طه حسین فراهانی
وقتی سخن از مشروطه و روزهای پُرشور مبارزه برای آزادی و عدالت در ایران به میان میآید، نام «ادیبالممالک فراهانی» چونان ستارهای در آسمان ادب و سیاست میدرخشد. محمدصادق فراهانی، ملقب به ادیبالممالک و متخلص به «امیری» و «پروانه»، شاعری بود که با قلم و شعرش قلب مردم را به تپش واداشت و روزنامهنگاری که با نشریه «ادب» راه را برای آگاهی عمومی هموار کرد.
ادیب الممالک نهتنها اشعار پرشوری در ستایش آزادی و وطن سرود، بلکه بهعنوان یکی از اولین شاعران-روزنامهنگار ایران، صدای مردم را در برابر استبداد قاجار بلند کرد. ادیب پلی بود میان شعر کلاسیک پارسی و نیازهای نوین عصر مشروطه. مردی که با آگاهی از واپسماندگی زمانه، قلمش را شمشیری برای بیداری ساخت. در این مقاله، زندگی پُرفرازونشیب، اشعار تأثیرگذار و نقش بیبدیل او در روزنامهنگاری را مرور میکنیم.
«محمدصادق بن حاجی میرزا حسین فراهانی» در ۱۱ مرداد ۱۲۳۹ در روستای گازران اراک، در خانوادهای غرق در ادب و فرهنگ به دنیا آمد. نسب او چنانکه خود در دیوانش نوشته، «از طریق جدش، میرزا عیسی حسینی فراهانی، به سیوشش پشت به امام چهارم شیعیان،
علی بن حسین (ع) میرسد. او در زندگینامهاش مینویسد: خاتَم حضرت سیدالساجدین... که جدِ اعلای این سلسله میباشد، در نزد اکابر این خاندان بوده و اکنون نیز در این خانواده مضبوط است. لهذا اجداد قائم مقام را در هر دوره، با وجود وزارت، «میرِ مُهردار» میخواندند.»
ادیب در قطعهای شاعرانه که به مناسبت نقاشی چهرهاش توسط میر زینالعابدین سروده، نسب خود را چنین به نظم کشیده:
گر ندانی کیستم، بشنو که گویم نام خود با نسبتِ اجداد و آبا
نام میمونم محمدصادق آمد بِنْ حسینِ بِنْ محمد صادق، اما
در حقیقت گر نژادم بازخواهی شِبْلِ احمد، سبطِ حیدر، نَجلِ زهرا
مسکنم «داین» شد از مُلک «فراهان» مولدم در «گازُران» از مُلک «شَرّا»
گاه میلادم شب نیمه محرم کوکبم شمس است و طالع بُرجِ جوزا
زاده قائم مقامم لیک باشد خامهام قائم مقامِ کِلک قُسطا
پدربزرگش صادق و جدش میرزا معصوم حسینی فراهانی متخلص به «محیط»، از ادبای برجسته قاجار بودند. «محیط» شاعری توانا بود و اشعارش در تذکرههایی چون «انجمن خاقان» ثبت شده است. ادیب از کودکی در چنین محیطی با ادبیات فارسی، عربی، حکمت، نجوم، ریاضیات و زبانهای ترکی، فرانسه، انگلیسی و روسی آشنا شد. اما مرگ پدر در پانزدهسالگی، او را با فشارهای مالی و ستم حاکمان محلی روبهرو کرد. این سختیها او را واداشت تا به تهران مهاجرت کند. جایی که با حمایت حسنعلیخان امیرنظام گروسی به دستگاه طهماسب میرزا مؤیدالدوله راه یافت.
ادیب از ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۱ ه.ق همراه امیرنظام در آذربایجان، کردستان و کرمانشاه بود. در ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ ه.ق در دارالترجمه دولتی تهران مشغول شد و در ۱۳۱۴ ه.ق به آذربایجان بازگشت. در ۱۳۱۶ ه.ق نیابت ریاست مدرسه لقمانیه تبریز را بر عهده گرفت. در ۱۳۲۴ ه.ق به بادکوبه رفت و بخش فارسی روزنامه «ارشاد» را منتشر کرد. ادیب در دوران استبداد صغیر به مشروطهخواهان پیوست و در ۱۳۲۷ ه.ق با مجاهدان فاتح وارد تهران شد. از ۱۳۲۹ ه.ق در عدلیه (دادگستری) در شهرهایی چون اراک، سمنان، ساوجبلاغ و یزد خدمت کرد. سرانجام در ۲ اسفند ۱۲۹۵ در یزد سکته کرد و پس از بازگشت به تهران در ۱۲۹۶ در ۵۸ سالگی درگذشت. آرامگاهش در حرم عبدالعظیم حسنی در شهر ری است.
ادیبالممالک شاعری توانا و پیرو سبک بازگشت ادبی بود که در قصیده، غزل، مثنوی و قطعه مهارت داشت. دیوان او شامل مدایح، مراثی اهل بیت، اشعار سیاسی و وطنی است. او ابتدا با تخلص «پروانه» و سپس «امیری» شعر میسرود و به دلیل تسلطش بر ادبیات کلاسیک، پیرو شاعرانی چون انوری، قاآنی و سروش بود. اشعار سیاسی او که بازتابدهنده اوضاع اجتماعی و مبارزات مشروطهاند، از مهمترین آثار او به شمار میروند. نمونهای از شعر سیاسی او درباره مشروطه چنین است:
این چه مشروطه منحوسی بود؟ که در رنج برین خانه گشود
این چه برق است که از خرمن مُلک برد بر چرخ نهم شعله و دود
ادیب با آگاهی از واپسماندگی شرق، اشعاری سرود که ناسیونالیسم و باستانگرایی را ترویج میکرد. او همچنین هجویههایی علیه مخالفان مشروطه نوشت. اشعارش گاه به دلیل استفاده از اصطلاحات علمی و ادبی پیچیدهاند، اما در مواردی روان و تأثیرگذارند. به گفته علیرضا خزایی:«ادیب، شاعری سنتگرا بود که به دگرگونیهای محتوایی تن داد» و با اعتدال، شعر پارسی را به سوی مضامین مدرن سوق داد.
ادیبالممالک از پیشگامان روزنامهنگاری مردمی در ایران بود که شعر و قلمش را در خدمت آگاهیبخشی گذاشت. در دورهای که روزنامهها یا دولتی بودند یا تحت حمایت حکام محلی، او با تأسیس «ادب»، گامی جسورانه برداشت و راه را برای شاعران و روزنامهنگارانی چون ملکالشعرای بهار و فرخی یزدی باز کرد. نوشتههای او در تهییج مردم علیه استبداد قاجار و آگاهی از حقوق سیاسی و اجتماعیشان نقشی کلیدی داشت.
ادیب در ۱۳۱۴ ه.ق (آوریل ۱۸۹۶) روزنامه «ادب» را در تبریز تأسیس کرد. این نشریه که ابتدا «جریده ادب» نام داشت، طی دو سال حدود ۱۷ تا ۲۲ شماره با خط نستعلیق و سپس نسخ منتشر شد. ادیب در آن مقالات سیاسی، اجتماعی و اشعار خود را چاپ میکرد. یکبار که روزنامه توقیف شد، عازم تهران شد، اما پس از حادثهای که دستش شکست، به تبریز بازگشت و انتشار را از سر گرفت.
در ۱۳۱۸ ه.ق (۱۹۰۰ میلادی)، ادیب به مشهد رفت و دوره دوم «ادب» را بهصورت هفتهنامه آغاز کرد. اولین شماره در ۱۴ رمضان ۱۳۱۸ ه.ق (۵ ژانویه ۱۹۰۱) با چاپ سنگی در ۸ صفحه منتشر شد و تا شوال ۱۳۲۰ ه.ق، چاپ آن ادامه داشت. ادیب در شماره اول مثنوی افتتاحیهای سرود که در دیوانش ثبت شده است. «ادب» در مشهد که تا آن زمان روزنامهای نداشت، در تربیت نسل جوان و تشویق به نویسندگی مؤثر بود و شاید بر تحول فکری ملکالشعرای بهار تأثیر گذاشت. محتوای آن شامل مطالب ادبی، علمی، تاریخی، تجاری و اخبار سیاسی بود، با تصاویری ساده که طلیعه هنر کاریکاتور در روزنامهنگاری ایران بودند.
پس از ۱۴ شماره در مشهد، ادیب دفتر «ادب» را به تهران منتقل کرد و از ۲۷ رجب ۱۳۲۱ تا ربیعالثانی ۱۳۲۴ ه.ق، ۱۸۸ شماره منتشر کرد. در این دوره، شیخ احمد مجدالاسلام کرمانی با او همکاری کرد و در دو سال آخر مدیریت روزنامه را برعهده گرفت. «ادب» شامل مقالات تاریخی، ادبی، ترجمه داستانهای فرانسوی، اخبار سیاسی و تصاویر سیاسی بود. در ۱۳۲۴ ه.ق، با شدت گرفتن استبداد عینالدوله، روزنامه تعطیل شد و ادیب از ظلم وارده شکایت کرد، اما نتیجهای نگرفت.
ادیبالممالک فراهانی با تلفیق شعر و روزنامهنگاری، نامی ماندگار در تاریخ ایران به جا گذاشت. او با اشعار پرشور و نشریه «ادب»، صدای آزادیخواهان را در برابر استبداد بلند کرد و راه را برای روزنامهنگاری مردمی گشود. هرچند در واپسین سالهای عمرش محافظهکارتر شد، اما نقش او در انتقال شعر پارسی به مضامین مدرن و بیداری مردم، غیرقابلانکار است. ادیب، شاعری بود که با قلم و قلبش برای ایران نفس کشید.

شما چه نظری دارید؟