تحلیلگر ارشد مسائل غرب آسیا گفت: اخیرا واشنگتن‌پست در گزارشی تاکید کرد که حملات رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران نه‌تنها راهبرد انزوای تهران را به شکست کشاند، بلکه دیدگاه کشورهای حاشیه خلیج فارس نسبت به تهدیدات منطقه‌ای را نیز تغییر داد و رژیم صهیونیستی را به‌عنوان نیروی اصلی ثبات‌زدای منطقه معرفی کرد.

محمد صالح صدقیان، در گفتگو با سایت شورای راهبردی روابط خارجی، با تاکید بر چرخش قابل‌توجه کشورهای حاشیه خلیج فارس به سمت حمایت دیپلماتیک از ایران و محکومیت اقدامات رژیم صهیونیستی و آمریکا، اظهار داشت: ایران با تعمیق روابط دیپلماتیک با کشورهای خلیج فارس و درخواست حمایت آن‌ها از مذاکرات بدون مداخله نظامی، می‌تواند جایگاه خود را در منطقه تقویت کند و از انزوای بیشتر صهیونیست ها بهره ببرد. این تحولات می‌تواند نشان‌دهنده شکل‌گیری یک نظم جدید منطقه‌ای باشد که در آن، همکاری‌های ایران با کشورهای عربی  به کاهش تنش‌ها و تقویت ثبات کمک خواهد کرد.
تغییر پارادایم در سیاست کشورهای خلیج فارس
محمد صالح صدقیان تاکید دارد: «جنگ ۱۲ روزه که با حملات متجاوزانه رژیم صهیونیستی در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ و مداخله مستقیم آمریکا در دوم تیرماه علیه تأسیسات هسته‌ای ایران همراه بود، نقطه عطفی در سیاست کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ایجاد کرد و برخلاف انتظار اولیه تل‌آویو و واشنگتن، دولت‌های عربی، به‌ویژه اعضای شورای همکاری خلیج فارس، نه‌تنها از حملات رژیم صهیونیستی و آمریکا حمایت نکردند، بلکه به‌طور قاطع آن‌ها را محکوم کردند».به گفته تحلیلگر مسائل غرب، «این محکومیت در دو کنفرانس کلیدی، مشتمل بر کنفرانس وزرای خارجه کشورهای عربی و نشست وزرای خارجه سازمان همکاری اسلامی به‌وضوح دیده شد که در هر دو نشست، در بیانیه‌هایی که در اوج درگیری‌ها منتشر شدند، رژیم صهیونیستی به دلیل نقض حاکمیت کشورها و بی‌ثباتی منطقه مورد سرزنش قرار گرفت».رئیس مرکز عربی مطالعات ایران،این موضع‌گیری را ورود به یک دیپلماسی نوین عربی و نشانه‌ای از تغییر پارادایم در دیدگاه کشورهای خلیج فارس نسبت به ایران و رژیم صهیونیستی می‌داند. چرا که از منظر وی، این کشورها که زمانی ایران را بزرگ‌ترین تهدید منطقه‌ای می‌دیدند، اکنون رژیم صهیونیستی را به‌عنوان عامل اصلی بی‌ثباتی شناسایی کرده‌اند. این تغییر، که از زمان دولت اول دونالد ترامپ و پس از توافقات عادی‌سازی روابط (پیمان ابراهیم) آغاز شده بود، با اقدامات نظامی اخیر صهیونیست ها در غزه، لبنان، سوریه، و ایران شدت گرفت.رئیس مرکز عربی مطالعات ایران افزود: حملات موشکی به پایگاه هوایی العدید در قطر، در پاسخ به تجاوز آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، اگرچه خسارتی به قطر وارد نکرد، اما واکنش کشورهای خلیج فارس را برانگیخت. با وجود آنکه این کشورها، به‌ویژه قطر، امارات و عربستان سعودی، ذیل صدور بیانیه‌هایی، اقدامات صورت گرفته را مغایر با امنیت و ثبات منطقه دانستند و به‌ویژه، امارات نگرانی شدید خود را از تأثیر این حملات بر صلح منطقه‌ای ابراز کرد، اما دیپلماسی دقیق و هوشمندانه ایران مانع از ایجاد بحران در روابط تهران با کشورهای عربی شد.تحلیلگر ارشد مسائل غرب آسیا تصریح می کند که «سوء استفاده آمریکا و رژیم صهیونیستی از پایگاه‌های نظامی و حاکمیت سرزمینی کشورهای منطقه، برای این کشورها عمیقاً نگران‌کننده بوده است، زیرا نه‌تنها حاکمیت ملی این کشورها را نقض کرد، بلکه آن‌ها را در معرض خطر قرار داد».به باور صدقیان، «ایران در عملیات خود علیه پایگاه العدید، با احترام به استقلال قطر، پیام روشنی به آمریکا ارسال کرد. اما این اقدام برای کشورهای خلیج فارس نیز پیامی جداگانه داشت که هرگونه درگیری در آینده می‌تواند پایگاه‌های آمریکایی در منطقه را هدف قرار دهد».رئیس مرکز عربی مطالعات ایران در ادامه گفت که «روابط ایران با کشورهای خلیج فارس، به‌ویژه قطر، امارات و عربستان سعودی، پیش از جنگ در مسیر بهبود قرار داشت و این روند در جریان درگیری‌ها با دیپلماسی دقیق، به موقع و هوشمندانه تقویت شد».او به «تماس‌های تلفنی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، شیخ تمیم، امیر قطر و شیخ زاید، امیر امارات و نیز گفتگوهای عباس عراقچی، وزیر امور خارجه و مجید تحت روانچی، معاون سیاسی وزارت خارجه با همتایان عربی خود بعد از حمله به پایگاه العدید اشاره می‌کند که همه این تماس‌ها بر امنیت منطقه‌ای و عدم مداخله در امور کشورهای خلیج فارس تأکید داشتند و از سوی این کشورها با استقبال مواجه شدند. به‌ویژه، از سوی قطر که نقش کلیدی به‌عنوان میانجی برای کاهش تنش‌ها ایفا کرد و روابط نزدیک خود با ایران را تحکیم نمود».با توجه به نکته مذکور، صدقیان پیشنهاد می‌کند که «وزیر خارجه یک سفر به کشورهای عربی منطقه را در دستور کار قرار دهد، چرا که سفر وی به کشورهای خلیج فارس می‌تواند گامی مهم برای ترمیم و تقویت این روابط بعد از حمله به العدید باشد».رئیس مرکز عربی مطالعات ایران معتقد است که «این کشورها، با درک اهمیت ثبات منطقه‌ای، آماده همکاری با ایران برای جلوگیری از تشدید درگیری‌ها هستند.» این تحلیلگر ارشد مسائل غرب آسیا همچنین به «ظرفیت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای کمک به از سرگیری احتمالی مذاکراتی سازنده و از موضع برابر بین تهران و واشنگتن اشاره دارد که می‌تواند به تقویت صلح وثبات کل منطقه منجر شود».
آینده پیمان ابراهیم و انزوای رژیم صهیونیستی
صدقیان درباره تأثیر جنگ ۱۲ روزه بر پیمان ابراهیم و روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی اظهار داشت: «این پیمان، که در دولت اول ترامپ با هدف عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی شکل گرفت، پس از جنگ غزه و حملات اخیر به ایران به شدت تضعیف شده است. اظهارات مقامات عربی، مانند ترکی فیصل، که خواستار هدف قرار دادن دیمونا به‌جای تهران شد، نشان‌دهنده تغییر نگرش این کشورها نسبت به صهیونیست ها است. درواقع، کشورهای خلیج فارس اکنون رژیم صهیونیستی را نه‌تنها به‌عنوان یک شریک غیرقابل اعتماد، بلکه به‌عنوان تهدیدی برای امنیت منطقه می‌بینند. این دیدگاه با گزارش اخیر واشنگتن‌پست همخوانی دارد، که رژیم صهیونیستی را نیروی اصلی ثبات‌زدای منطقه توصیف کرد».از منظر این تحلیلگر، «تلاش‌های نتانیاهو برای ایجاد یک خاورمیانه جدید تحت سلطه رژیم صهیونیستی، با مقاومت کشورهای عربی مواجه شده است و اخبار جدید دال بر تشدید فشارها به لبنان و سوریه در جهت پیوستن به پیمان ابراهیم تغییری در این معادلات ایجاد نخواهد کرد. چون این کشورها، که زمانی به دلیل ترس از ایران به سمت عادی‌سازی با رژیم صهیونیستی سوق داده شده بودند، اکنون به دلیل اقدامات نظامی همین رژیم و حمایت بی‌قیدوشرط آمریکا و اروپا از آن، محتاط‌تر شده‌اند».تحلیلگر مسائل غرب آسیا تاکید دارد: «این چرخش، همراه با تلاش‌های ایران برای تقویت روابط با قطر، امارات و عربستان، فرصتی برای بازسازی دیپلماسی منطقه‌ای فراهم کرده است. با این حال، شکنندگی آتش‌بس کنونی و حضور پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه، همچنان خطر تشدید تنش‌ها را دربردارد».
دغدغه‌ها و پیامدهای داخلی جنگ ۱۲ روزه برای ترامپ و نتانیاهو
هر جنگی فارغ از کوتاه یا طولانی مدت بودن آن، و اینکه به چه نحوی (آتش‌بس، ترک محاصمه و صلح) پایان یابد با مسأله‌ای به نام «روز بعد» (The Day After) مواجه است. منظور از فردای پایان جنگ، روزی است که پیامدهای جنگ در عرصه‌های گوناگون سیاسی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی و ... به تدریج خود را به طرف‌های جنگ نمایان می‌کند. جنگ تحمیلی رژیم‌صهیونیستی و آمریکا علیه ایران هم از این قاعده مستثنا نیست.برسام محمدی  کارشناس مسائل منطقه در یادداشتی برای وب سایت شورای راهبردی روابط خارجی نوشت:برای نخستین بار و به شکل علنی در ۴۷ سال گذشته، این موضوع که جمهوری اسلامی ایران ضمن حفظ زیرساخت‌های هسته‌ای و موشکی، به تنهایی توانایی اقدام نظامی در مقابله مستقیم با دو قدرت اتمی و نظامی منطقه و جهان یعنی رژیم‌صهیونیستی و آمریکا را دارد به اثبات رسید.رژیم‌صهیونیستی و آمریکا که طرف‌های اصلی جنگ یا ایران بودند، با اینکه در بحبوحه جنگ نیز با مشکلات و موانعی مواجه بودند، اما بعد از توقف جنگ درگیر مسائل و چالش‌های مهمی شده‌اند.اگرچه رژیم‌صهیونیستی قبل از جنگ با مشکلات گوناگون درونی مواجه بود، اما از فردای توقف جنگ، این مشکلات نه تنها کمتر نشده بلکه بیشتر هم شده است.دوازده روز زندگی با اصابت موشک‌های بالستیک ایران تعادل روانی جامعه صهیونیستی را بهم ریخته است و ساکنان سرزمین‌های اشغالی را همچنان در شوک نگه داشته است.
 نظرسنجی جدید شبکه تلویزیونی کان ۱۱ نشان می‌دهد، با گذشت بیش از یک هفته از پایان جنگ ۱۲ روزه با ایران، همچنان ۶۵ درصد صهیونیست‌ها از تکرار این جنگ در هراس هستند.در آغاز جنگ، صهیونیست‌ها شاهد یک اجماع داخلی و سیاسی درباره جنگ بودند و تحت تأثیر تبلیغات کابینه و ارتش که ادعا می‌کردند اهدافشان در حمله به ایران محقق خواهد شد، اشتیاق زیادی برای این جنگ داشتند. به طوری که بخش عمده‌ای از اپوزیسیون و مخالفان داخلی هم به صف حامیان نتانیاهو پیوسته بودند. اما وقتی دیدند جنگ فرسایشی شد به تدریج از آن فاصله گرفتند و امروز که جنگ بدون تحقق اهداف اعلامی و اعمالی متوقف شده است، با شدت بیشتری در مقابل او قرار گرفته‌اند.در حال حاضر و با مشخص شدن تقریبی میزان خسارات واردشده به زیرساخت‌های حیاتی رژیم از جمله تأسیسات نظامی و اقتصادی، فناوری و … انتقادات در جامعه صهیونیستی از کابینه و ارتش این رژیم به‌خاطر محاسبات غلط در آغاز جنگ با ایران افزایش یافته و منجر به شکاف عمیق در اجماع داخلی صهیونیست‌ها و تضعیف اعتماد آنها به نهاد نظامی و تصمیمات کابینه شده است.اینکه در روزهای اخیر گروه‌های مقاومت فلسطینی در غزه به طور قابل توجهی عملیات‌ مرگبار خود را تشدید کرده‌ و ده‌ها تن از نیروهای ارتش رژیم صهیونیستی را به هلاکت رسانده و زخمی نموده‌اند، به خوبی نشان دهنده بر هم خوردن تمرکز نظامی و سیاسی رژیم‌صهیونیستی حتی در غزه شده است.ناکامی رژیم‌صهیونیستی در رسیدن به دستاوردهای عملی و واقع‌بینانه در جنگ با ایران، شرایط سخت این رژیم را در جبهه‌های غزه و کرانه باختری تشدید کرده است.مرون راپوپورت، روزنامه‌نگار صهیونیست با انتشار مقاله‌ای نوشته است، «اجماع اسرائیلی‌ها در حمله به ایران که ابتدا نمونه‌ای نادر از وحدت داخلی اسرائیل ایجاد کرده بود، با ادامه جنگ و کاهش امیدها برای رسیدن به اهداف اعلام‌شده به‌سرعت فرسایش یافت. با اجرایی شدن توقف جنگ، اسرائیل کارت‌هایی را هم که قبلاً داشت، از دست داد و مشخص شد که استراتژی نتانیاهو که متکی بر زورِ صرف است، نمی‌تواند به هیچ راهکار واقعی منجر شود و پیروزی اعلام‌شده توسط وی چیزی جز یک توهم نیست».در حال حاضر اپوزیسیون و مخالفان نتانیاهو به تکاپو افتاده‌اند تا با محاکمه نتانیاهو و باند او که برای فرار از دادگاه و بقای سیاسی خود مرتباً جنگ افروزی می‌کنند، قبل از آنکه بتواند جنگ جدیدی به راه اندازد او را محاکمه کنند.
در آمریکا نیز ترامپ زیر فشار انتقادات زیادی بوده و در موقعیت سیاسی خوبی قرار ندارد که بخشی از آن را می‌توان در توئیت‌های که او منتشر می‌کند و آشفتگی و تناقض‌گویی در بخش قابل توجهی از آن‌ها موج می‌زند، مشاهده کرد.ترامپ در کارزار انتخابی خود قول داده بود آمریکا را درگیر هیچ جنگی در غرب آسیا نکند و نیروهای آمریکایی را از این منطقه فرا خواهد خواند. مهم‌ترین انتقادی که در حال حاضر نه فقط از سوی دموکرات‌ها بلکه تعدادی از جمهوری‌خواهان وجود دارد، این است که چرا با وجود چنین وعده‌ای و آگاهی از پیامدهای ورود به جنگ‌های جدید در غرب آسیا برای ایالات متحده، ترامپ در حالیکه هیچ تهدیدی برای امنیت و منافع آمریکا از سوی ایران وجود نداشت، صرفا برای نجات نتانیاهو و رژیم اسرائیل بدون هیچگونه مجوزی وارد جنگ با ایران شد و باعث گردید تا این کشور با حمله به مهم‌ترین و قدرتمندترین پایگاه آمریکا در منطقه یعنی العدید قطر، اعتبار و پرستیژ جهانی ایالات متحده را به سخره بگیرد.
مسأله دیگری که در محافل سیاسی، امنیتی و قانونگذاری آمریکا مطرح می‌باشد و فشار عصبی زیادی به ترامپ وارد کرده، این است که چرا ترامپ در مورد حمله به تأسیسات اتمی ایران و نتایج و خسارات وارده به آن‌ها نمی‌خواهد واقعیات را قبول کند که این مسأله باعث تضعیف جایگاه نهادهای حاکمیتی به‌ویژه سازمان‌ها و نهادهای اطلاعاتی آمریکا شده است. این مسأله باعث شده است، تشکیک یا  رد  ادعاهای ترامپ در مورد نابودی زیرساخت‌های هسته‌ای ایران به چالشی مهم برای ترامپ تبدیل شود.چالش بعدی برای ترامپ انتقاداتی است که در خصوص عملکرد او درباره تضعیف دکترین امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا وجود دارد. در حال حاضر این چالش در محافل مختلف سیاسی، امنیتی و … آمریکا شدت گرفته که با توجه به شعار «اول آمریکا»ی ترامپ و اینکه او می‌خواهد «عظمت آمریکا» را احیا کند، آیا اسرائیل باید در خدمت منافع و عظمت آمریکا باشد یا آمریکا با همه عظمتش در خدمت رژیم اسرائیل.در مجموع جنگ ۱۲ روزه پیامدهای داخلی قابل توجهی برای ترامپ و نتانیاهو، داشته و باعث تشدید چالش‌ها و مشکلات سیاسی و اجتماعی آن‌ها شده است. این چالش‌ها به حدی است که ممکن است رژیم‌صهیونیستی و ایالات متحده، برای سرپوش گذاشتن به آن‌ها و یا فرار از انتقادات داخلی و جلوگیری از تضعیف موقعیت سیاسی رهبران خود دوباره جنگ را آغاز کنند که در این صورت با پاسخ کوبنده‌تر ایران مواجه خواهند شد. 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی