سید جمال حسینی: سالها است که در کنار خرید گاه به گاه کتاب از ناشران حوزه ادبیات و علوم انسانی، گوشه چشمی هم به ماهنامهها و فصلنامهها و گاهنامههای تخصصی داشتهام و دارم:
این آشنایی با مجلات از طریق نمایشگاههای سالیانه مطبوعات، دکههای معتبر روزنامه فروشی که اغلب در حوالی دانشگاه تهران مستقرند و از لحاظ ارائه نشریات پرمحتوا و غیرزرد غنیترند و همینطور از برخی کتابفروشیهای ادبی و هنری صورت میگرفت. به هر روی، از این بابت مسرورم که این اقبال نصیم شده است که در کلانشهر تهران زندگی کنم و در کنار تحمل گرفتاریهای گوناگون این شهر آلوده و پر از هیاهو و ازدحام، از مزیت دسترسی آسان به امکانات فرهنگی و علمی بهرهمند شوم.
در این سالها با مراجعه به دفتر مجلهها، در صورت توانایی مالی درخواست خرید همه شمارهها را میدهم و در صورتی که قیمت آنها زیاد باشد، فقط اولین شماره را که در واقع معرف نشریه است و در آن اهداف، برنامهها و مشی آن بیان میشود و نیز آخرین شماره را که حاوی مطالب روز و حاکی از موقعیت فعلی مجله است و همچنین ویژهنامهها یا ضمائم احتمالی آن ها را خریداری میکنم که به این صورت، عقب افتادگی چندین سالهام از نداشتن این نسخهها، جبران میشود.
این اشتهای سیری ناپذیر من به نسخههای چاپی، منجر میشد به این که پس از چند صباحی جزوهدانهای کتابخانه خانگیام پر از مجله شود که در نتیجه جا کم میآوردم و با انتقاد و سرزنش اهل خانه روبهرو میشدم که فلانی، تو دیگر شورش را درآوردهای و در خرید افراط میکنی، آخر این همه مجله به چه دردت میخورد و کی میخواهی این همه را بخوانی؟!
در واکنش به این کنش آنها، مجلهها را مرتب و خوش نما و با در دست گرفتن آنها، سریعاً مطالعه را شروع میکردم و در نتیجه از این فرصت بهره میبردم و هنگام مطالعه هم زیر مطالب مهم خطکشی و در کنار سطور حاشیه نویسی میکردم و گاه یادداشتهایی برای آینده بر آنها میداشتم.
گاه میشد که به دلیل کمبود فضا برای نگهداری، شماری از کتابهایم را به نزدیکان علاقهمند به مطالعه تقدیم میکردم یا با نخ پیچی و بستهبندی، به کتابخانه نزدیک منزل هدیه میدادم. سخن را با این سئوال از شما به پایان میبرم که آیا شما هم از این نوع تجربهها داشتهاید و اساساً مجلهها را جمعآوری میکنید؟ اگر بلی، گلچینتان شامل چه مجلههایی است و با آن گلها چطور رفتار میکنید؟ بوستان فرهنگیتان سرسبز و خرم باد!

شما چه نظری دارید؟