همین اخیرا، در جام باشگاههای جهان، تیم فوتبال الهلال عربستان موفق شد منچسترسیتیِ انگلیس و گواردیولای نابغه را شکست دهد. این یک بازی ساده نبود؛ نماد نوعی نگاه راهبردی بود: سرمایهگذاری در آرامش، تصویرسازی جهانی، و دیپلماسی نرم. الهلال که روزگاری باشگاهی منطقهای بود، امروز به بازوی فرهنگی یک سیاست کلان بدل شده است؛ سیاستی که با اتکا بر منابع انرژی و هوشمندی دیپلماتیک، در پی بازتعریف جایگاه عربستان در معادلات جهانی است.
در همان روز، خبری دیگر نیز منتشر شد: چند مربی خارجی در ایران، به دلیل نگرانی از ناامنی، تصمیم به ترک کشور گرفتند. این تفاوتها تصادفی نیست. مسئله فقط فوتبال نیست؛ مسئله، اعتماد، امنیت سرمایهگذاری و تصویری است که از ایران به جهان مخابره میشود.
در سیاست، آموختن از دیگران آسان نیست؛ بهویژه زمانی که آن «دیگری»، رقیب منطقهای باشد؛ اما هر ملتی که بخواهد فردایی بهتر از امروز بسازد، باید بپذیرد: یادگیری از دیگران، نشانه ضعف نیست؛ نشانه خِرَد است.
اکنون که هواپیمای وزارت امور خارجه ایران، پس از سالها، بار دیگر و بارها و بارها در فرودگاههای پایتختهای عربی جنوب خلیجفارس فرود میآید، زمان آن رسیده که این فرودها فقط تشریفاتی نباشد. ما باید در زمین تجربه هم پیاده شویم. شاید دیر رسیدهایم؛ شاید این مسیر باید دههها پیش آغاز میشد؛ اما اکنون بهترین فرصت است که از آنچه همسایگانمان بهدرستی انجام دادهاند، بیاموزیم؛ نه برای تقلید، بلکه برای اصلاح.
کشورهایی چون امارات و عربستان، توانستهاند ثبات داخلی را با توسعه اقتصادی و پرستیژ بینالمللی پیوند بزنند. آنها میان منافع ملی، رشد اقتصادی و اعتبار جهانی توازنی برقرار کردهاند که امروز، ثمرهاش را در کیفیت زندگی شهروندان خود میبینند: مدارس بینالمللی، دانشگاههای معتبر، دسترسی آزاد به علم و تکنولوژی و رفاهی که دغدغه معیشت را از ذهن نسل جوان زدوده است.
در مقابل، ایرانِ ما با تمام ظرفیتهای تمدنی و انسانیاش، با مهاجرت نخبگان و ناامیدی فزایندهٔ نسل آینده روبهروست. آنچه از ایران میرود، فقط نیروی کار یا مغز نیست؛ بلکه ایمان به امکان ساختن آیندهای در همین سرزمین است و این خطری است که دیگر نمیتوان با بیاعتنایی از کنار آن گذشت.
ایران امروز بر لبه تیغ یک انتخاب ایستاده است: یا در حاشیه تحولات بزرگ منطقهای باقی میماند، یا با بازتعریف نقش خود، به یکی از قطبهای توسعه در جنوبغرب آسیا بدل میشود.
جهان با شتابی بیسابقه در حال تغییر است و منطقه ما نیز شاهد نظم جدیدی در سطوح ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک است. کشوری که خود را با شاخصهای توسعه هماهنگ نکند، نهتنها از قطار پیشرفت جا میماند، بلکه از دایره امنیت و سرمایهگذاری نیز بیرون رانده خواهد شد.
اکنون، بیش از هر زمان دیگر، ایران نیازمند تصمیمهایی شجاعانه و آیندهنگر است؛ برای آنکه نه فقط با گذشتهای پرافتخار، بلکه با نقشی نو، مؤثر و قابل اعتماد در نقشه توسعه جهانی بازتعریف شود.
آقای رئیسجمهور، میلیونها نفر، از جمله نگارنده، در انتخابات اخیر به شما رأی دادند؛ نه فقط برای اداره روزمره کشور، بلکه برای یک مأموریت تاریخی: دور کردن سایههای تحریم، جنگ و انزوا از سر ایران. مردم خستهاند؛ اما ناامید نیستند. آنان رأی دادند تا ایران، بار دیگر بهعنوان کشوری توسعهمحور در جهان شناخته شود.
تاریخ جهان پر است از مثالهایی که نشان میدهد چگونه میتوان از دل بحران، آیندهای بهتر ساخت. آلمان پس از جنگ جهانی دوم، ژاپن پس از هیروشیما، و کرهجنوبی پس از جنگ ویرانگر؛ همه این کشورها، با تصمیمهای شجاعانه و سیاستگذاری هوشمندانه، خود را از خاکستر ویرانی به قلههای توسعه رساندند و ما امروز، در نقطهای ایستادهایم که انتخابمان، سرنوشت ایران را رقم خواهد زد.
یا مسیر سختتر را برویم و هزینههای بیشتری بدهیم، یا با شجاعت، از تجربهها بیاموزیم و راهی متوازن و ایرانی برای توسعه برگزینیم.
اکنون زمان آن رسیده که با جسارت، توسعه را نه در شعار که در تصمیمهای ملی معنا کنیم. آینده را باید ساخت؛ با تدبیر، با گفتوگو و با ایمان به ایران.
علی نقوی، رئیس کمیسیون خدمات فنی مهندسی اتاق ایران

شما چه نظری دارید؟