توسعه یک فرایند فرهنگی است که در نتیجه اثرگذاری خرد جمعی نخبگان، مهارت‌های کارشناسی در چارچوب ساختار ملت - دولت به دست می‌آید؛ اما توسعه در ایران علی‌رغم حضور انبوه نخبگان، روشنفکران، کارشناسان و مجریان، به بن بست رسیده است.
باید توجه داشت که توسعه ، پروژه نیست، ساختنی، وارد کردنی و کپی کردنی هم نیست. محصول فرایند تفکر، تولید فکر، نهادگرایی، شکل گیری سرمایه اجتماعی، مشارکت، خرد جمعی، آینده‌پژوهی، سیاستگذاری است.
متاسفانه نه تنها این اتفاق در ایران نیفتاد، بلکه حرکت عکس آن از طرف بخشی از هموطنان، جامعه کارشناسی، مهندسی، مسئولین کشور، تشکل‌های کشاورزی و با اجرای سیاست‌های خودکفایی، این کهن دیار را در سراشیبی ویرانی و ناپایداری قرار داده است. زیرا در کارهای خود و برای فهم ایران و ویژگی‌های سرزمینی در جغرافیای طبیعی، به اخلاق حرفه‌ای، مسئولیت اجتماعی، رسالت ملی، تاریخ ایران، اقلیم و تنوع شرایط زیستی از منظر کویرنشینی، کوه‌نشینی، دریانشینی، جنگل‌نشینی، شهرنشینی، روستانشینی، یکجانشینی و کوچندگان جامعه توجه نکرده‌اند. متاسفانه راه توسعه آینده کشور توسط عده‌ای از هموطنان کارشناس و مدیر و مسئول مسدود شده است.باید به صراحت گفت مجموعه ناکامی‌ها و ویرانی‌های ایجاد شده به علاوه سایر ابر بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و خسارت‌های نجومی وارد شده به کشور تنها ناشی از دشمن خارجی نبوده، بلکه دردمندانه محصول کارکرد خود ماست.
در دهه‌های اخیر، علی رغم تلاش‌های کارشناسان توسعه، سرانجام توسعه‌پذیر نشدیم و در شرایط فعلی هم توسعه پذیری دیگر کارکرد ندارد زیرا در وضعیت ورشکستگی آبی، توسعه در دیگر بخش‌های کشور که همه وابسته به آب هستند، میسر نمی‌شود.
روشنفکران هیچ‌گاه نتوانسته‌اند با هیچ زبانی پنجره گفت‌وگو و تعامل را میان جامعه روشنفکری ازیک ‌سو  و «حاکمیت» از سوی دیگر بگشایند، بنابراین هم‌افزایی فضایل روشنفکران دغدغه‌مند در نهادهای روشنفکری که می‌توانست اقتداری به این نهادها ببخشد و حاکمیت دربسته و سخت را مشتاق شنیدن صدای آنان کند، هرگز روی نداده است. این در حالی است که اگر چنین هم‌افزایی حاصل‌شده بود، روشنفکران قادر می‌شدند تا با سهیم کردن عناصر اهل تساهل پیرامون و درون حاکمیت، از فاصله مردم و نهادها با حاکمیت بکاهند و پنجره گفت‌وگوهای سازنده را بیشتر باز کنند. اما در میان همین جمعیت بزرگ نخبگان و فرزانگان دلسوز، شخصیت‌های برجسته‌ای بدون وقفه برای توسعه، و حفاظت از منافع و منابع ایران در حال تلاش‌های ستودنی هستند.
با اینکه کارنامه بیشتر نخبگان و روشنفکران در همگانی کردن دانش و فرهنگ، در آگاهی بخشی و توسعه پذیری و بهبود وضعیت مردم و ارتقای سطح نظم اجتماعی درخشان نیست. ولی با نهاد سازی وهمکاری جامعه روشنفکری و اتخاذ تدابیر کارآمد، می‌توان به گشودن باب گفت‌وگو با اصحاب قدرت، اثر گذاری و نقش آفرینی نخبگان و فرزانگان امیدوار شد.
امید است روشنفکران فرزانه ایران از تک‌صدایی، تک‌نگاری سرگرمی در کانال‌های واتساپ، تلگرام، اینستاگرام، فیس‌بوک، توئیتر و غیره به رسالت سترگ خود در تاثیرگذاری کنش جمعی بر جامعه و نوزایی فرهنگی پی برده تا نجات جامعه از سرگردانی بین سنت و مدرنیته و پدید آمدن زمینه‌های فرهنگی پذیرش دموکراسی و جامعه مدنی با اقتدار فراهم و در این فرایند سرنوشت‌ساز، دوره‌های پست و بلند تاریخی نیز فراموش نشود.
عدم موفقیت دولت‌ها در تحقق جامعه رفاه و تامین رضایت شهروندان، تراکم و انباشت انواع ابربحران‌های پیش گفته فرهنگی- اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و محیط زیستی، ورود به مرحله پارادایم شیفت یا تغیر سیاست مبتنی بر تغییر ذهنیت را الزامی و گریز ناپذیر می‌کند. زیرا معمولاً پارادایم شیفت‌ها زیر فشار بحران‌ها و تنگناها شکل می‌گیرند و پایداری ایران نیازمند پارادایم شیفت یا تغییر اساسی الگوی های ذهنی و فکری است.
اما پارادایم شیفت و دگرگونی اساسی برای برون رفت از تنگنای ابربحران ها بدون حضور نخبگان و دانایان جامعه به ثمر نمی‌رسد.مادام که حاکمیت آماده تغییر الگوها نشود، زمینه مناسب و مساعد برای پارادایم شیفت در میان مردم نیز فراهم نخواهد شد و همچنان به هیزم رسانی و آتش افروزی در جهنمی که خود ساخته‌ایم ادامه خواهیم داد؛مگر اینکه حاکمیت برای پذیرش پارادایم شیفت و مشارکت دادن نخبگان در فرایند این پارادیم شیفت تاریخی، نرمش و آمادگی خود را اعلام کند.
احمد آل‌یاسین، پژوهشگر 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی