هممیهن نوشت: استانهای ایلام، لرستان، کرمانشاه و خوزستان میتوانند بهعنوان کانونهای اصلی خودکشی در دنیا شناخته شوند؛ شهرهایی که در انزوای جغرافیایی قرار گرفتهاند، شاخصهای توسعهشان در پایینترین سطح قرار دارد و بالاترین آمار مهاجرفرستی، بیکاری و فقر را دارند. در کنار این استانها، شهرهای استان تهران مثل ملارد، قدس، رباطکریم، شهریار، قرچک، ورامین، پیشوا و پاکدشت هم آمارهای بالایی در زمینه خودکشی دارند و برای اردشیر بهرامی، جامعهشناس و پژوهشگر، این سوال مطرح میشود که چه اتفاقی افتاده که شهرهایی مانند چهاردانگه و اسلامشهر به اندازه استان ایلام، آمار خودکشی دارند؟ خودکشی کودکان و نوجوانان، موضوع اصلی نشست هماندیشی درباره بحران خودکشی کودکان و نوجوانان بود، اما در ادامه موضوعات کلیتری درباره خودکشی مطرح شد و حسن عشایری عصبشناس، شیوا دولتآبادی روانشناس و اردشیر بهرامی جامعهشناس و پژوهشگر، آمار و تحلیلهایشان را مطرح کردند. در همین نشست که از سوی انجمن حقوق کودکان برگزار شد، اعلام شد که ۸۰ درصد خودکشیهای کشور تا سال ۱۳۹۰، مربوط به افراد زیر ۳۰ تا ۳۵ سال و در سال ۱۴۰۰، ۶۰ درصد خودکشیها در کشور مربوط به افراد بین ۳۰ تا ۵۰ سال بود.
آمار بالای خودکشی در شهرهای حاشیه تهران
اردشیر بهرامی، جامعهشناس و پژوهشگر در همین نشست، با اشاره به مطالعات خود در زمینه خودکشی در استانهای ایلام، لرستان، کرمانشاه و خوزستان گفت: «این استانها را میتوان بهعنوان یکی از کانونهای اصلی خودکشی در دنیا شناخت. شیوه بررسی فعلی درخصوص آمارهای خودکشی ـ که طبق آن بهازای هر صدهزار نفر این موارد بررسی میشود ـ نادرست است. وقتی جمعیت قربانیان خودکشی را بین جمعیت ۸۰ میلیونی تقسیم میکنید، به رقم ناچیزی میرسید، اما وقتی در یک شهر یا استان تمرکز میکنید، متوجه میشوید که آنجا فاجعه است.» او با اشاره به آمارهای بالای خودکشی در شهرهای مختلف استانهای خوزستان، ایلام، کرمانشاه و کهگیلویه و بویراحمد، ادامه داد: «این مسیر مانند یک خط گسل زلزله است و چند ویژگی ساده دارد؛ همه این شهرها در انزوای جغرافیایی قرار دارند، شاخصهای توسعه در پایینترین سطح قرار دارد و بالاترین آمار مهاجرفرستی، بیکاری و فقر در آنها دیده میشود. اگر ما هم بخشی از اهالی این مناطق باشیم و بخواهیم زندگی کنیم، یک راه بیشتر نداریم و آن اینکه، کنکور دهیم و وارد دانشگاه شویم.» بهرامی با بیان اینکه بخشی از متغیرهای اجتماعی ما در سطح کلان است، افزود: «شهرهای استان تهران مانند ملارد، قدس، رباطکریم، شهریار، قرچک، ورامین، پیشوا و پاکدشت، بالاترین آمار خودکشی را دارند. چه اتفاقی افتاده که چهاردانگه و اسلامشهر بهاندازه ایلام خودکشی دارد؟ بهعنوان مثال این آمار در استان ایلام، ۱۲ در ۱۰۰ هزار نفر و در چهاردانگه، ۱۶ در ۱۰۰ هزار نفر است.»
این پژوهشگر، استانهای ایلام، لرستان و کرمانشاه را بهعنوان خوشههای مهاجرفرستی معرفی کرد و گفت: «تمام مهاجرتهای استان تهران در یک شبکه خویشاوندی درهمتنیده اجتماعی و فرهنگی قرار دارد. برای مثال بیشتر مهاجران پیشوا، ساکن استانهای شرق کشور و مهاجران غرب تهران، بیشتر در استانهای غرب کشور ساکن هستند.»
بهرامی ادامه داد: «وقتی افراد به حاشیه شهرها مهاجرت میکنند، در یک ساخت ناهمگن اجتماعی قرار میگیرند. آنها تشکیل طایفه نمیدهند، فقط در کنار هم قرار میگیرند و دیگر کنشگری و آداب و رسوم ندارند. خودکشی فقط حاشیهنشینی و مهاجرت نیست، بلکه با ساختار نامتجانس شهرهای اطراف تهران هم در ارتباط است. مثلاً در پاکدشت چند نوع حاشیهنشینی داریم که با هم ترکیب میشوند.»
۶۰ درصد خودکشیها از سوی ۳۰ تا ۵۰ سالهها
بهرامی در ادامه صحبتهایش گفت که در ۱۰ سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶، تنها ۸ درصد خودکشیکنندگان زیر ۱۸ سال سن داشتند و در سال ۱۴۰۰، این عدد به ۱۰ درصد رسید: «اگر تنها روی کودکان و نوجوانان متمرکز شویم، این عدد بسیار بالاست. برخی آمارها نشان میدهد که اتفاقی تلخ در جامعه افتاده، ۸۰ درصد خودکشیهای ما تا سال ۱۳۹۰ مربوط به افراد زیر ۳۰ تا ۳۵ سال و در سال ۱۴۰۰، ۶۰ درصد خودکشیها در کشور بین ۳۰ تا ۵۰ سال بوده است. براساس بررسیهایی که روی این آمارها انجام شده، فکر میکنم به سمت مدلهای جهانی درخصوص مدلها و شاخصهای سنی و جنسی خودکشی حرکت میکنیم.» این جامعهشناس به عوامل دیگر خودکشی اشاره کرد: «در خانواده، فضای گفتوگویی بیماری داریم یعنی نمیتوانیم باهم گفتگو کنیم، زیرا قدرت چانهزنی وجود ندارد و نمیتوانیم درباره مسائل خانواده گفتگو کنیم تا فهم ارتباطی شکل بگیرد. ما برای رسیدن به گفتوگوی آزاد و رها از سلطه و رسیدن به تصمیمات مشترک در فضای خانواده، نیازهایی داریم.» او با اشاره به وجود منزلت اجتماعی و سرمایه فرهنگی پایین در خانوادههایی که به حاشیهها یا به تهران مهاجرت میکنند، گفت: «کودکان و نوجوانان در این فضاها بیشتر آسیب میبینند. ساختار خانوادهها بهشکل اقتدارگرایانه و مردسالارانه است. نگاه مردسالارانه باعث میشود، فضای کنشگری خانوادهها از بین برود و تبدیل به یک فضایی همراه با خشونت فیزیکی شود، همین شرایط باعث تضعیف فضای کنشگری و حمایتی میشود. در شهرهای مهاجرفرست، شبکه خویشاوندی داریم که از یکدیگر حمایت میکنند، اما بعد از مهاجرت، تضعیف میشود و بهجای آن، ساختار خانوار بر خانواده را داریم؛ یعنی زن، شوهر و فرزند. در این وضعیت، حمایت خانواده وجود ندارد.» بهرامی در ادامه صحبتهایش به مصاحبههای خود با نجاتیافتگان از خودکشی اشاره کرد: «آنها میگویند که خودکشی از کودکی تا روزی که وقوع یافته، همراهشان بوده است. در وجود این افراد، زندگی پررنج تبدیل به یک هسته نامقتدر شده است، یعنی هسته این افراد به جایی و کسی وصل نیست. این افراد نمیتوانند حمایت کنند و از کسی هم حمایت نمیگیرند. در این شرایط، فرد دچار ناتوانی در تحمل و مدارا با مشکلات میشود و بهدلیل نداشتن تابآوری و منابع حمایتی ترجیح میدهد خودکشی کند. در بحث خودکشی نوجوانان نابهسامانی خانواده، تجربههای تلخ کودکی و تروماهای کودکی باعث آمادهشدن شرایط برای خودکشیشان میشود.»
کودکهمسری عامل موثر در خودکشی
او کودکهمسری و ازدواجهای اجباری را نیز از دیگر عوامل خودکشی نوجوانان دانست: «این ازدواجها در فضای اجتماعی خوبی صورت نگرفته است. تیغ دولبه فقر و سنت؛ یعنی ارزشها حول مسئله تعصب، آبرو و ناموس وقتی با فقر ترکیب میشوند، ممکن است به خودکشی منجر شود. سنت و فقر لزوماً ایجاد خشونت نمیکند، اما این دو در یک شرایط درهمتنیده اجتماعی تبدیل به خودکشی و خشونت میشود. چنین کودکی، سهمی از عاطفه و انتخاب ندارد و کاملاً مشخص است که این مسیر به آسیب منجر میشود.» بهرامی ادامه داد: «خودکشی به همان میزانی که سخت است، قابل پیشگیری است؛ اما دانش پیشگیری و نهادهای مداخلهگر دراینزمینه نداریم. اورژانس اجتماعی البته اقدامات خوبی انجام میدهد و یکسال، در ارتباط با بیش از ۲ هزار خودکشی در تهران مداخله میکند. برای پیشگیری از خودکشی باید خانواده، اجتماع، محله و نهادهای مدنی و دولت اقدام به تسهیلگری کنند، آگاهیبخشی انجام دهند و منابع حمایتی موجود در جامعه را تقویت کنند.»
افزایش خودکشی در کشورهای فقیر
شیوا دولتآبادی، روانشناس هم یکی از سخنرانان این نشست بود. او با اعلام اینکه سالانه در جهان بین ۸۰۰ هزار تا یکمیلیون نفر خودکشی میکنند، گفت: «این پدیده در گروههای جمعیتی بهصورت متفاوت رخ میدهد. مثلاً در آمریکا، مردان سفیدپوست بیش از دیگران خودکشی میکنند درحالیکه انتظار داریم افراد تحت فشار مالی و اقتصادی، بیشتر در شرایط خطر باشند.
ازطرفدیگر در جهان، خودکشی در میان جمعیت نوجوانان یک پیک دارد. همچنین گفته میشود که تا حدود سنین ۴۰ تا ۵۰ سالگی هم شاهد اوج خودکشی هستیم. در افراد مسن نیز بهدلایل مختلفی این پدیده مشاهده میشود.» این روانشناس گفت که ۲۰ برابر خودکشیهای منجر به مرگ، اقدام به خودکشی رخ میدهد، یعنی افرادی که دست به خودکشی میزنند، اما موفق نمیشوند: «در سالهای اخیر در کشورهای مرفه رشد خودکشی کُند بوده، اما در کشورهای در حال توسعه و فقیر این مسئله افزایش قابلتوجهی داشته است، آنچنان که در کشور خودمان نیز این پدیده را بیشتر مشاهده میکنیم. مهم است که دریابیم چهمیزان از خودکشیها مربوط به فقر و چهمیزان مربوط به سایر ناملایماتی است که در این جوامع تجربه میشود.»
براساس اعلام این روانشناس، معمولاً خودکشی منجر به مرگ، در مردان بیش از زنان است و در مقابل، زنان اقدام به خودکشی بیشتری نسبت به مردان دارند که دلایل این تفاوت نیز تحلیلهای مختلفی دارد. همچنین براساس آمارهای جهانی، بهصورت شگفتانگیز زنان در کشورهای چین و سریلانکا بیشتر از مردان، خودکشی منجر به مرگ دارند: «براساس گزارشها برخی افراد پیش از خودکشی یک تصادف نزدیک به مرگ داشتهاند، بهنظر میرسد فرد یکبار خودکشی ناموفق داشته است. عوامل شناختهشده خودکشی در آمارها، تمام علتهایی نیست که وجود دارد، مانند اختلالات روانی بهویژه افسردگی و اسکیزوفرنی یا عواملی مانند تبعیض، خیانت، بیعدالتی، فقر و سوءاستفاده، سابقه سوءمصرف مواد و عامل مداخلهگر ژنتیکی که بهتازگی کشف شده است.»
او درباره کسانی که از خودکشی نجات یافتهاند هم توضیح داد: «نجاتیافتگان از خودکشی، درباره تکانههایی صحبت میکنند. آنها میگویند که دچار هیجانهای شدید و غیرقابل تحمل شدهاند. شناخت اصطلاح درد روانی هم کمککننده است. این درد هم مانند درد جسمی است، در این شرایط فرد میگوید که درد روانی شدید و غیرقابل تحملی را حس کرده است. دهههاست که تلاش در این راه، نتوانسته کمکی به ما کند، شاید مطالعه شرایط روانی نجاتیافتگان راهگشا باشد.» دولتآبادی به نقش مشکلات دوران کودکی بر وقوع خودکشی اشاره کرد: «گفته میشود که دوران کودکی پُرمشکل، نقش زیادی در وقوع خودکشی دارد، مانند عواطف و دلبستگیهای سطحی و غیرقابل اتکا. کودکانی که در شرایط سخت بزرگ شده اند، دچار یک احساس تهدیدشدگی دائمیاند. همچنین کودکانی که مدام کتک خوردهاند یا مورد غفلت قرار گرفتهاند، دچار پدیده حرمتنداشتن بدن هستند و رابطه مناسبی با بدنشان ندارند. بسیاری از افرادی که دست به خودکشی زدهاند، احساس میکردند در تله افتاده اند که میتواند ناشی از تجارب سخت زندگیشان باشد. کشمکش درونی اگر با تله ترکیب شود باعث منفینگری شدید میشود و میتواند همهچیز را سختتر کند.» به گفته این روانشناس، آنچه در جریان خودکشی رخ میدهد، یک بحران است. برخی نجاتیافتگان میگویند، تنها ۵ دقیقه پیش از اقدام به خودکشی، به آن فکر کردهاند و هیچ برنامهای برای آن نداشتهاند که این موضوع شرایط را بحرانیتر میکند. خودکشی در زمان پاندمی مانند کرونا هم رخ میدهد. برخی از ترس ابتلا، اقدام به خودکشی کردند. خودکشی در زندانها بهویژه در زندانهای انفرادی هم زیاد گزارش میشود.
خودکشی ۳۰ درصد افسردهها
دولتآبادی در ادامه صحبتهایش با اعلام اینکه تنها ۳۰ درصد از افسردهها دست به خودکشی میزنند، گفت: «بیماریهای روان نیز دلیل کافی برای اقدام به خودکشی نیست. روانپزشکان میگویند، خودکشی اختلال روانی نیست و تحقیقات ژنتیک هم این موضوع را تایید نمیکنند. آموزش مهارتهای زندگی، تحکیم روابط با نهادهای حمایتی، آموزشهای عملی و... میتواند در پیشگیری از خودکشی موثر باشد. دارودرمانی، رواندرمانی، توجه به شبهخودکشیها، توجه به خودکشیهای پنهان، امکان دسترسی به تلفنهای کمکرسان، همهگیری توجه به حقوق کودکان و غربالگری نیز ازجمله راهکارهای موثر هستند.»
او با اشاره به خودکشی ۵ دانشآموز شامل یکپسر و ۴ دختر در آبدانان استان ایلام به فاصله ۵۰ روز، گفت: «دو نفر از این کودکان، دخترعمو بودند که یکی از آنها در مراسم چهلم آنیکی، خودکشی کرد. یعنی رفتاری الگوبرداریشده و نمادین. همه این کودکان
نیز خود را حلقآویز کردند. آنچه بررسی وضعیت این خانوادهها نشان میداد، حکایت از فقر مادی و مشکلات حاد تحصیلی و حمایت کم خانواده نداشت. در این اتفاق، برخی از تعارض بیننسلی گفتند، اما یکی از والدین که حاضر شده بود با خبرنگار محلی صحبت کند، گفته بود که حرفزدن مشکلی را
حل نمیکند، وقتی کار و کارخانه نیست، امیدی هم نیست؛ بنابراین فضا برای این کودکان تنگ و ناامیدکننده بوده است. فضای زیبا و زندگیبخش در آن شهر نبوده است.»
خودکشی داخل مغز اتفاق میافتد
در ادامه این نشست حسن عشایری، عصبشناس، با اشاره به تاثیر هیجانات در وقوع خودکشی گفت: «در روانپزشکی گفته میشود که تمام خودکشیها را نمیتوان پیشبینی کرد. قسمتی که میتوان پیشبینی کرد را باتوجه به دانش نوروسایکولوژی، رابطه مغز و محیط و فعالیتهای ذهن و ادراک و آگاهی بررسی کردم. بخشی از موارد خودکشی را میتوان پیشبینی و از آنها پیشگیری کرد.
در کشورهای آمریکایی بهتازگی تحقیقات جالبی در حوزه عصبشناسی انجام شده و طبق برخی نظریات این حوزه درباره خودکشی، به موضوع «خود» پرداخته شده است. طبق این دیدگاه «خود» در داخل جمجمه ساخته نمیشود، بلکه در آینه دیگران ساخته میشود.» او به تازهترین کشفیاتی که در حوزه مغز انجام شده، اشاره کرد و گفت: «در این کشفیات به موضوع سلولهای آینهای پرداخته شده که دیدن، شنیدن و صدا را پردازش میکند. «خود»، تنها نیست و وقتی یکنفر خودکشی میکند، مانند یک قبض جریمه برای دیگران است و ما آن را نادیده میگیریم. باید «خود» شخص را تقویت کنیم. من را فراموش کن، اما خودت را گم نکن.»
عشایری، افسردگی را ناشی از عقل افسرده دانست و افزود: «افسردگیها چند نوع هستند؛ دوقطبی، یکقطبی، واکنشی، روانرنجور و... در یک بحث جدی علمی ثابت شده که همه این موارد، افسردگی خلقی نیست، بلکه ناشی از عقل افسرده است. اگر هیجان آسیب ببیند، از خرد خبری نیست، بنابراین در خودکشی با سیستمهای هیجانی عاطفی سروکار داریم که اگر آسیب ببیند، میتواند باعث خودکشی فرد شود. اعتیاد هم نوعی خودکشی است، اما بهصورت تدریجی رخ میدهد. خودکشی برای من یک اتفاق فوری و یک پیامد نیست، بلکه فرآیند است. درصد بسیار محدودی از خودکشیها در شبکه عصبی ناحیه فرونتال رخ میدهد. درمورد پیشبینی و پیشگیری از خودکشی یکنفر میتوان با آزمونهای نوروسایکولوژی، تکانشگری را آزمود.»
عشایری ادامه داد: «ما در خودکشی باید به کارهای روزمره فرد هم توجه کنیم، میتوانیم در این حوزه دخالت کرده و «خود» را برای او مطرح کنیم. خودکشی بدون در نظر گرفتن نیمکره راست، امکانپذیر نیست. این نیمکره عاطفی، هیجانی و زودرنج است. نیمکره چپ، زبان دارد که همراه با آگاهی و شناخت، فرهنگ و هویت است و اگر بر هیجانات غلبه کند، میتواند خودکشی را کنترل کند. از نظر عصبشناسی، اگر عقل افسرده یا خرد کاهش پیدا کند، نیمکره راست غالب میشود و هیجانات منفی بروز میکند؛ درنهایت فرد به پوچگرایی میرسد. از نظر عصبشناسی، پیشنهاد ما این است که بیشتر به هیجانات و عواطف پرداخته شود.» این عصبشناس بر این موضوع تاکید کرد که از نظر عصبشناسی، حفظ تعادل بین عواطف و هیجانات به پیشگیری از خودکشی کمک میکند و این موضوع فقط به علم محدود نمیشود. به جوانان باید هنر زندگی را آموزش داد. حفظ موجودیت یعنی اینکه بتواند «خود» را در زندگی روزمره حفظ و تقویت کند. محققان میگویند، ما تیزهوش تربیت میکنیم، اما خرد نداریم بههمیندلیل اعتقاد دارم که به غیر از سواد و مدرک، باید برای جوانان کیفیتِ بودن را مطرح کنیم تا نهتنها خودکشی نکنند، بلکه مبارز باشند.» او ادامه داد: «خودکشی داخل مغز اتفاق میافتد؛ وقتی فرد هیجانات منفی خود را بیان میکند، اگر با آن همدردی داشته باشیم و درک کنیم، میتوان آن اتم مولکول خودکشی را دستکاری کرد، در غیر این صورت، این شبکههای مغزی تصمیم میگیرند فرد خودکشی یا دگرکشی کند. علاوه بر این گروه درمانی به کنترل گروه درمانی و از بین رفتن تفکر خودکشی کمک میکند و تغییر رخ میدهد.»