مسعود کاظمیان - ضمیمه غزه روزنامه اطلاعات|
مقدمه
هفتم اکتبر ۲۰۲۳، سحرگاه یک روز شنبه پاییزی، به ناگهان نظم فرضی و توهم «آرامش امنیتی» در جنوب سرزمینهای اشغالی فروریخت. حملهای برقآسا و چندوجهی از سوی گروههای مقاومت فلسطینی، نه تنها مرزهای نظامی و امنیتی اسرائیل را درنوردید، بلکه به مثابه زلزلهای سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی، بنیانهای ارزیابیهای راهبردی این رژیم را به لرزه درآورد. این رویداد، که به گواه بسیاری از تحلیلگران، عمیقترین شکست اطلاعاتی اسرائیل از زمان جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ به شمار میرود، پرسشهای بنیادینی را در خصوص توانمندیهای سازمانهای اطلاعاتی پیشرفتهای چون موساد و شاباک، و نیز ماهیت پیچیده و متغیر محیط امنیتی خاورمیانه مطرح ساخته است.
هر چند شماری از تحلیلگران، با توجه به پیشینه عملیاتهای نفوذ و فریب موساد، فرضیهای دیگر را مطرح کردند: آیا ممکن است موساد، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، در این عملیات نقش داشته باشد؟ آیا اسرائیل به بهانه این حمله، فرصت طلایی برای توجیه یک جنگ فراگیر علیه غزه و سرکوب حماس یافته است و در حال گشودن مسیر عادیسازی روابط با کشورهای عربی می باشد ؟ در ادبیات تحلیلگران سرویس های اطلاعاتی، این فرضیهها در قالب «عملیات پرچم دروغین» و «سناریوهای نفوذ معکوس» مطرح میشوند؛ یعنی حالتی که یک سازمان اطلاعاتی بهجای ممانعت از حمله، با نفوذ در شبکههای دشمن، زمینهساز یک حمله میشود تا اهداف سیاسی و نظامی خود را محقق کند.با اینکه پیشینه تاریخی موساد، بهویژه در پروندههایی مانند « الی کوهن »، به این گمانهزنیها وزن بیشتری میبخشد و موساد در طول تاریخ خود بارها نشان داده که میتواند با استفاده از تکنیکهای نفوذ، فریب و جنگ روانی، نقشههای پیچیدهای طراحی و اجرا کند.
اما چون اسناد قطعی درباره این فرضیه در دست نیست،از تحلیل آن، که مبنایش «تئوری توطئه» می باشد، صرفنظر می کنیم وتنها به این بسنده می کنیم که عملیاتهای اطلاعاتی، از جمله نفوذ و فریب، جزء جداییناپذیر کار سازمانهای اطلاعاتی هستند.هدف این یادداشت، تحلیل ابعاد این غافلگیری بزرگ، با تمرکز بر نظریههای سازهانگاری و پیچیدگی در روابط بینالملل، و بهرهگیری از دیدگاههای کارشناسان اطلاعاتی برجسته، به منظور تبیین پیامدهای ژئوپلیتیک و امنیتی این واقعه است.
معمای غافلگیری
غافلگیری ۷ اکتبر، پدیدهای نبود که بتوان آن را صرفاً به ضعف تجهیزاتی یا فقدان اطلاعات خام تقلیل داد. در واقع، بسیاری از ناظران و حتی مقامات اسرائیلی اذعان دارند که اطلاعاتی در خصوص فعالیتهای حماس در ماههای منتهی به حمله وجود داشته است؛ اما آنچه رخ نداد، تفسیر و ارزیابی صحیح این اطلاعات بود. اینجاست که نظریههای سازهانگاری و پیچیدگی، پرتو تازهای بر این رویداد میافکنند.
۱- سازهانگاری و «توهم آرامش»:
از منظر سازهانگاری، واقعیتهای اجتماعی و سیاسی، از جمله تهدیدات امنیتی، نه تنها به صورت مادی وجود دارند، بلکه به واسطه ایدهها، هویتها و گفتمانهای بازیگران نیز ساخته میشوند. سالها روایتی غالب شکل گرفته بود که بر توانمندیهای بینظیر اطلاعاتی و نظامی اسرائیل، و نیز «ضعف مطلق » حماس تأکید داشت. این روایت، که میتوان آن را «توهم آرامش» نامید، باعث شد تا تصمیمگیران اسرائیلی، سیگنالهای هشداردهنده را به گونهای تفسیر کنند که با پیشفرضهای ذهنی و هویت تعریفشده از خودشان به عنوان یک قدرت منطقهای بیرقیب، همخوانی داشته باشد.ژنرال عاموس یادلین، رئیس پیشین اداره اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل (امان)، بارها پس از این واقعه بر لزوم «تغییر پارادایم» در ارزیابی تهدیدات تأکید کرده است. او معتقد است که اسرائیل درگیر نوعی «خودفریبی راهبردی» شده بود که باعث شد نتواند تصویر کامل و درستی از نیات و تواناییهای حماس ترسیم کند. این خودفریبی ریشه در همان سازههای هویتی و گفتمانی داشت که بر « برتری مطلق» اسرائیل در برابر گروههای فلسطینی تأکید میکرد. به این ترتیب، اطلاعاتی که میتوانست نشاندهنده تدارک یک حمله بزرگ باشد، به عنوان مانور، فریب، یا تلاشهای پراکنده برای نفوذ تفسیر شد.
۲. پیچیدگی و پدیدههای نوظهور:
نظریه پیچیدگی به ما میآموزد که سیستمهای پیچیده، همچون سیستم امنیتی منطقهای یا حتی ساختار داخلی یک سازمان اطلاعاتی، میتوانند رفتارهای غیرخطی و پدیدههای نوظهور از خود بروز دهند. این پدیدهها، نتیجه تعاملات بیشمار و غیرقابل پیشبینی میان عوامل مختلف هستند و نمیتوان آنها را صرفاً با بررسی اجزای منفرد سیستم پیشبینی کرد.مایکل مورل، معاون پیشین CIA، در تحلیلهایی که پیرامون شکستهای اطلاعاتی صورت گرفته، بر چالش «شناسایی سیگنالها در میان نویزها» تأکید میکند.
او معتقد است که در دنیای امروز، حجم اطلاعات خام به قدری بالاست که نهادهای اطلاعاتی با مشکل «اضافه بار اطلاعاتی» مواجهاند. در چنین شرایطی، توانایی سیستم برای تشخیص یک تهدید واقعی در میان انبوهی از اطلاعات بیربط یا گمراهکننده، به شدت کاهش مییابد. حملات ۷ اکتبر دقیقاً از این منظر قابل تحلیل است. حماس برای ماهها به تمرینات گسترده نظامی میپرداخت، اما این فعالیتها به دلیل وجود حجم زیادی از «نویز» (فعالیتهای عادی، فریبدهنده و سایر اطلاعات) و عدم درک صحیح « الگوهای نوظهور» در این تمرینات، به درستی تفسیر نشد.سر ریچارد دِیرل، رئیس پیشین MI۶، نیز به چالشهای پیشبینی در محیطهای پرخطر اشاره دارد. او معتقد است که حتی در سازمانهای اطلاعاتی با توان بالا، «خطای انسانی»و«سوگیریهای شناختی» میتواند منجر به ارزیابیهای نادرست شود. این سوگیریها، که از منظر سازهانگاری با چارچوبهای ذهنی و هویتی ما ساخته میشوند، میتوانند از دیدن «کل تصویر» جلوگیری کنند. در مورد ۷ اکتبر، این امکان وجود دارد که پیشفرضهایی مبنی بر «غیرممکن بودن» چنین حملهای، به دلیل عدم توانایی حماس در عبور از لایههای امنیتی و مقیاس عملیات، باعث شده باشد تا هشدارهای اطلاعاتی، به طور ناخودآگاه نادیده گرفته شوند یا کماهمیت جلوه کنند.
پیامدهای ژئوپلیتیک و امنیتی؛ دگرگونی در نظم منطقهای
حملات ۷ اکتبر، تنها یک حادثه امنیتی نبود؛ بلکه به سرعت به یک کاتالیزور برای دگرگونیهای عمیقتر در معادلات ژئوپلیتیک منطقه و حتی فراتر از آن تبدیل شد. این رویداد، برداشتهای موجود از قدرت، تهدید و هویت را در منطقه بازتعریف کرد و پیامدهای آن از منظر نظریههای روابط بینالملل قابل تحلیل است.
۱-سازهانگاری و بازتعریف هویتها و تهدیدات:
حملات ۷ اکتبر به شدت بر تصویر اسرائیل و هویت حماس در منطقه و جهان تأثیر گذاشت. تصویری که از اسرائیل به عنوان یک قدرت امنیتی شکستناپذیر و دارای برتری اطلاعاتی مطلق ساخته شده بود، مخدوش شد. این شکست، نه تنها در میان دشمنان، بلکه در میان متحدان و حتی در داخل جامعه اسرائیل نیز، به بازنگری جدی در توانمندیهای کشور انجامید.از سوی دیگر، هویت و جایگاه گروههای مقاومت فلسطینی نیز دستخوش تغییر شد. عملیات «طوفان الاقصی» به عنوان نمادی از توانایی این گروهها برای به چالش کشیدن قدرت اسرائیل، به یک روایت جدید در افکار عمومی بخشهایی از جهان اسلام و حتی فراتر از آن تبدیل شد. این تغییر در روایتها و هویتها، میتواند بر روابط منطقهای و آرایش ائتلافها تأثیر بگذارد. مفهوم «امنیت» برای اسرائیل نیز بازتعریف شد؛ از یک مفهوم مبتنی بر «حصار دفاعی و بازدارندگی»، به مفهومی که اکنون شامل «تهدید وجودی» و لزوم «ریشهکن کردن» دشمن میشود. این بازتعریف هویتی و تهدیدی، خود منشأ سیاستها و اقدامات آتی خواهد بود.
۲- پیچیدگی و پیامدهای غیرخطی:
رویداد ۷ اکتبر، به مثابه یک «شوک سیستمی» در یک سیستم پیچیده عمل کرد. پیامدهای آن، نه تنها خطی و قابل پیشبینی نبود، بلکه به سرعت به شاخههای مختلف منطقه و جهان گسترش یافت.
رابرت گیتس، وزیر دفاع پیشین آمریکا، در خصوص بحرانهای امنیتی، بر لزوم درک این نکته تأکید دارد که «رویدادها به ندرت مطابق با برنامهها پیش میروند» و «جهان همیشه در حال حرکت است و هیچ چیز ثابت نیست.» این دیدگاه به خوبی وضعیت پس از ۷ اکتبر را توصیف میکند؛ جایی که تشدید تنشها در جبهه شمالی (لبنان)، حملات در دریای سرخ، و افزایش فعالیتهای مسلحانه در کرانه باختری، همگی پیامدهای غیرخطی و غیرقابل پیشبینی یک رویداد اولیه بودند.از منظر پیچیدگی، منطقهی خاورمیانه خود یک سیستم پیچیده سازگار است که در آن بازیگران متعددی با اهداف و انگیزههای متفاوت در تعامل هستند. هر کنش و واکنش در این سیستم، میتواند به موجی از تغییرات در سایر اجزا منجر شود. حملات ۷ اکتبر، با بر هم زدن «تعادل شکننده» موجود، به ایجاد «آشوب سازنده» یا «آشوب تخریبی» منجر شد. این آشوب، پتانسیل ایجاد الگوهای جدیدی از روابط، ائتلافها و دشمنیها را دارد. فرایند عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل، که پیش از این رویداد با سرعت در حال پیشرفت بود، به شدت تحت تأثیر قرار گرفت. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که این مسیر اکنون با چالشهای جدیتری مواجه است و بازیگران منطقهای، رویکردهای خود را با توجه به واقعیتهای جدید امنیتی بازتعریف میکنند.
نگاه به آینده:
پیامدهای راهبردی ۷ اکتبر، همچنان در حال تکوین است و پیشبینی دقیق آینده دشوار مینماید. اما آنچه مسلم است، این است که این واقعه، نه تنها مرزهای جغرافیایی، بلکه مرزهای مفهومی امنیت و روابط بینالملل در خاورمیانه را بازتعریف کرده است. از این پس، سازمانهای اطلاعاتی جهان باید با درک عمیقتری از پیچیدگیها، سازههای هویتی و پیامدهای غیرخطی، به تحلیل تهدیدات بپردازند. این بحران، درسهای مهمی در خصوص شکنندگی پیشفرضها، اهمیت درک جامع از تحولات منطقه، و لزوم آمادگی برای رویدادهای غیرمنتظره ارائه میدهد. در دنیایی که سیستمهای امنیتی پیچیدهتر و بازیگران غیردولتی قدرتمندتر میشوند، صرفاً تکیه بر برتری نظامی و اطلاعاتی، بدون درک عمیق از ابعاد اجتماعی و روانی پدیدهها، ممکن است به غافلگیریهای دیگری منجر شود.