دکتر مرضیه محمدزاده        ۲                

در بخش نخست به مهمترین ویژگی‌های بانوان مؤثر در نهضت حسینی اشاره شد؛ همچون: مکتب‌شناسی، امام‌شناسی، دانشور،  تربیت فرزندان صالح ، و  حضور در اجتماع. اینک ادامه سخن:

۶. فصاحت و بلاغت در کلام
ازجمله کمالات، فصاحت زبان و بلاغت بیان است؛ یعنی سخن مطابق اقتضای حال مخاطب باشد و گوینده به‌گونه‌ای حرف بزند که موجبات تغییر و دگرگونی را در شنونده فراهم آورد.  ازجمله القاب حضرت زینب(س) «الفصیحۀ و البلیغه» است. گفتار او همچون کلام پدر و مادرش است.  خطبه‌ها و اشعاری که از آن حضرت باقی مانده، بهترین گواه بر این مطلب است. سخنرانی های او در کوفه و شام، جواب‌هایش در مقاطع مختلف، قوّت ایمان و طلاقت لسان آن حضرت را نشان می‌دهد. لمای بزرگ  آن بانو را به وصف «منطقۀ الهاشمیّات» ستوده‌اند.  او با سخنان آتشین خود قشرهای گوناگون جامعه را متأثر ‌ساخت و با جواب‌های اقناع‌گرش، دشمن را در جای خویش می‌نشاند.
زینب(س) پس از شهادت برادر با صدایی محزون و قلبی اندوهگین بدون آنکه جزع و فزع شخصی بر او غلبه کند و از هدف بزرگش بازدارد، مرثیه خویش را جهت‌دهی می‌کند و به معرفی امام حسین(ع) و موقعیت او نزد پیامبر(ص) و چگونگی رفتار با او در صحرای کربلا می‌پردازد و در آن وضعیت سخت با کلماتی آهنگین که دلالت بر خودجوشی بلاغتش دارد، صحنه را ترسیم می‌کند. 
او وقتی در برابر کوفیانی قرار می‌گیرد که امام حسین(ع) را دعوت نمودند، با او عهد همراهی و یاری بستند، ولی نقض پیمان نمودند و تنها رهایش کردند و اکنون گریه و ندبه می‌کنند، ‌سخت آنان را توبیخ کرد و ضربات کوبند بر عقل جامد و وجدان‌ خفته‌شان وارد ‌آورد. او نه‌تنها در برابر آنان اظهار غم و اشکباری نمی‌کند، که آنان را مستحق گریه و افغان می‌داند. او با کلامش احساس درد و پشیمانی را در جان مردم غفلت‌زده کوفه فرو ریخت و وجدانشان را لرزاند و پرده از حقیقت برداشت.
پس از اتمام سخنان زینب(س) مردم انگشت به دندان می‌گزیدند و اشک می‌ریختند. مردی پیر از بنی‌جُعفی که ریشش از گریه تر شده بود، گفت: «پدر و مادرم فدای شما باد. پیران شما بهترین پیران، جوانان شما بهترین جوانان، زنان شما بهترین زنان و دودمان شما سربلندترین دودمان‌ها هستند که هرگز خوار و مغلوب نمی‌شوند!» جاحظ از خزیمه اسدی  نقل می‌کند: «وارد کوفه شدم و سخنان شیوای زینب را شنیدم، من زنی سخنورتر از او ندیدم. گویا با زبان علی سخن می‌گفت.» 
حضرت زینب(س) را در جایگاه پاسخگویی، کمتر از خطابات نمی‌یابیم آنگاه که با گوشه و کنایه کلمات آزاردهنده از جانب دشمن روبرو می‌شود، ‌چنان با قدرت و  آرامش پاسخ می‌گوید که دشمن را از گفته و کردة خویش پشیمان می‌سازد؛ برای مثال زمانی که ابن زیاد به طرزی گزنده گفت: «کار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟» با آرامشی شگفت‌آور پاسخ داد: «ما رَأیتُ اِلاّ جَمیلا: جز زیبایی ندیدم!» ابن زیاد با همه دشمنی اش نتوانست تعجب خود را از آن‌همه شیوایی و رسایی سخن پنهان دارد و گفت: «او سخن به سجع می‌گوید، همان‌گونه که پدرش سخنان مسجَّع می‌گفت!» 
محمد غالب شافعی از نویسندگان مصری درباره فصاحت و بلاغت او می‌گوید: «یکی از بزرگترین زنان اهل‌بیت که دارای روحی بزرگ و مقام تقوا و آیینه تمام‌نمای مقام رسالت و ولایت بود، سیده زینب دختر علی بن ابی‌طالب(کرّم‌الله وجهه) است که به نحو کامل او را تربیت کرده بودند و از آبشخور دانش خاندان نبوت سیراب گشته بود به حدّی که در فصاحت و بلاغت یکی از آیات بزرگ الهی شد و در حلم و بزرگواری و بصیرت در تدبیر کارها در میان عرب مشهور شد. او جمال و جلال و فضیلت را در خود جمع کرده بود. شبها در حال عبادت بود و روزها روزه داشت و به پرهیزگاری مشهور بود.» 
دیگر زنان خاندان و اصحاب نیز سخنورانی فصیح و بلیغ بودند. تاریخ از دختران امام حسین(ع) (فاطمه و سکینه)، دختران امیرالمؤمنین(ع) (فاطمه و رقیه)، همسر امام (رباب)، ام‌عقیل (دختر عقیل بن ابی‌طالب)، ماریه (دختر منقذ عبدی)، دلهم (همسر زهیر بن قین) و... نام برده است.

۷. زمان‌شناس
این بانوان نسبت به زمان خود آگاه بودند. نمونه‌ای از آنان دُلهَم، همسر زُهَیر بن قَین است.  زهیر از زعمای شجاع قبیلة بجیله و از مردان برجستة کوفه و از طرفداران خلیفة سوم بود. او مردی شریف، باشخصیت و صاحب‌نفوذ بود. کشته شدن خلیفه در او  چنان اثر کرد که دچار جمود فکری شده بود و همسرش در بیداری و آگاهی او نقش اساسی را ایفا کرد. زهیر همراه خانواده و برخی اطرافیانش در سال ۶۰ هجری به سفر حج رفت و در مسیر بازگشت، تمام سعی خود را می کرد که با امام حسین(ع) مواجه نشود. تا اینکه ۲۱ ذیحجه در محله «زرود» به کاروان امام رسیدند و در این نقطه به استراحت پرداختند. زهیر می کوشید با امام دیدار نکند؛ اما از همان روز سرنوشتش تغییر کرد و در این تغییر همسرش نقش اساسی داشت. دلهم با تشویق و ترغیب شوهرش به یاری امام(ع) ، باعث شد او به سعادت ابدی برسد. 
عده‌ای از آن کاروان داستان را این‌گونه نقل کرده‌اند: «تازه نشسته بودیم و غذا می‌خوردیم که نمایندة امام آمد و به زهیر گفت: من از جانب اباعبدالله آمده‌ام. ایشان از شما دعوت کرده‌اند که نزدشان بروید. همه دست از غذا کشیدیم و بهت و سکوت جمع ما را فرا گرفت.   دلهم به زهیر گفت: «فرزند پیامبر تو را می‌خواند، نمی‌روی؟ به خدمتش بشتاب و سخنانش را بشنو، سپس بازگرد!» زهیر برخاست و به نزد امام رفت. پس از مدتی خندان بازگشت و گفت که خیمه اش را نزدیک سراپردة امام نصب کنند و به همراهان گفت: «من تصمیم گرفته‌ام که در مصاحبت آن حضرت باشم و جانم را فدای او کنم. هر کس از شما هم شهادت را دوست دارد، همراه من بیاید و هر کس خوش ندارد، برود.» به همسرش نیز گفت: «من تو را طلاق دادم. همراه برادرت به خانه برگرد!» همسرش او را دعا کرد و گفت: «خداوند برایت خیر بخواهد. در روز قیامت نزد جدّ حسین، مرا نیز یاد کن.» 

۸ . امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر که از آموزه‌های جدّی قرآن است که حضور اجتماعی و نظارت بر اعمال و رفتار اعضای جامعه اسلامی را به عنوان یک حق به مردان و زنان داده است. در جامعة پویای اسلامی، زن و مرد در مسائل سیاسی، اجتماعی و... از یکدیگر جدا نیستند و در قیام به امر به معروف و نهی از منکر یکسان شمرده شده‏اند. همه در برابر آنچه در جامعه می‏گذرد، مسئول هستند. امام حسین(ع) یکی از اهداف حرکتش را امر به معروف و نهی از منکر می‌داند.  امام وظیفه داشت غبار بدعت و تزویر از چهرة دین بشوید.  در نهضت حسینی همه زنان بدون استثنا به این امر مهم اقدام نمودند؛ مانند خطبه زینب(س) در کوفه، سخنان دلهم به همسرش زهیر، سخنان ماریه دختر منقذ عبدی به مردان خاندانش و...
ادامه دارد
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی