آریو تهرانی
نوشتار پیشرو، با تکیه بر آرای «هانری کربن»، مجلس شبیهخوانی شهادت «عباسبنعلی(ع)» را بهعنوان متنی آیینی، نمادین و قدسی تحلیل میکند. بنمایه نظری این نوشتار ،که پیشتر در نشریه«اطلاعات حکمت و معرفت» به چاپ رسیده است،آرای کربن در آثارش، به ویژه ارض ملکوت، است و نسخه اساس تحلیل ما مجلس شبیهی است که به مجموعه «لیتن» تعلّق دارد.
در این نوشتار ابتدا به جایگاه و اهمیت شبیهخوانی در فرهنگ و هنر ایران میپردازیم و ارتباط قهرمانِ شبیهخوانی را با مفهوم فتوّت و در جایگاه یک سالک، بررسی میکنیم. سپس با مروری بر آرای«کُربن»، عناصر نمادین در مجلس شهادت عباس(ع) را واکاوی میکنیم. آب فرات بهمثابه رمز حقیقت و وصال و قطع شدن دستان عباس(ع) که نماد فنا و تسلیم در مسیر حقیقت الهی است، همچنین نگاه به آسمان در لحظه شهادت، که در متون عرفانی همچون «تذکرهالاولیاء» نمادی از شهود حقیقت الهی محسوب میشود، در این مجلس حضوری معنادار دارد.
این نوشتار، به اختصار بررسی میکند که شبیهخوانی بسان پلی میان عالم محسوس و ملکوت است و مخاطبان نه صرفاً تماشاگر یک نمایش بلکه مشارکتکنندگان در واقعیتی متعالی هستند. استفاده از صورتهای خیالی و ملکوتی و بهرهگیری از نمادهای عرفانی، این مجلس را به تجلّیگاهی برای ادراک معنای شهادت در چهارچوب ارض ملکوت تبدیل میکند. از این منظر شبیهخوانی را میتوان نهتنها بهعنوان یک سنّت آیینی، بلکه بهعنوان راهی برای مواجهه با حقیقتی فراتر از تاریخ و جغرافیا مطالعه کرد.
***
شبیهخوانی مهمترین گونه نمایش ایرانی و یکی از برجستهترین گونههای نمایشی در مشرقزمین است. جایگاه این نمایش ایرانی، فارغ از آنکه وامدارِ برخی از پدیدارهای آیینی و نمایشی پیش از اسلام است، از آنجایی حائز اهمیت است که نهتنها با مناسک و آیینهای مذهبی شیعی پیوندی اساسی دارد، بلکه نمودِ اندیشه و عرفان ایرانی را نیز در ساخت و پرداخت آن میتوان واکاوید؛ عامل مهمّی که در شکلگیری و روند تکامل شخصیتهای مجالس، نقشی اساسی را ایفا میکند.
این مهم را نیز باید در نظر داشت که آنچه شبیهخوانی را بهمثابه یک پدیده خاص فرهنگی تأمّلبرانگیز میسازد، نه صرفاً جنبههای روایی یا اجرایی آن، بلکه کیفیت خاصّی از تجربیات معنوی است که در بطن آن تحقّق مییابد. شبیهخوانی در عمق خود عرصه بازنمایی رمزآلود حقیقت شهادت، و نه صرفاً بازگویی رویداد تاریخی آن است.
هانری کربن با طرح مفهوم«ارض ملکوت» و «عالم مثال»، میان جهان محسوس و معقول، قلمرویی را معرفی میکند که در آن، صور مثالی بهصورت حضوری و شهودی ادراک میشوند. این عالم، همان «عالم مثالی» است که در عرفان اسلامی، بهویژه در حکمت اشراقی سهروردی و سنّت شیعی، جایگاهی بنیادین دارد.
به باور کربن بسیاری از وقایع دینی و باطنی نه در عالم مادّی، بلکه در این عالم واسط(عالم مثال یا ملکوت) تحقق مییابند. «این واقعه فقط در سرِّ نفوس، در ملکوت، واقع میشود و فقط در ملکوت شایسته است؛ واقعهای نیست که چونان یک واقعیت تاریخ ظاهری، شناخته و تحمیل شود.»(کربن، ۱۳۹۸: ۴۲۸).
در چنین رویکردی است که شهادت امام(ع) و یارانش صرفاً یک رخداد تاریخی نیست، بلکه رویدادی ازلی و قدسی است که همواره در عالم ملکوت حاضر و جاری است و مناسک و آیینهای سوگواری شیوههایی برای تجربه و اتّصال به این حضور ملکوتیاند.
نظر به اینکه شبیهخوانی گسترهای فراگیر دارد، و از دیرباز مورد توجّه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفتهاست، طیف وسیعی از مطالعات تحلیلی یا توصیفی را میتوان یافت که در آن پژوهشگران ایرانی یا غربی به واکاوی یا شرح عناصر مختلف این نمایش ایرانی پرداختهاند، اما تا آنجایی که مطالعات و جستوجوی نگارنده پاسخگوست، در هیچیک از این مطالعات، آرای کربن بهعنوان بنیان نظری و تحلیلی این مقالات برای بررسی شبیهخوانی بهکار نرفتهاست.
جای اندیشه دارد که چرا کربن نیز که خود در آثارش، به ویژه «اسلام ایرانی»، از برخی حکایات سهروردی با عنوان«درام عرفانی» یاد میکند و در تحلیل این حکایات بر گذر از حماسه پهلوانی به حماسه عرفانی تاکید میورزد، هرگز به تحلیل شبیهخوانی و تاویل عناصر آن اهتمام نورزیدهاست.
پرسش نخست این است که آیا میتوان شبیهخوانی را نیز، بنا بر آنچه که کربن مراد میکند، درامی عرفانی دانست و در تحلیل عناصر آن از آرای او بهره برد؟! برای پاسخ به چنین پرسشی نیاز است تا دریابیم که قهرمان یا قهرمانانِ شبیهخوانی را در زمره چه تیرهای از مردمان میتوان جای داد و سیر تکوین آنها چگونه است. همچنین جهانبینی مصنّفان مجالسِ شبیهخوانی، و نوع نگاه آنها به واقعه عاشورا و رویدادهای آن، در پرداخت آثار حائز اهمیت است.
نگارنده پیشتر در مقالهای با عنوان«اسوه روحانی؛ قهرمانِ شبیهخوانی» به تأثیرات اسطوره و حماسه ایرانی در شخصیتپردازی قهرمانان تعزیه پرداختهاست.۲ امّا آنچه که در این مقال از اهمّیت ویژهای برخوردار است تأثیر آیینها و رسائل فتوّت بر شخصیتپردازی در شبیهخوانی است؛ چرا که کربن نیز در آثار خود، به ویژه «اسلام ایرانی»، مفصلاً و به فراخور، به مقوله فتوت پرداختهاست.
شخصیت عباسبنعلی(ع) برجستهترین شخصیت در شبیهنامهها پس از امام(ع) است، تا جایی که در بسیاری از مجالس اصلی حضوری چشمگیر دارد. او که نمونهای همواره آشنا و مثال زدنی در وفای بهعهد، آزادگی و شجاعت در تاریخ تشیّع بهشمار میرود، شخصیتی است که فینفسه ظرفیت و امکاناتی ممتاز برای انتساب به ویژگیهای فتیان دارد و از این روی بدیهی است که مصنّفان شبیهخوانی از این ظرفیتها در شخصیتپردازی او به نحو احسن بهره بردهاند.
بدینسان، ما در این مقال برآن شدیم تا مجلس شهادت عباس(ع) را برای تأویل برگزینیم و ظرفیتهای پنهان عناصر آن را بر اساس آرای کربن برشماریم. برای این منظور به منابع اصلی که عمده مصنّفانِ شبیهخوانی در تقریر مجالس از آنها بهره بردهاند نیز نگاهی خواهیمداشت و علیرغم آنکه نسخه مفصلِ مجموعه«لیتن» را از این مجلس مبنا قرار دادهایم، گریزی به باقی نسخ در مجموعههای دیگر نیز خواهیمزد.
پرسش دوم این است که چگونه میتوان محتوا و عناصر این مجلس را نه تنها بازنمایی یک رخداد تاریخی، بلکه تجلّی یک حقیقت ملکوتی دانست؟! همچنین در انتهای نوشتار برآنیم تا نشان دهیم که چطور آیین شبیهخوانی از رهگذر بازنمایی نمادین، نوعی تجربه معنوی و باطنی را برای مخاطب پدید میآورد؛ تجربهای که در آن مرزهای زمان، مکان و واقعیت در قلمرو خیال برین گشوده میشوند.
با این رویکرد، و ناظر به پرسشهای طرح شده، نوشتار پیش رو میکوشد امکان فهمی ژرفتر و چندساحتی را از شبیهخوانی فراهم کند و آن را نه پدیدهای آیینی ـ اجتماعی، بلکه به مثابه پلی میان عالم خاک و افلاک فهمپذیر سازد. بدیهی است که این مقال درآمدی اجمالی به مباحث طرح شده خواهد بود و میکوشد تا بررسی پدیدار شبیهخوانی را بر اساس ایدههای کربن هموارسازی کند و مسیری تازه را در مطالعاتِ شبیهخوانی بگشاید.
فتوّت و قهرمانی؛ گذار به شهسوار حماسه عرفانی
فتوّت را در معنای جوانمردی و شاخهای از تصوّف که بر شجاعت اخلاقی و ایثار تکیه میکند، آوردهاند(انوری، ۱۳۸۱: ۵۲۶۵). کربن معتقد است «فتوّت دلالت بر یک شیوه حیات دارد که در حوزههای وسیعی از تمدّن اسلامی ظهور یافتهاست، ولی در همهجا، به وضوح و به حق، نقش و نشان شیعی در آن مشهود است. میتوان گفت فتوّت به تمام معنا از جنس اخلاق است.»(کربن، ۱۳۹۸: ۳۹۶).
او همچنین، در پیشگفتاری که بر تصحیح هفت رساله از رسائل فتوّت نوشتهاست، معنای معنوی فتوّت را چنین میداند:«سالک یا زائر معنوی که به منزلگه دل رسیدهباشد؛ یعنی حقیقت باطنی انسان را درک کرده و در نتیجه به مرحله جوانی جاودانه روح نائل گردیده باشد. جوانی از لحاظ معنوی به مفهوم شکوفایی کامل خصلتها و نیروهای درونی اوست.»(کربن، ۱۳۸۵: ۴).
کربن، در تحلیلی دیگر، فتّیان را به مثابه حکیم و فیلسوفی قلمداد میکند که «هدایت شده و پرورده عقلِ فعال است که در قله معرفت با آن متحد شده است، و در اوج قوای وی، این عقل قدسی در اوست؛ این عقل قدسی فرشتهای که هم فرشته معرفت است و هم فرشته وحی، نور خویش را بر آن تابانیده است – به موجب همین میتواند به حرم حکمت راه یابد و از افق عام مشترک فلسفه درگذرد.» و بدین ترتیب «این حکیم جوانمردیست که شهسوار حماسه عرفانی است.» (کربن، ۱۳۹۸: صص ۴۰۸-۴۱۰).
میدانیم که فتیان، و خصوصاً اصنافی که به آیینهای فتوّت ارادت و اعتقاد داشتهاند، رسائلی از خود بر جای گذاردهاند که عموم آنها درباره رسوم جوانمردی و دستورالعملهایی است که جوانمردان باید بهکار بندند. این رسائل را «فتوّتنامه» نام نهادهاند و از جمله مهمترین فتوّتنامههایی که تألیف شدهاست، «فتوّتنامه سلطانی» اثر مهم و سترگ ملاحسین واعظکاشفی است.
«فتوّتنامه سلطانی» در بردارنده فصول مختلفی در تشریح و توضیح آیین فتوّت و جوانب آن است. اما اهمّیت کاشفی برای ما، فارغ از آنکه مهمترین فتوّتنامه را تالیف کردهاست، در آنجاست که او توأمان مؤلّف یکی از مهمترین منابع در تصنیفِ مجالس شبیهخوانی است؛ کتاب«روضۀالشهداء» که یکی از قدیمیترین مقاتل و از نخستین مقتلها به زبان فارسی است. بعدها و به خصوص در زمان قاجار، عمده مجالس شبیهخوانی را با استفاده از روضۀالشهدای کاشفی تصنیف کردهاند، تا جایی که برخی از مجالس را میتوان عینبهعین، با نقلها و توصیفات کاشفی تطبیق داد.
باری، کاشفی در مقدمه فتوّتنامه سلطانی، کتاب مهم دیگرش، نقل قولی را در تعریف فتوّت به حسینبنعلی(ع) منسوب میکند که چنین است: «و امیرالمؤمنین حسین(ع) فرمودهاست که فتوّت به عهد ازل وفا کردن است و بر جادّه دین قویم که صراط مستقیم عبارت از آن است، ثابت قدم بودن. به عهد روز میثاق و عقد زمان الست وفا کردن، کار جوانمردان است و نقض عهد و شکستن پیمان، نشانه نقصان ایمان.»(واعظکاشفی، ۱۳۵۰:۱۱).
اهمّیت این نقل قول منسوب به امام(ع) و باقی توصیفات اخلاقی که کاشفی در فتوّتنامهاش برمیشمارد، در آن است که میتوان ردپای این ویژگیهای نهانی و اخلاقی سالکان و فتیان را در کتاب دیگرش، روضۀ الشهداء پی گرفت.
در صفاتی که به عبّاسبنعلی(ع) منسوب میکنند، نشانههای فتوّت، چنانکه به اختصار نقل شد، یافت میشود. او انسانی خوشسیما، شجاع، نیرومند و بلند قامت است که جسارت پدرش علیبنابیطالب(ع) را به ارث بردهاست (Calmard, ۱۹۸۵: ۷۷). همان پدری که ندای «لافتی الّا علی...» در وصفش نازل شده و کربن او را «قطب فتوّت و نمونه کامل جوانمردی» میداند(کربن، ۱۳۸۵: ۸). پس بدینسان، در وهله نخست، آنچه را که از صفات ظاهری و باطنی درباره فتیان برشمردهاند، در عبّاس(ع) میتوان یافت.
منابع مهم و نخستینی چون تواریخ طبری و بلاذری راجعبه چگونگی شهادت عباس(ع) و جزئیاتش سخنی به میان نیاوردهاند و شیخ مفید نیز تنها به اختصار بیان میکند که او با امام(ع) سوی فرات رفت و پس از آنکه دشمن میان ایشان جدایی افکند، شجاعانه جنگید و کشتهشد. جزئیات نبرد و در نهایت شهادت او، چنانکه مرسوم و معروف است، در روضۀالشهداء آمدهاست. بهنظر میرسد باتوجّه به آنکه در منابع تاریخی نخستین، تفصیلی از نوع شهادت عبّاس(ع) در دست نیست، احتمالاً کاشفی این جزئیات را از منابع حماسی اخذ کرده باشد و بدینسان به ساخت و پرداختِ روایتی حماسی از رویدادهای کربلا دست یازیدهاست.
باید افزود، چنانکه گفتیم، نشانههای آشکاری از خصائص ظاهری و باطنی فتیان را در روایتهای کاشفی از نبرد کربلا میتوان یافت؛ چنانکه او پای لشگر اجنّه و شخصیتِ برساختهای بهنام «زعفر جنّی» را نیز به وقایع کربلا باز میکند. این واقعه عیناً در تمام مجالس شبیهخوانی شهادت امام(ع) تکرار شدهاست و زعفر جنّی را به یکی از شخصیتهای محوری در شبیهخوانی تبدیل کردهاست. این تلفیق خیالورزانه و بازنمایی روایتی تازه را که بعدتر تبدیل به روایتی غالب، خصوصاً در تصنیف مجالس شبیه خواهد شد ، به نوعی میتوان همان گذار از حماسه پهلوانی به حماسه عرفانی دانست و به این قول کربن اشاره داشت که اساساً «گذار از حماسه پهلوانی به حماسه عرفانی از ویژگیهای فرهنگ ایرانی است» (کربن،۱۳۸۵:۶). و گویی کاشفی به نیکی این گذار را در روضۀالشهداء به انجام میرساند. پس چندان دور از انتظار بهنظر نمیرسد که مصنفان مجالس شبیه نیز، که خلف و وامدار کاشفی اند، در روایات خود از وقایع عاشورا این ویژگی را لحاظ کردهاند.
باری، در اغلب نسخههایی که از مجلس شهادت عباس(ع) تصنیف کردهاند، صحنهای از رویارویی شمربنذیالجوشن، این برجستهترین نیروی اشقیاء، با عباس(ع) در شب عاشورا وجود دارد که آمدهاست تا با اماننامهای او را به بیعت با یزید ترغیب کند. در اینجا یکی از زیباترین بدهبستانهای کلامی و رجزخوانیهای طرفین در تمام مجالس شبیهخوانی صورت میگیرد که اتفاقاً نمونهای بسیار درخشان از بازنمایی ویژگیهای باطنی فتوّت در شخصیتپردازی عباسبنعلی(ع) است. در نسخه لیتن، که متنِ اساسِ نوشتار ماست، او در مناظرهای که، در شب عاشورا و هنگام پاسداری از خیمههای حسینی، با شمر دارد، بارها به نیای خود و ویژگیهای دلاورانهاش اشاره میکند:
ز من بشنو ای ملحد نابکار
منــم زاده شـیـر پـروردگـار
مرا نام عباسِ شیر اوژن است
سرِ سرکشان در کمند من است
خداوندِ مُلکِ شجاعت مـنم
کـه از چرمِ شیران بُوَد جوشنم
کنم از جگر نعـره گر در وغـا
بـهجـز ذات یـکتا نماند بهجا
سرِ سرکشان را چو برگ خزان
بـریـزم ز شمشیرِ آتشفشان
برآرم دمار از شما مشرکیـن
که گوید جهانآفرین: آفرین!
(اسماعیلی، ۱۳۹۶: ۳۹۱)
ادامه دارد

شما چه نظری دارید؟