبدیهه نوشت: جلد سبزی است هدیه درویش!

امان از سیگار کشیدن‌های بی‌حساب او، که تازگی قدری اعتدال و کاهش یافته است؛ اما همان طور که سیگار او را گول زده بود و خود را به او تحمیل کرده بود، او هم به سیگار و کشیدن آن کلک می‌زد؛ یعنی اصلاً دود سیگار را مثل سیگاری‌های قهار، با آنکه خودش هم از همان قهارها بود، توی ریه و اعماق سینه فرو نمی‌برد، فقط در دهانش جمع می‌کرد و لپهایش بادکرده و برجسته می‌شد. بعد از آنجا با بازدم عمیقی بیرون می‌داد.

یک عادت مشترک از میان اخلاقیات یا عادات فراوان و مشترک ما، این است که از شیک‌پوشی و از حمام وحشت داریم! وحشت کلمه مناسبی نیست؛ مثل گربه‌ها همان یک دست لباس مادام‌العمر را داریم، و از آب اکراه داریم‌ و دلیل می‌تراشیم که: اگر خدای نخواسته همه مردم تهران هر روز و هر شب دوش بگیرند، چه فاجعه‌ای به بار خواهد آمد! ما به عادت و سیره قدما، به طور میانگین هفته‌ای یک‌بار و اگر افراط کنیم دوبار به حمام می‌رویم؛  ولی خوشتر داریم که هفته‌ای دو بار، تبدیل به هفته‌ای یک بار بشود. به نظر من، مصرف بی‌حساب آب، با اخلاق شهروندی نمی‌خواند. بگذریم و کمی هم از فرهنگ دوستی و فرهنگ‌سازی استاد فانی بگوییم.

بر دوستان نزدیکش تأثیر گذاشته و بر هر تازه آشنایی هم تأثیر می‌گذارد و به اصطلاح تحت تأثیر قرار می‌دهد. اگر تأثیر و راهنمایی معلمانة او نبود، فی‌المثل بنده نه انگلیسی می‌آموختم و نه با مشورت او، نزدیک به بیست کتاب ترجمه کرده بودم. اهمیت یادگرفتن زبان انگلیسی را به مدد کتاب‌های آسان‌نویسی شده و فرهنگ انگلیسی به انگلیسی ادونسد لرنرز به من یادآور شد.

به جای مرثیه‌سرایی

بهاءالدین خرمشاهی

از غم دنیا رهید حضرت فانی
رسم جهان است این و افتد و دانی
رنج بسی برد و گنج نیز بسی داشت
بود بیانش بدیع و پر ز معانی
صرف بشد عمر پاک او به چنین نحو
عاشق ایران و با نگاه جهانی
خط خوش و خوی خوش دو ویژگی او
هیچ نبود اهل عیش و سورچرانی
دود ز سیگار خود نداد فرو او
آز و نیازی نداشت هیچ زمانی
تازه جوان بوده، از چه پیر بگشتیم؟
از چه دوامی نداشت عهد جوانی؟
عاشق جغرافیا و عالم تاریخ
لیک سیاست گریزِ نرم و نهانی
نیک شناسای هر تمدن و فرهنگ
علم سیاست به سَبک نکته‌پرانی
از همة علمها چه نیک خبر داشت
فلسفه می‌خواند این ارسطوی ثانی
انگلیسی خوب خوانده، هم عربی را
در حد استادهای چندزبانی
ترجمه آموز بود و شیوه‌اش علمی
بهر من و دوستان، معلم ثانی
اهل کتاب و کتابداری علمی
بهر بسی مرجع است باعث و بانی
بهر من او اوستاد علم و هنرها
هم همه خوانی بداشت هم همه دانی
اهل بحوث دقیق علمی و فنی 
هیچ زمانی ندیدمش عصبانی
حضرت او ده کتاب مرجع دارد
هم متخصص پسند، هم همگانی
گسترة دید او وسیع و جهانگیر
خوانده ز شَعرانی و تقی ارانی
واقعاً علامة چهارم قزوین۱
مایة فخر است بهر عالی و دانی
گفته شود او کتابدار بزرگی است
چند کتاب است در شناخت فانی۲

پی‌نوشت ها:
۱.‌ علامه‌های قزوین در عصر جدید: ۱ـ محمد قزوینی ۲ـ علی اکبر دهخدا ۳ـ آیت‌الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی بزرگ ترین مدرس اسفار ۴ـ روانشاد کامران فانی ۵ـ استاد دکتر صالح (فیروز) عزیزی که ده زبان خارجی را استادانه می‌داند.
۲. ناگفته نماند علاوه بر آثار، ارجنامه‌ای برای او به کوشش نگارنده این سطور در دست تدوین است.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی