باقر رشادتی: هر چقدر میتوانید، حتی تا فراسوی آسمان و فراز ابرها نگذارید عشق معنوی انسانها به خدا و همنوعانشان در گودالی از نفرت و انزجار پدید آمده از مادهگرایی و دنیاخواهی بیاندازه و زیاد فرو افتد و کفن پوش شود!
بغض ناخواستهای که بر گلویم نشسته است، راه سخن گفتنم را به کل بسته است و دیگر توان آنچه را که در دل دارم، بر زبان آوردن نمیتوانم. پر پروازم، شوق بال گشودن به فراسوی آسمان فراز از ابرها را ندارد. فضا شدیداً مهآلود است، اولاد آدم همه، سرناسازگاری دارند، عشق معنوی آنها، زخمی شده و التیامناپذیر و سرشار از سرگشتگی نابهنجار است. گناه کسی نیست و الزامات جهانی و فضای برآمده از متغیرها اعم از تورم، جنگ، فنآوری دیجیتال و برتریطلبیهای سیاسی یا هژمونی، موجد آن بوده است! پیشینیان و بزرگان ما همواره اعتقاد و باور داشتهاند و همچنین توصیه میکردند که خاموش کردن آتش فتنه، تسلیدادن از دل و دماغ افتاده یا عاجز و ناتوان شده، پاک باخته و نیز خشک و تر را با هم نسوزاندن از کمالات انسانی است. خلق تنگ نشدن، خنجر از پشت نزدن، دستدرازی نکردن، ذرع نکرده پاره کردن، زیر پای کسی پوست خربزه نگذاشتن و سپر بلای دیگران شدن هم نشان تکامل ظرفیت ادراکی بشر و توسعه اجتماعی است.

شما چه نظری دارید؟