پروفسور محسن مسرّت / بخش دوم و پایانی
رفتار ترامپ و ونس نسبت به زلنسکی درمقابل دوربینها در ۲۸ فوریه در کاخ سفید در حقیقت نماد راهبرد «اول آمریکای» ترامپ بود که دولتهای اتحادیه اروپا را سخت آشفته کرد به گونه ای که آنها واکنشی کاملا هیستریک «پدرمردگی امنیتی» نسبت به تغییر رویکرد واشنگتن از خود نشان دادهاند.
برای اروپاییان غیر قابل تصور است که آنها به پیروی از سیاست ضد روسی دولت قبلی آمریکا عملا قربانی تبلیغات ضدروسی غرب که از هنگام آغاز جنگ تهاجمی روسیه در اوکراین شده بود، شوند و اکنون از جانب دولت جدید به تقبل هزینه های این جنگ نیابتی آمریکا – روسیه مجبور باشند. درست در اینجاست که همپیمانان اروپائی آمریکا برای اولین بار ضربه های سلطه گری آمریکا را بر بدن خود حس می کنند.
دولتهای اروپائی که هنوز هم در زندان ایدئولوژیک ضد روسی و ترس دهشت آور از غول هسته ای روسیه گرفتار شدهاند، تصویری از وضعیت تهدیدآمیز کاملاً اغراقشده را ترسیم میکنند و با عجله و اضطراب، خواستار اجرای برنامههای تسلیحاتی در مقیاسی عظیم هستند.
«اورزولا فون» رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا اعلام کرد که اتحادیه اروپا به بودجه نظامی۸۰۰ میلیارد یوروای احتیاج دارد و مذاکره کنندگان ائتلافی دو حزب بزرگ سوسیال و مسیحی دموکرات آلمان همزمان با اتحادیه اروپا بر نیاز بودجه نظامی۴۰۰ میلیارد یورویی برای آلمان توافق کردند. در این میان، دولت آمریکا قاطعانه تمامی کمکهای نظامی به اوکراین را متوقف کرد و بدینوسیله بهوضوح نشان داد که آتشبس فوری در جنگ اوکراین را کاملاً جدی می داند و به دنبال اجرای آن است.
تلاش برای پایان دادنبه جنگ اوکراین، اروپا را از چند جهت با چالش های مهمی روبرو کرده است . نخست اینکه روشن شد که اروپا قربانی استراتژی ضدروسی جناح «دولت پنهان» آمریکا شده است که با انفجار مشکوک لوله های انتقال گاز از روسیه به آلمان و بسیاری از دیگر کشورهای اتحادیه اروپا و جلوگیری از تمام فرصتهای همکاری با روسیه، به شدت به اقتصاد اروپا آسیب رسانده و آن را در یک بحران اقتصادی محسوس فرو برده است.
دوم اینکه جناح «اول آمریکا» که پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات اخیر اکنون قدرت سیاسی را بدست گرفته است، قصد دارد با روسیه مستقیما و بدون مشارکت با هم پیمایان اروپائی خود صلح و به گونه گسترده ای با روسیه همکاری کند و در همان کشوری که دولت اسبق آن را زیرکانه از اتحایه اروپا جدا کرده، بنفع اقتصاد آمریکا سرمایهگذاری کند.
همچنین، افزایش هنگفت بودجه تسلیحاتی که ترامپ با لغو سیاست حمایت امنیتی از اروپا برای این منطقه ایجاد کرده است، تا حد زیادی به نفع مجتمع نظامی-صنعتی آمریکا و رشد اقتصادی در ایالات متحده خواهد بود، در حالی که کشورهای اروپایی برای سالها و دههها مجبور خواهند شد عواقب منفی تأمین مالی تسلیحات را متحمل شوند. این آسیب های سهگانه به منافع اروپا، بهطور وضوح نتیجه فاجعه بار وغمانگیز دههها تبعیت کورکورانه کشورهای اروپایی از سرکردگی آمریکا ونظام تکقطبی زیر سلطه این کشور است. دولت جدید ایالات متحده که هدف خود را اولویت دادن به منافع کوتاهمدت آمریکا در سیاستگذاریهای دولتی قرار داده است، اکنون این هزینه را به اروپا تحمیل میکند.
گزینه های صلح جویانه برای اروپا
صرفه نظر از اینکه چگونه می توان روش غیر خوشایند ترامپ با رئیسجمهوری اوکراین در ۲۸ فوریه را ارزیابی کرد، تردیدی نیست که سرنوشت پایان جنگ اوکراین رقم خورده و این در هرصورت نیز کاملا مثبت و قابل حمایت است. دولتهای اروپا اگر وضعیت جدید را بپذیرند و حمایت هزینه دار خود از ادامهی جنگ اوکراین را کنار بگذارند و در عوض با دولت ایالات متحده برای دستیابی به یک توافق صلح بهمنظور پایان دادن به کشتار بیشتر سربازان اوکراینی و روسی همکاری کنند،عاقلانه عمل کرده اند.
علاوه بر این، آنها باید از پیشنهاد ترامپ برای کاهش۵۰ درصدی هزینههای دفاعی ایالات متحده، روسیه و جمهوری خلق چین حمایت کنند؛ پیشنهادی که ولادیمیر پوتین نیز اوایل مارس ۲۰۲۵ در مصاحبهای با پاول ساروبین، خبرنگار کرملین، با آن موافقت کرده است. آن طور که ترامپ اعلام کرده است دولت ایالات متحده قصد دارد با روسیه و جمهوری خلق چین معاهدات جدید خلع سلاح منعقد کند که دولتهای اروپایی نباید آنها را دست کم بگیرند.اروپا برای تأمین امنیت خود، در مقابل دو گزینهی متضاد قرار گرفته است:
نخست، گزینه ایجاد استقلال امنیتی از طریق افزایش سرسام آور بودجه نظامی است که در حال حاضر نیز در سراسر اروپا برخلاف هرگونه عقلانیت سیاسی برنامه ریزی میشود. اما علیرغم ترس و هیستری قابل درک، لازم بنظر میرسد که دولتهای اروپایی به جای تصمیمات عجولانه آرامش خود را حفظ و بستههای تسلیحاتی شتابزده خود را ابتدا معوق کنند.
با ارزیابی دقیقتر معلوم نیست که افزایش سرسام آور هزینه های تسلیحات برای اروپا واقعا استقلال امنیتی بیشتری بوجود آورد. اما چیزی که مسلم است چنین راهبردی که خریداری تسلیحات پیچیده از ایالات متحده را اجتناب ناپذیر می کند، وابستگی به سیاست امنیتی واشنگتن را حتی به میزان قابل توجهی افزایش خواهد داد. به جرات می توان گفت که افزایش شدید هزینههای تسلیحاتی اروپا تا پنج درصد و حتی بیشتر از تولید ناخالص داخلی، در واقع تله جدیدی است که دولت ترامپ درست در خدمت راهبرد «اول آمریکای» خود برای اروپا پهن کرده است. این راهبرد صرفاً میتواند به یک رقابت تسلیحاتی جدید و پرهزینه در جهان دامن بزند. علاوه بر آن برنامههای تسلیحاتی مورد نظر آلمان و اتحادیه اروپا هنگامی که خود ایالات متحده در حال پایان دادن به رویارویی با روسیه است و قصد دارد در روسیه سرمایهگذاری گستردهای انجام دهد، توجیه امنیتی خود را به کلی از دست می دهد، زیرا در این صورت تهدید نظامی که به خاطر آن بودجه های سرسام آور نظامی برنامه ریزی می شوند، وجود خارجی ندارد
دوم گزینه ایجاد امنیت از طریق همکاریهای مجدد اقتصادی و امنیت مشترک با روسیه با تکیه به تغیر روابط آمریکا با روسیه است که در اینجا نه تنها پررنگ می شوند بلکه بدلائل زیر از اهمیت خارق العادهای نیز برخوردار خواهند بود.
نخست آنکه این گزینه در اروپا و به خصوص در کشور آلمان از ریشه های تاریخی قوی برخوردار است و در عمل هم با نتایج مثبت در این دیارتجربه شده است. برای نمونه اتحاد آلمان از این راهبرد صلح جویانه سیاستمداران سوسیال دمکرات آلمانی از قبیل «ویلی براندت» و «اگون بار» از یک طرف و «میخائیل گورباچوف» آخرین رئیس جمهوری اتحاد جماهیر شوروی از طرف دیگر برآمده است. گورباچوف درست با تکیه به این راهبرد پیشنهاد ایجاد «خانه اروپا از لیسابون تا ولادی وستوک» را مطرح کرد و معتقد بود که چنین طرحی می تواند به ایجاد صلح پایدار در اروپا و جهان کمک کند.
در حقیقت هم همکاری اقتصادی میان کشور آلمان و سایر کشورهای اروپائی از یک طرف و فدراسیون روسیه از طرف دیگر امری کاملا طبیعی است و به نفع هر دو طرف است. در نیمه قرن گذشته شرایط ایجاد «خانه اروپا» پس از اتحاد آلمان و به همراه تصمیمات دوجانبه آمریکا با رئیس جمهوری وقت رونالد ریگان و میخائل گورباچوف در راستای خلع سلاح سیستماتیک در غرب و شرق تا حد قابل ملاحظه ای مثبت و محسوس بود. بسیاری از کارشناسان صلح به این اصل اعتقاد راسخ دارند که امنیت در اروپا تنها به همراه روسیه ممکن است .
اما متاسفانه جناح جنگ طلب یعنی همان «دولت پنهان» ایالات متحده موفق شد زیرکانه اما آهسته و کاملا سیستماتیک تصمیمات خلع سلاحی متقابل غرب و شرق را پس از فروپاشی ااتحاد جماهیر شوروی به عقب براند و با اتخاذ سیاست راهبردی محاصره هسته ای روسیه یعنی « پیشروی ناتو به سمت شرق» هدفمندانه از همکاری های غرب و شرق جلوگیری کند ومجددا دنیای غرب را بطرف رقابت تسلیحاتی و درگیری همه جانبه با روسیه بکشاند. این جناح جنگ طلب آمریکا قدرت هژمونی آمریکا را در این می بیند که تکنولوژی آلمان و منابع سرشار و نیروی کار پرحجم روسیه تحت هیچ عنوان به یکدیگر متصل نشوند. درست با این نگرش آنها موفق شدند با سیاست های حساب شده خود و به ویژه به راه انداختن جنگ اوکراین در اروپا شکاف بزرگی ایجاد کنند. متاسفانه سوسیال دموکراتهای امروز آلمان نقش صلح طلبانه سالهای ۱۹۷۰ به بعد حزبشان را به کلی فراموش کرده و تحت تاثیر حمله نظامی پوتین به اوکراین به جنگ طلبان آمریکائی پیوسته اند.
دوم اینکه معلوم نیست چرا و با کدام عقل سلیم باید آلمان و اتحادیه اروپا راه جناح ضد روس و جنگ طلبان آمریکا را با تقبل هزینه های نظامی گزاف ادامه دهند، در حالی که خود کشور آمریکا زیر لوای ترامپیست ها و راهبرد «اول آمریکا» با چرخش۱۸۰ درجه ای مشغول تدارک همکاری های وسیع اقتصادی با روسیه و حتی کاهش قابل ملاحضه تسلیحات هسته ای است.
سیاست های مخرب ترامپ
با وجود نکات مثبت و قابل دفاع سیاست های ترامپ به ویژه در ارتباط با پایان جنگ اوکراین، به هیچ وجه نمی توان سایر دیدگاههای وی را تائید کرد. خروج از توافق اقلیمی پاریس، خروج ایالات متحده از سازمان بهداشت جهانی (WHO) و قطع کمکهای توسعهای، همگی اقداماتی هستند کاملاً خودخواهانه و ملیگرایانه که صرفاً با هدف کاهش هزینهها و رهایی آمریکا از تعهدات جهانی که در خدمت منافع عمومی قرار دارند، طرح شده اند. خروج از توافق اقلیمی پاریس بر این فرض ابلحانه استوار است که اساساً هیچ مشکل اقلیمی وجود ندارد. این اقدام با منافع بشریت در تضاد است و باید از جانب جامعهی بینالمللی اکیدا محکوم شود. این موضوع بهویژه درباره پیشنهاد ترامپ برای اخراج جمعی فلسطینیها و تبدیل غزه به یک منطقهی تفریحی نیز صدق میکند. بدون هیچ تردیدی این پیشنهاد ترامپ نژادپرستانه و ضدبشری است. این طرح آشکارا از جانب داماد ترامپ، جرد کوشنر و همچنین لابیگران صهیونیست در آمریکا و دولت راستگرای افراطی بنیامین نتانیاهو طراحی شده است. این ایده کاملاً در راستای اجرای پروژهی صهیونیستی برای پاکسازی فلسطین از فلسطینی ها و اسکان یهودیان در تمامی سرزمین فلسطین، از جمله غزه و کرانهی باختری، قرار دارد. خوشبختانه به نظر میرسد که کشورهای عربی برای نخستین بار به صورت متحد در برابر چنین ایدههای ضدانسانی ایستادهاند، همانگونه که در نشست اتحادیه عرب درچهارم مارس در قاهره این پیشنهاد قاطعانه رد و بهجای آن طرحی برای بازسازی غزه تصویب شد.
خاورمیانه خالی از سلاحهای هسته ای
ترامپ در قبال ایران برخلاف رفتارش در قبال روسیه رفتاری کاملا سلطه گرایانه و اسرائیلی دارد. طبیعی است که پیشنهاد او با رویکرد ظاهرا مسالمت آمیز اما در حقیقت تحقیر آمیز و تهدیدآمیز نمی تواند صلح جویانه باشد و مورد توافق ایران قرار گیرد. متاسفانه جریانات غرب گرای ایران در چاله عمیقی که ترامپ قرار است برای ایران و ایرانیان حفرکند، افتاده اند. هدف اصلی ترامپ چیزی جز خلع سلاح ایران و تحمیل خواسته های غیر منطقی و جنگجویانه نتانیاهو و جناح راست رادیکال اسرائیل نیست. اما از دید نگارنده تنها رد کردن پیشنهاد ترامپ از جانب دولت ایران به هیج وجه کافی نیست و لازم است مسئولین سیاسی در ایران با ارزیابی همه جانبه با طرحی منطقی، مردمی، پایدار و سازنده وماهیتا تهاجمی به پیشنهاد ترامپ جواب دهند.
آن طور که کاملا روشن است ترامپ دقیقا به برنامه هسته ای ایران و اینکه ممکن است این برنامه به تولید بمب هسته ای و ایجاد خطر امنیتی برای اسرائیل منتهی شود، تکیه می کند. در مقابل این پیشنهاد ترامپ لازم است مسئولین سیاسی جمهوری اسلامی از این موقعیت تاریخی استفاده کرده و طرح خاورمیانه خالی از سلاحهای هسته ای را به میان بکشند، زیرا این طرح بهترین جواب سازنده به پیشنهاد ترامپ است و به دلائل زیر می تواند تلاش های ترامپ و اسرائیل را به طور جدی خنثی کند.
اول اینکه طرح خاورمیانه خالی از سلاح های هسته ای قطعا از جانب اکثریت کشورهای خاورمیانه به جز اسرائیل و از جمله کشورهای همسایه با ایران حمایت خواهد شد. برای نمونه کشور قطر اخیرا همین طرح را به پیش کشیده است.
دوم اینکه مطرح کردن این طرح مورد حمایت اکثریت مردم هم در ایران و هم در سایر کشورهای منطقه قرار خواهد گرفت، زیرا این طرح صلح جویانه است و ذاتا هم در خدمت سلطه گری هیچ کشوری قرار نمی گیرد و برعکس به سلطه گری منطقه ای اسرائیل خاتمه می دهد.
سوم اینکه چنین طرحی از جانب ایران بهترین دلیل برای مخالفت ایران با استفاده از سلاح های هسته ای در ملاعام و جهانیان است.چهارم اینکه طرح خالی بودن خاورمیانه از سلاح های هسته ای مقدمه بسیارمهمی برای شروع همکاری های منطقه ای و نهایتا امنیت جمعی در منطقه خواهد بود.

شما چه نظری دارید؟