دکتر دادبه
عقل یگانه عامل امتیاز انسان از دیگر موجودات است. تعریف مشهور منطقی انسان به «حیوان ناطق» نیز مبتنی بر همین امتیاز است که «نطق» یعنی تفکر زاده عقل است. ستیز با عقل در ادب و فرهنگ ایران خاستگاهی ملی و هویتی دارد وستیز با عقل نیست که « بیعقل بهسرنرود»... اما حکیم نظامی و دیگر متفکران ایرانی در باب عقل چه میگویند؟:
خرد ایرانی
نقد عقل از سوی بزرگان فرهنگ ایران به معنی نفی عقل نیست. بارها گفتهام بار دگر میگویم که هدف آنان، هدفی ملی و هویتی است. عقلی که مورد نقد قرار میگیرد « عقل یونانی - ارسطویی» است که هدف نهایی آن رسیدن به توانایی در ساختن استدلال برهانی است. از این عقل فیلسوفان پیرو ارسطو، یعنی فیلسوفان مشایی ( فارابی و ابنسینا و طرفداران آنان) دفاع میکنند. ناقدان این عقل، یعنی متفکران پیرو حکمت ایرانی برآنند که عقل غیر از آنکه باید توانایی استدلال برهانی داشتهباشد بایستهاست تا درپرتو تزکیه باطن و صفای دل بهگونهای « دریافت مستقیم و بیواسطه» که از آن به« شهود» تعبیر میشود نیز دستیابد. بهبیان دیگر، عقل باید دو توانایی داشتهباشد:استدلال و شهود. بهنظر آنان با استدلال میتوان زندگی را سامان داد، اما حقیقتشناسی و سرانجام خداشناسی با استدلال میسر نمیشود و تنها از راه شهود ممکن میگردد. سخن حکیم نظامی مبنی بر اینکه:
عقل درآمد که طلب کردمش ترک ادب بود ادب کردمش
یا :
قیاس عقل تا آنجاست برکار که صانع را دلیل آید پدیدار
مده اندیشه را زین پیشترراه که یا کوهآیدت درپیشیا چاه
چودانستیکهمعبودیتراهست بدارازجستجویچونوچهدست..
... یعنی که با عقل استدلالگر نمیتوان به شناخت حق و حقیقت رسید. در فرهنگ ایران گرچه خرد هم در معنای «عقل استدلالگر/ عقل یونانی- ارسطویی» بهکار میرود، هم در معنای «عقل ایرانی» که من بر آن نام « عقل ایرانی - افلاطونی» نهادهام، و در بسیاری موارد در معنای اخیر بهکارگرفته میشود؛ عقلی است با دو هنر و دو توانایی: استدلال برهانی و شهود؛ عقلی که هم استدلالگر است، هم شناسنده حق و حقیقت که بهگفته نظامی درخسرو و شیرین:
خرد بخشید تا او را شناسیم بصارت داد تا هم زو هراسیم
بدین نکته توجه ویژه بایدکرد که هنر نظری خرد، شهود(= دریافت بیواسطه حقیقت) است، اما هنر عملی آن در زندگی، بازشناسی نیک از بد است و زمینهسازی برای رویآوردن آدمی بهمثلث نیکی: اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک که بهگفته حکیم بزرگ، فردوسی:
بهنیکی گرای و بهنیکی بکوش بههر نیک و بد پند دانا نیوش
نباید که گردد بهگِردِ تو بد کزان بد ترا بیگمان بد رسد

شما چه نظری دارید؟