باقر رشادتی - فردیس کرج: خوب میدانم شما هم مثل من، بسیاری را میشناسید که همانند بچههای ۴۰ روزه، سر بر بالین نگذاشته به خواب شیرین و ناز میروند و خروپف میکنند. اما من، تا ساعتی خوابم نمیبرد.
طرف راست دراز میکشم، خوابم نمیآید. طرف چپ برمیگردم، خوابم نمیگیرد. دمرو دراز میکشم، مؤثر نمیافتد. به پشت دراز میکشم نور چراغ اذیتم میکند. خلاصه، به اندازهای چشمانم را میبندم و باز میکنم که در هر پلک زدن، هزاران اشباح و هیاکل ترسآور، جلوی چشمانم رقص و پایکوبی میکنند و پرده سیاهی از ظلمت، فرارویم میآویزند؛ انگاری در تیارتخانه آوارشده تبریز یا تماشاخانههای لالهزار تهران، نمایش سیاهبازی یا خیمهشببازی را به تماشا گذاشتهاند.
چون سقف اتاق کوتاه است، نمیشود چراغ زنبوری از آن آویزان کرد. نور کم گردسوز فضای اندکی از اتاق را روشن کردهاست و باقی فضای اتاق، تاریک تاریک است.
خانه ما، شبیه آشیانه کبوترهاست. ۲ قطعه فرش ۶ گزی هریس، یک عدد کناره بافت قاراداغ، ۲ تا پشتی ترکمان و ۶ یا ۷ دست لحاف و تشک از پشم پرواریهای خوی و پیرامون آن، همه هستی ما را تشکیل میدهد.پیش از سفر به تهران، چراغآویزی که از میدان ساعت تبریز خریدم، نفس من را پاره کرد. هر چند این قندیل نزد پولداران پشیزی نمیارزد، ولیکن کلی قرض روی دست من گذاشت.
راستش خیلی سال است سکوت شریک زندگیام، روح مرا سوهان میزند. شما بگویید تا کجا و تا به کی، به سر و همسر میشود گفت: «ندارم! خانم ندارم! خرج خانه را به زور درمیآورم!» او چه گناهی دارد که نوکر دولت نمیتواند دخل و خرج خود را مدیریت بکند.
بهای یک چلچراغ اندازه ۲ یا ۳ ماه حقوق ماست و درست بههمین دلیل است که من شبها خوابم نمیبرد. تا پلک روی پلک میگذارم به خیالم میرسد که ته یک چاه ویل افتادهام و چراغآویز مثل عقرب جراره طرف من میآید!
فتیله گردسوز را پایین پایین میآورم، شاید در تاریکی خوابم بگیرد. سرم را زیر لحاف میبرم، نفسم میگیرد.
تاب نمیآورم و سرم را از زیر لحاف بیرون میآورم و گفته روانشناسان را در مخیلهام تکرار میکنم: «وقتی به رختخواب میروید، به تلخیهای زندگی نچسبید؛ به دقایق و ساعات شاد زندگی وارد شوید». اما، احساس میکنم پرداختن به چنین راهنماییهایی، خود، خواب را از سر آدم میپراند. به پرندة زخمی میمانم که پر و بال پروازم شکسته است.
کی و چگونه به خواب میروم، نمیدانم. از یادآوری خوابی که دیدهام چندشم می شود.
هنوز کسی نتوانسته خواب مرا تعبیر کند، خودم هم در فرهنگ تعبیر خواب به تعبیر خاصی برخورد نکردهام!
میخواهم به دنیای کودکیام بازگردم!

شما چه نظری دارید؟