قرارداد بین ارمنستان و آذربایجان که با وساطت و البته اراده آمریکا امضاء شد از آنجایی برای ایران اهمیت دارد که این روزها ایران شرایط پیچیده و حتی می توان گفت، نگران کننده ای تجربه می کند. بنابراین لازم است، شرایط پیش آمده را تجزیه و تحلیل کنیم تا از متحمل شدن تهدید و تحدیدهای جدید جلوگیری کنیم.
روزنامه شرق درباره قرارداد بین ارمنستان و آذربایجان گفت و گویی با شعیب بهمن انجام داده است که بخش هایی از اظهارات این تحلیلگر مسائل بین الملل در زیر می آید:

این قرارداد به معادلات بعد از تجاوز ۱۲روزه اسرائیل و آمریکا برنمیگردد و دلایل و عوامل و پارامترهای متعددی دخیل بودند که اکنون این پروژه کلید خورد. بله، شاید در میان بازیگران و کشورهای منطقهای و همچنین آمریکا و اسرائیل این تصور غلط وجود داشته باشد که بعد از این تجاوز، تهران در موقعیت ضعیفتری نسبت به قبل قرار دارد، لذا در شرایط فعلی امکان پاسخدهی مناسب و متقابل از سوی ایران برای هرگونه اقدامی مانند تحمیل کریدور زنگزور به نام مسیر ترامپ وجود ندارد و به همین واسطه کلانپروژههای حوزه ژئوپلیتیک، بهویژه در مجاورت مرزهای ایران، در حال کلیدخوردن است، کمااینکه مشابه پروژه زنگزور در سایر حوزهها پیگیری میشود که علیه منافع جمهوری اسلامی ایران است.
آمریکاییها رویکرد اصلی خود برای نقشآفرینی در معادلات قفقاز را به حوزههای امنیتی اختصاص دادهاند. زمانی که طبق این توافق سهجانبه، قرار است مسیر ترامپ یا کریدور زنگزور به اجاره ۹۹ساله آمریکاییها دربیاید، نباید مسئله را صرفا در حوزه اقتصادی و تجاری و ترانزیتی و مواصلاتی یا انرژی دید. قطعا آمریکاییها با توجه به رقابتی که با ما دارند، سعی خواهند کرد این مسئله را به یک اهرم فشار تبدیل کنند و در این منطقه یک سد جدی در برابر ما برای هرگونه تعامل با اروپا فراهم کنند.
مسئله، صرفا تبعات مواصلاتی، ترانزیتی و کریدوری نیست و اینها فقط بخشی از موضوع است، بلکه باید به تبعات ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک، امنیتی، نظامی و میدانی هم اشاره کرد. به باور من، اصل و محور تمام این تحرکات بر خفگی و حصر ژئوپلیتیک ایران در مرزهای خود تأکید دارد. با قاطعیت میتوان گفت که اکنون اسرائیل در آذربایجان و قرهباغ با ایران هممرز شده است و آمریکا هم در ارمنستان و همین کریدور زنگزور. لذا اگر حتی آمریکاییها به نام تجارت و اقتصاد، شرکتها را وارد ارمنستان کنند و در کنار مرزهای ایران مستقر کنند، قطعا در آینده به بهانه حفظ امنیت مسیرهای مواصلاتی و ترانزیتی و همچنین به بهانه حفظ امنیت شرکتهای خود، مسئله استقرار نیروهای نظامی و تأسیس پایگاهها در اطراف مرزهای ایران را مطرح میکنند و این به معنای حضور نظامی آمریکا در پشت مرزهای شمالی ایران است.
اگر با دستفرمان چند سال گذشته بخواهیم حرکت کنیم، قطعا این خفگی در سایر مناطق پیرامونی کشور ادامه پیدا خواهد کرد. به هر حال، اکنون به نظر میرسد که ما درک واقعبینانهای از پویایی تحرکات دیپلماتیک و ژئوپلیتیکی پیرامونی خود نداریم و تا زمانی که به این درک نرسیم و متناسب با آن تصمیمگیری نکنیم و تغییر قواعد بازی رقابت را در دستور کار قرار ندهیم، حتما در ادامه، چالشها و تهدیدهای ژئوپلیتیک پیرامون ایران افزایش خواهد یافت و متأسفانه باید اذعان داشت که یکی از مناقشات ژئوپلیتیک دیگر در پیرامون مرزهای ایران، جزایر سهگانه خواهد بود که با نقشآفرینی و تحرکات دیپلماتیک چند سال اخیر امارات متحده عربی، به سرعت پتانسیل نقدشدن پیدا خواهد کرد.

ما در شرایط فعلی به یک بازآفرینی جدی در سیاست خارجی و حوزه ژئوپلیتیک نیاز داریم و بهخصوص باید در سیاست همسایگی یک تجدیدنظر اساسی صورت بگیرد. در عین حال، باید با درک دقیق و واقعبینانه از تحولات پیرامونی و شتاب معادلات جهانی، بتوان ابتکار عمل و راهکارهای لازم را تعریف و پیادهسازی کرد. امتداد شرایط فعلی و دستفرمان کنونی، عملا به معنای بروز چالشها و مشکلات جدیتر در حوزه ژئوپلیتیکی خواهد بود که میتواند تبعات مخرب جدی برای داخل کشور و امنیت ما داشته باشد. در نتیجه ضرورت بازآفرینی استراتژی و تغییر معادلات، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
