محمدکریم ـ کریمی گزاف رودی ـ بهشهر (مازندران)
«دل در جهان مبند که باکس و فانکرد هرگز نبود دور زمان بیتبّدلی»
اگر انسانهای نادانسته و ناآگاه در محضر دانشمندان، خداباوران و خداترسان و عرفا و عُلما همدم و ندیم شوند و با آنها حشر و نشر کنند و به نصایح و اندرزها و نوشتهها و اقوال آنها گوش فرا دهند، بدونشک تحت تأثیر اعمال و اقوال آنان قرار میگیرند و متبه و آگاه میشوند و دست از هوای نفس برمیدارند. امروز آموزشهای گوناگون و نظری و عملی این چنین دستاوردهایی بهوجود آورده است، در گفتار همه دانشمندان، چه علمی و فنی و چه دینی و عرفانی به کلمات و اندرزهایی برمیخوریم که مانند کلام خدا بر دل مینشیند و در معنی کلام الله است :« دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی، زنهار بدمکن که نکردست عاقلی! »
سعدی، شاعر، عالم و عارف و جهانگرد و اهل قرآن و دنیا دیده مجرب در قصیدهای که سروده است، چنین اندرز میگوید: دنیا ارزش آن را ندارد که کسی را بیازاری و دلی را بشکنی، و اگر عاقلی و میفهمی بدمکن، در این پنج روزه عمر و در زندگی انسانی جز مردمان جاهل کسی مردم آزاری نمیکند:
«این پنج روزه مهلت ایّام آدمی ـ آزار مردمان نکند جز مغفلی». اگر به قبر و گور همنوعان بنگری، عبرت میگیری و حقیقت هستی را درمیابی! اجزای بدن رفتگانی را که از تو توانمندتر و شجاعتر بودند بنگر که بند بند، اجزای بدنشان پوسیده و فرسوده و از هم جدا شدهاند: «آن پنجه کمانکش و انگشت خطنویس ـ هر بندی افتاده به جایی و مفصلی!». میبینی که اشخاص فقیر و ندار و ثروتمند و دارا به اندازه ذرهای با خود به گور نبرده اند و استفاده نکردهاند: «زان گنجهای نعمت و خروارهای مال، با خویشتن به گور نبردند خردلی! »
بنابراین بودند و هستند عدهای که از خود نام نیک بجا گذاشتند و نکونام ماندند و همه از آنها به نیکی یاد میکنند و دیگر گروه هم در دنیا مغبون هستند و در آخرت به فرموده قرآن حسرت میخورند که چه کردیم! «سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز ـ مُرده آن است که نامش به نکویی نبرند»

شما چه نظری دارید؟