بیت‌الله بابادی: مردم خوزستان به‌ویژه اهوازی‌ها به سه یار دبستانی خود که در سال‌های ۱۳۰۸ و ۱۳۱۵ هجری شمسی در این خطه از خاک ایران بنا شدند، افتخار می‌کنند:
اولی: دانشگاه سه گوش (از نخستین سازه‌های مدرنیته در شهرهای جنوبی کشور که با حدود ۳ هزار متر مربع وسعت در سال ۱۳۰۸ روبروی پل نادری و سواحل غربی کارون ساخته شد).
دومی: پل سیاه یا پل پیروزی مخصوص قطار (پلی با یک خط آهن برای قطار و دو مسیر عابر پیاده که در سال ۱۳۰۸ خورشیدی در شهر اهواز بنا شد).
سومی: پل سفید یا قوسی (از نمادهای اهواز که در سال ۱۳۱۵ خورشیدی روی رودخانه کارون توسط مهندسان آلمانی و شرکتی سوئدی احداث شد).
دومی و سومی درحال خدمات‌رسانی هستند اما اولی (دانشگاه سه گوش)، غریب و بی‌کس در حال تخریب و نابودی است و تنها با تابلویی پوسیده و زنگ‌زده عرض اندام می‌کند!
این دانشگاه اولین بار به‌عنوان بانک ملی پایه‌گذاری و تأسیس شد و بعد از مدتی مرکز استانداری استان ششم (خوزستان) شد و در سال ۱۳۲۱ در جنگ جهانی دوم، خارجی‌ها آن را اشغال کردند.
در سال  ۱۳۳۶ از بانک ملی خریداری شد و مدت چندین سال به‌عنوان دانشکده پزشکی و در سال۱۳۵۰ به‌عنوان دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی مورد استفاده قرار گرفت.
چندین روز، پیش هنگام ظهر با پای پیاده ازکنار این میراث گرانبهای صدساله ردشدم؛ شرجی هوا و گرمای همیشگی‌اش، صورتم را خیس کرد و همزمان برای غریبی این بنای تاریخی اشک ریختم.
راننده پژو سفیدرنگی که مقابل در ورودی غربی پارک کرده بود، مرا دید و  گفت: چه شده؟ چرا گریه می‌کنی؟ بعد هم دو برگه دستمال کاغذی به دستم داد تا اشک‌هایم را پاک کنم.
با اندوه بسیار گفتم: کشورهای دیگر از نداشته‌های خود داشته درست می‌کنند، اما مسئولان ما این بنای با افتخار را به حال خود رها کردند. 
ببین چطور رودخانه کارون و دانشگاه سه گوش مثل دو رفیق غریب، درکنار هم و در گوش هم ناله می‌کنند.
کارون بازبان بی‌زبانی به دانشگاه سه گوش می‌گوید:
تو غَرِیو مُو هم غریو / هردُومون غریوزا
مو جای کثافاتم / تو جای زَنگا
مو جای قاذوراتم و فاضلابا 
تو سرپا واسادی بی‌کس و تِهنا
پنجره‌های این بنای باشکوه، اکسیده و زنگار گرفته‌اند، شیشه‌هایش شکسته شده‌اند، درهایش خراب و داغون هستند، داخل قاب پنجره‌ها به شکل زننده‌ای آجرو بلوک چیده‌اند؛ خلاصه ویرانه‌ای ازآن باقی مانده‌است.
کلا یک‌بار به این دانشگاه آمدم، سال۱۳۵۵؛ ما دانشجویان تربیت دبیری را برای سخنرانی زنده‌یاد مرحوم محمودجعفریان (ریاست وقت رادیو تلویزیون کشور) به اینجا آوردند که دوساعت بدون یک لحظه مکث پیرامون خلیج همیشه فارس صحبت کرد؛ از داریوش، شاه پرآوازه هخامنشی و حفرکانال سوئز و آوردن آب‌های دریای مدیترانه و رود نیل به دریای پارس و شکست پرتغالی‌ها توسط شاه عباس صفوی و جزایر و بنادرخلیج فارس و دریای عمان و به‌دست گرفتن سه جزیره تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی توسط نیروهای ایران و خلاصه اهمیت استراتژیکی آنها آنقدر شیرین صحبت می‌کرد که آدم همه‌جوره حَظ می‌برد و تا امروز در یادم مانده‌است.  
باری! سزاوار دانشگاه سه گوش نیست این چنین ویرانه شود و یک گوشه بیفتد. این مکان؛ سه مثلث تاریخ، فرهنگ و تمدن است. 
آقایان استاندار، رئیس دانشگاه شهید چمران، مدیران میراث فرهنگی، شهرداری و آموزش وپرورش و تمامی مسئولان استان؛ آیا تابلوی این دانشگاه و پنجره‌های اوراق شده و آشغال‌های ریخته شده وسط حیاط و کنار درهای ورودی و دربه‌دری این تکه از تاریخ اهواز را که من و سایر مردم دیده‌ایم، شما ندیده‌اید؟!
به‌عنوان یک معلم شرمنده شدم که این ساختمان تاریخی را در چنین وضعی رؤیت کردم.
آیا نمی‌شود به‌جای پلمپ این محل، آن را بازسازی و زنده کنید، بعضی از کنفرانس‌ها را در اینجا برگزار کنید و به‌عنوان یک محل گردشگری، برای آن کاربری ایجاد کنید؟ همانطوری که شهرداری تبریز، محل شهرداری قدیم خود را با همین قدمت و با کادری مجهز زنده  نگه داشته‌است.
کاش قدر داشته‌های خود را بدانیم.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی