شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۱:۳۴
نظرات: ۰
۰
-
چشم‌انداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی در پرتو بحران غزه

چشم‌انداز ۲۰۳۰عربستان سعودی، در معرض آزمونی جدی از سوی واقعیات پیچیده منطقه‌ای، به ویژه بحران غزه، قرار گرفته است.

مسعود کاظمیان - روزنامه اطلاعات: 

مقدمه
در سپهر متحول سیاست بین‌الملل، این یادداشت با اتکا به مبانی نظری واقع‌گرایی نئوکلاسیک، به ارزیابی جامع تأثیرات بحران اخیر و مستمر غزه بر تحولات توسعه عربستان سعودی، متبلور در «چشم‌انداز ۲۰۳۰»، و همچنین بر الزامات ثبات منطقه‌ای از منظر ریاض می‌پردازد. این نظریه، با تأکید بر تعامل فشارهای نظام بین‌الملل (فشارهای سیستماتیک ناشی از بحران غزه) و متغیرهای داخلی دولت‌ها (ادراکات رهبران، آرمان‌های ملی مانند چشم‌انداز ۲۰۳۰و سرمایه اجتماعی)، چارچوبی برای فهم واکنش عربستان به این شوک خارجی، در مسیر تحقق اهداف بلندپروازانه‌اش، فراهم می‌آورد. بحران غزه، با ابعاد گسترده خود، این پروژه عظیم تحول ملی را در بزنگاهی حساس با چالش‌هایی نوین مواجه ساخته است.

مبانی، اهداف و آرمان‌های تحول‌آفرین

چشم‌انداز ۲۰۳۰، فراتر از اصلاحات اقتصادی و کاهش وابستگی به نفت، سندی راهبردی برای تحول بنیادین در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عربستان و بازتعریف جایگاه این کشور در منطقه و جهان است. اهداف اقتصادی آن شامل ایجاد اقتصادی پویا و مبتنی بر بخش خصوصی از طریق توسعه صنایع نوین، جذب سرمایه‌گذاری خارجی، و تبدیل شدن به یک مرکز لجستیک جهانی است که پروژه‌هایی چون «نئوم»نماد آن هستند.

در بعد اجتماعی، این چشم‌انداز به دنبال جامعه‌ای بانشاط ‌تر با مشارکت گسترده‌تر زنان و ارتقای کیفیت زندگی است؛ تحولاتی که نیازمند سرمایه اجتماعی و پذیرش عمومی است. این اهداف داخلی، به طور مستقیم بر سیاست خارجی عربستان تأثیرگذار بوده و ریاض را به سمت ایفای نقشی فعال‌تر در دیپلماسی منطقه‌ای و جهانی سوق داده است تا محیطی باثبات برای تحقق این آرمان‌ها فراهم آورد.

ارزیابی تأثیرات بحران غزه برتحولات توسعه عربستان

تأثیرات بحران غزه بر چشم‌انداز ۲۰۳۰عربستان چندوجهی است و درک آن مستلزم توجه به پیوند میان امنیت و توسعه است. در بعد اقتصادی، مهم‌ترین چالش، ایجاد فضای عدم اطمینان و تأثیر منفی آن بر جریان سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی است. به‌طور مشخص، پروژه‌های عظیمی که به سرمایه‌های بین‌المللی وابسته‌اند، در صورت تداوم بی‌ثباتی منطقه‌ای و ادراک ریسک بالا، با کاهش جذابیت برای سرمایه‌گذاران مواجه می‌شوند. این امر می‌تواند مستقیماً جدول زمانی و مقیاس این پروژه‌ها را تحت‌الشعاع قرار دهد.

در بعد اجتماعی، بحران غزه و همبستگی عمیق افکار عمومی عربی و اسلامی با مردم فلسطین، بر سرمایه اجتماعی مورد نیاز برای پیشبرد برخی اصلاحات اجتماعی و فرهنگی ذیل چشم‌انداز ۲۰۳۰تأثیرگذار است. دولت عربستان در تلاش است تا میان مدرنیزاسیون و حفظ ارزش‌های سنتی و اسلامی تعادل ایجاد کند؛ بحرانی با این ابعاد عاطفی و هویتی، می‌تواند این تعادل را حساس‌تر کرده و نیازمند مدیریتی دقیق‌تر در سطح داخلی باشد تا از واکنش‌های منفی که می‌تواند پیشرفت اصلاحات را کند نماید، جلوگیری شود. این چالش‌ها ممکن است منجر به بازنگری‌هایی در اولویت‌بندی پروژه‌ها و تخصیص منابع گردد، و نقش حمایتی یا عدم حمایتی قدرت‌های جهانی، به‌ویژه ایالات متحده، در این میان در تعدیل این تأثیرات تعیین‌کننده خواهد بود.

الزامات ثبات منطقه‌ای و دیپلماسی فعال

در برابر این چالش‌های ، دیپلماسی فعال عربستان برای حفظ ثبات منطقه‌ای اهمیتی مضاعف یافته است. ریاض کوشیده است تا با ایفای نقشی سازنده در جهت کاهش تنش‌ها و مدیریت بحران‌های مرتبط با فلسطین گام بردارد.

این دیپلماسی، که ریشه در ادراک رهبران سعودی از منافع ملی و لزوم ایجاد محیطی امن برای چشم‌انداز ۲۰۳۰دارد، با چالش موازنه ظریف میان تعهد تاریخی به آرمان فلسطین و پیگیری منافع ملی در چارچوب عادی‌سازی احتمالی روابط با اسرائیل مواجه است.در این میان،در مقایسه با سایر کشورهای منطقه که با نادیده انگاشتن فلسطینی ها ، به پیمان صلح ابراهیم پیوستند، موضع صریح و پایدار پادشاهی عربستان سعودی مبنی بر منوط ساختن هرگونه حرکت به سوی عادی‌سازی روابط با اسرائیل به پیشرفت بنیادین در مسیر تشکیل دولت مستقل فلسطینی، شایسته تأمل و تقدیر است.

این استراتژی، که ترجمان رویکردی است که در آن، پایبندی به حقوق مشروع و تاریخی با ضرورت‌های ناشی از تحولات معاصر منطقه‌ای به نحو احسن تلفیق یافته است، نه تنها بازتاب‌دهنده تعهد دیرینه عربستان به حقوق مشروع مردم فلسطین است، بلکه نشان از پختگی دیپلماتیکی دارد که ثبات پایدار را بر منافع کوتاه‌مدت و شکننده ترجیح می‌دهد.

این سیاست، با ارسال پیامی روشن به جامعه جهانی، بر این نکته پای می‌فشارد که صلح و امنیت پایدار در خاورمیانه، جز از مسیر عدالت و احقاق حقوق تمامی طرف‌ها، از جمله ملت فلسطین، میسر نخواهد بود.بحران غزه، «پیش‌شرط فلسطین» را که همواره در کانون ملاحظات ریاض قرار داشته، به موضوعی محوری‌تر و غیرقابل اغماض بدل کرده است. این امر، عربستان را وامی‌دارد تا در سیاست خارجی خود، ضمن حفظ حمایت‌های اصولی و تاریخی از حقوق فلسطینیان، به دنبال رویکردی باشد که ثبات منطقه‌ای و پیشبرد اهداف توسعه ملی را در اولویت قرار دهد؛ رویکردی که در آن، پیوند میان آرمان و منفعت، به شیوه‌ای مدبرانه مدیریت می‌شود.

نتیجه‌گیری

در پایان می‌توان دریافت که چشم‌انداز ۲۰۳۰عربستان سعودی، در معرض آزمونی جدی از سوی واقعیات پیچیده منطقه‌ای، به ویژه بحران غزه، قرار گرفته است. واکنش عربستان به این فشارها ، نه منفعلانه، بلکه از طریق فیلتر منافع ملی، ادراکات رهبران و ظرفیت‌های داخلی این کشور از جمله سرمایه اجتماعی و افکار عمومی  شکل می‌گیرد و این یافته‌ها، مفروضات اصلی نظریه را در این مورد خاص تأیید می‌کند. دیپلماسی فعال اخیر، و به‌ویژه موضع ریاض در گره زدن هرگونه عادی‌سازی با اسرائیل به تأسیس دولت مستقل فلسطینی که خود ترجمان رویکردی است که در آن، پایبندی به حقوق مشروع و تاریخی با ضرورت‌های ناشی از پویایی‌های معاصر منطقه‌ای به نحو احسن تلفیق یافته است، نشان‌دهنده اراده این کشور برای مدیریت هوشمندانه ریسک‌ها و تلاش برای تبدیل چالش‌ها به فرصت‌هایی جهت تقویت نقش منطقه‌ای خود
 می‌باشد. 
موفقیت پادشاهی سعودی در این مسیر، به توانایی در برقراری موازنه‌ای دقیق میان آرمان‌های توسعه، الزامات ثبات منطقه‌ای و تعهدات تاریخی بستگی خواهد داشت. چشم‌انداز آینده نشان می‌دهد که عربستان احتمالاً به دنبال تقویت نقش میانجی‌گرانه خود، سرمایه‌گذاری در راه‌حل‌های دیپلماتیک برای بحران فلسطین، و همزمان، تلاش برای مصون‌سازی برنامه‌های توسعه داخلی خود از امواج بی‌ثباتی خواهد بود. مدیریت هوشمندانه این بحران می‌تواند نه تنها پایداری چشم‌انداز ۲۰۳۰را تضمین کند، بلکه جایگاه عربستان را به عنوان یک قدرت مسئول و تأثیرگذار در معماری آینده خاورمیانه تثبیت نماید.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی