جلال رفیع در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت:
مرا به تجربه معلوم شد در آخر حال
که قدر مرد به علم است و قدر علم به مال!
«تأثیرگذاریهای تربیتی و توجّه نشان دادن به فرهنگ عمومی و خصایص رفتاری در جامعه بشری، لازم است و شاید بتوان گفت اساس و ارکان هم همین است. امّا موانع را چه میکنید؟ موانع برای تخریب همان اساس و همان ارکان، بسیار نیرومندتر عمل میکند...... به کسی گفتند عشق مهمتر است یا عقل؟ گفت گشنگی نکشیدهای که از هر دو تاش فراموش کنی! «اخلاق» به معنای عام و عمیقش جوهر زندگی و زیربنای حیات فردی و اجتماعی انسان است.
دعوت «نسل جدید و قدیم» به درک کردن ذهنیّتها و اندیشهها و احساسهای یکدیگر، تحذیر جامعه از «چریدن در مرتع آبرو»ی دیگران، طرح و شرح آثار منفی و مخرّب «عیبجویی و راز افشایی و حیثیّت شکنی»، تبیین نتایج مثبت «تواضع و احترام و ادب»، همه و همه میتواند بلکه باید به سیره و سنّت فرهنگی و اخلاقی ما تبدیل شود.
ولی اقتصاد بیمار در دنیای امروز و جامعۀ امروز، یکی از قویترین موانع بر سر راه تحقّق این آرمانهای متعالی است...... پدیدۀ «تورّم»، قدرت خرید آدمها را روز به روز میکاهد و درآمد ثابت آنان را خاکستر میکند.
نتیجهاش این است که هرچه از یک سوی (حتّی با حسن نیّت و به قصد خدمت هم) نیازمندان را کمک کنیم، از سوی دیگر تا ده برابر و صد برابر بیشتر از همان رقم کمکی ما، ارزش پولی آنها سقوط میکند.
کار به جایی میرسد که ما هزار تومان به هر کس صدقه بدهیم و «تورّم» ده هزار تومان از همان کس سرقت کند...».... اینها سطرهایی از صفحات نامۀ دوستی دردمند است؛ و کم نیست نامههای کسانی که همین مضمون و همین مفهوم، یعنی نقش و نیروی اقتصاد در زندگی و رفتار و اخلاق آدمها را یادآوری میکنند. این رشته سر دراز دارد.
رسول الله (ص): علامةُ رضَا الله تعالی فی خلقه؟...
الف ـ عدلُ سلطانِهِم.
ب ـ و رَخصُ اَسعارِهِم.
نشانۀ خشنودی خداوند در میان آفریدگانش چیست؟ دادگری سلطانشان و ارزانی نرخهای شان؛ و برعکس آن چطور؟. باز هم با هم میخوانیم:
ـ رسول الله (ص): علامةُ غَضَب الله تبارک و تعالی علی خلقه؟...
الف ـ جورُ سلطانهم.
ب ـ و غَلاءُ اَسعارهم. ۱
نشانۀ ناخشنودی خداوند در میان آفریدگانش چیست؟ بیدادگری سلطان شان و گرانی نرخهای شان.
واژۀ «رَخص» که با واژههای رخصت و ترخّص و مرخّص همریشه است، به معنای ارزانی است و گشایش و رفاه و نظایر آن. البته گاهی در جامعۀ بشری، منحنی ارزانی به نقطۀ گرانی و گرانی به نقطۀ تورّم و تورّم به نقطۀ اضطراب سر میکشاند. چنان که «رخص نرخها» در جلو چشمان حیرتزدۀ آدمها به «رقص نرخها» تبدیل میشود!
رقص نرخها اگرچه عرفاً در زمرۀ مفاسد منکراتی محسوب نمیشود، ولی اگر باطنش را بکاویم، میبینیم که تدریجاً بستر رشد و رونق بسیاری از مفاسد اخلاقی ضدّ انسانی است.
روزی روزگاری سلطان بوده است و بیدادگری سلطان؛ و گرانی ارزاق هم چه بسا مستقیماً و مستقلاً به خود او منسوب میشده است. بیدادگری نیز معمولاً وصف «علم و عمد» را همراه داشته است.
اما در روزگار کنونی و با توجه به مناسبات واقعاً پیچیدۀ اقتصاد مدرن و ابزارهای جدید مؤثر در این صحنه میتوان گفت: «سیستم مدیریتی و برنامهریزی اقتصادی» است که جای سلطان قرون کهن را اشغال کرده است. بیدادگری این سلطان سیستماتیک هم ممکن است همواره توأم با «علم و عمد» نباشد.
حتی چه بسا و چه بسیار که نیّت خیر ارزانی به واقعیّت شرّ گرانی تبدیل شدنی است. نیت خیّر و خدمت خیر، همان است که لازم است و کافی نیست. اقتصاد امروز به مراتب بیشتر از اعصار کهن، به مفهوم «علم» و تخصّص علمی و تجربه اجتماعی نزدیک شده است.
ما از سخن پیامبر، استنباط نادرست نداریم. استنباط نادرست این است که بگوییم همیشه در همۀ زمانها و همۀ مکانها، هرچه بیداد سلطان بوده است و نیز هرچه گرانی نرخها، همه و همه فقط معلول خشم خداوند و نارضایی او ـ آن هم از عامة مردم و لابد از گناهان همان مردم ـ بوده و هست. چنین نیست.
ممکن است در مورد خاصّی این بلیّه نیز در کنار سایر بلایای زمینی و آسمانی، به عنوان کیفر گناه قوم خاصّی از اقوام تاریخ ذکر شده باشد، ولی «علم اقتصاد و علم مدیریت و علم برنامهریزی و حتی علم سیاست» را در دنیای امروز جایگاه ویژهای است.
علل منتسب به این جایگاه را نباید کم و کوچک شمرد. شاید البته تفسیر فلسفی ویژهای هم در باب «علیّت» مندرج در منطوق و ظاهر حدیث، بتوان بیان کرد. با این وجود و با این وصف، حرف همان است که به عرض رسید!
آنچه مسلّم است، نقش مهم و مؤثر اقتصاد است در حوزۀ تربیت و اخلاق و اندیشه؛ و البته استثنائات هم قاعده نیست. امام صادق (ع) فرزند همان پیامبر نیز میگوید:
ـ غَلاءُ السَّعْرِ یُسییءُ الخُلُقَ، و یُذهِبُ الأمانةَ، و یُضجِرُ المَرءَ المسلم.۲
ـ گرانی (تورّم)، اخلاق عمومی را خراب میکند. روحیۀ امین بودن را از آدمها میگیرد و حتی مرد مسلمان معتقد را نیز دلتنگ و ناراحت و ناراضی میکند.
ـــــــــــــــــــ
۱ و ۲ ـ به نقل از اصول کافی.