محمد علی مهتدی - روزنامه اطلاعات: واژه ها و اصطلاحات در گفتمان ها و موضعگیری های سیاسی، با دقت بسیار انتخاب می شوند به طوری که گاه برخی از این واژه ها با ظاهری فریبنده
می تواند بیانگر طرح ها و توطئه های پیچیده باشد. یکی از این اصطلاحات که از سال ها پیش وارد واژگان سیاسی منطقه شده و این روزها نیز زیاد تکرار می شود، اصطلاحی به نام «عادی سازی» است که مقصود از آن شناسائی رژیم اشغالگر صهیونیستی و برقراری روابط دیپلماتیک و اقتصادی با آن است.
عادی سازی «Normalization » که در عربی واژه «تطبیع» به معنی طبیعی سازی برای آن انتخاب شده، در علوم اجتماعی به عملیاتی اشاره دارد که از طریق آن، یک رشته از افکار و افعال در زندگی فردی و اجتماعی طبیعی و مسلّم شمرده شود. بر این اساس، آیا می توان شناسائی رژیم اشغالگر صهیونیستی و ایجاد روابط سیاسی و اقتصادی با آن را امری عادی و طبیعی دانست؟ به دلایل بسیار، نه فقط پاسخ منفی است، بلکه عکس آن طبیعی و ورود در این روند بسیارخطرناک و مهلک است:
۱- از جمله اهداف غرب استعمارگر و چپاولگر از کاشتن این غده سرطانی در درون منطقه عربی اسلامی که آن را خاورمیانه می خوانند، محو هویت اسلامی کشورهای منطقه و ممانعت از وحدت و توسعه آنها بوده است.
۲- رژیم اشغالگر صهیونیستی، با شعار دروغین «سرزمینی بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین»، سرزمین فلسطین را اشغال و ملت آن را آواره کرده و شهر قدس و مسجد الاقصی یعنی نخستین قبله مسلمین و سومین حرم شریف بعد از مسجدالحرام و مسجد النبی را تصرف کرده و از آن خود می داند و بدتر از این، دم از خرابی مسجدالاقصی و بنای هیکل سلیمان به جای آن می زند. آیا ملل مسلمان در این منطقه و خارج آن می توانند این واقعیت آشکار
را نادیده بگیرند؟
۳- عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر ۱۴۰۳ و تحولات بعد از آن شامل شخم زدن نوار غزه و نسل کشی بی سابقه، حقایقی از واقعیت رژیم صهیونیستی را آشکار کرد. در این مدت، بسیاری از خاخام های صهیونیست و اعضای کابینه بنیامین نتانیاهو صراحتا اعتراف کرده اند که ملل دیگر بویژه فلسطینی ها و عرب ها را «گوئیم» یعنی غریبه و حیوانات انسان نما می دانند که باید یا در خدمت قوم یهود باشند یا کشته شوند. آیا ایجاد رابطه با چنین رژیم ضد بشری، ممکن و عادی است؟
۴- بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرد که در پی ایجاد «اسرائیل بزرگ» از نیل تا فرات است. طبق نقشه ای که وی در برابر چشم جهانیان ارائه داد، کشورهایی مانند لبنان، اردن و سوریه باید از نقشه منطقه حذف و بخش هایی از خاک مصر، عراق و عربستان سعودی به قلمرو اسرائیل ملحق شوند. این یعنی اختلاف با اسرائیل نه بر سر چند کیلومتر خاک، بلکه یک اختلاف وجودی است و مسأله – به گفته ویلیام شکسپیر- بودن یا نبودن است و کشورهایی که وارد روند عادی سازی شده اند یا می شوند، در واقع حکم اعدام خود را امضا می کنند.
۵- مرزهای سیاسی کنونی کشورهای منطقه نتیجه تبانی سایکس و پیکو، وزیران امور خارجه بریتانیا و فرانسه پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی است. اینک دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا و تام باراک، فرستاده اش به منطقه علنا اظهار می دارند که مرزهای سایکس- پیکو را قبول ندارند و کشورهای کنونی منطقه باید به کشورهای کوچکتری بر اساس تقسیمات قومی و مذهبی تجزیه شوند. این طرح توطئه فقط کشورهای عرب را نشانه نرفته، بلکه ایران را نیز دربر می گیرد. هرچند مرزهای سیاسی ایران ربطی به سایکس- پیکو ندارد اما بارها صداهایی از غرب شنیده شده که «عصر امپراتوری ها به سرآمده و معنی ندارد که فارس وترک و کرد و بلوچ و عرب تحت یک هویت ملی ایرانی به زندگی ادامه دهند.»
۶- تمامی کشورهایی که تاکنون وارد روند عادی سازی شده و با رژیم صهیونیستی رابطه برقرار کرده اند نه فقط هیچ طرفی برنبسته اند، بلکه مطالعه تک تک آنها نشان می دهد که از هر جهت در شرایط رقت باری به سر می برند.
پس از شکست ارتش های عرب در جنگ شش روزه ژوئن ۱۹۶۷، سران عرب در اوت همان سال در خارطوم، پایتخت سودان گرد آمدند و در این گردهمایی که به کنفرانس " سه نه" ( ثلاث لاءات) معروف شده، اعلام کردند نه صلح، نه شناسایی و نه مذاکره با دشمن صهیونیستی را نمی پذیرند. از آن زمان تا کنون چه برسر جهان عرب آمده که همه این «نه» ها را زیرپا گذاشته اند و بی اراده با پای خود به مسلخ می روند؟ داستان غم انگیزی است که سر دراز دارد و فعلا در این وجیزه نمی گنجد.
