ویلیام بوئینگ، شباهتی خاص به اسحاق نیوتن دارد. همانطور که میگویند، میلیونها سیب در مقابل چشم انسانها به زمین افتادهبود، اما این نیوتن بود که قانون گرانش را از آن بیرون کشید. در مورد بوئینگ هم، حتی اگر نگوییم میلیونها، اما صدها نفر شاهد اولین هواپیماها بودند، ولی این ویلیام بود که این لحظه را تبدیل به بزرگترین شرکت هواپیماسازی تاریخ کرد.
بیرون دفتر کار قدیمی بوئینگ، روی دیوار این جملات بقراط نوشته شدهبود: «قدرتی بالاتر از واقعیتها نیست. واقعیتها از طریق مشاهده دقیق به دست میآید. اگر میخواهیم چیزی را استنتاج کنیم، تنها باید از واقعیتها استفاده کنیم. تجربه، حقیقتداشتن این قواعد را اثبات کردهاست.»
ویلیام برای اولینبار در سال ۱۹۰۹ طی کنفرانسی که در سیاتل برگزار میشد، هواپیمایی را دید که یک سرنشین داشت. این مسئله علاقه او را به هواپیماها جلب کرد و یک سال بعد به لسآنجلس رفت تا در اولین نمایش مهم هواپیمایی آمریکا شرکت کند. ویلیام طی سالهای بعد رفتهرفته با آشنایی با مقامات نظامی، فنون پرواز با هواپیما را یاد گرفت. نهایتاً در سال ۱۹۵ با ورود به مدرسه گلن مارتین لسآنجلس، دوره ویژه خلبانی دید و پس از تکمیل این دوره، یک هواپیما از خود کارخانه مارتین به نام مدل TAسفارش داد.
ویلیام این اتفاق را چنین توصیف میکند: «هواپیما در اکتبر ۱۹۱۵ به من تحویل شد و من که مطمئن بودم آیندهای قطعی برای صنعت هوایی وجود دارد، علاوه بر پرواز، به ساختن هواپیما هم علاقهمند شدم. گروهی از متخصصان فنی را جمع کردم که کلاً کمتر از ۱۰ نفر بودند و روی طراحی اولین هواپیمای بوئینگ کار کردیم.»
طی این دوره، ویلیام و گروه کوچکش در یک فضای کارگاهی و نگهداری هواپیما در کنار دریاچه یونیون به کار مشغول شدند. در روز ۱۵ ژوئن سال ۱۹۱۶، آنها موفق به ساخت اولین مدل هواپیمای بوئینگ به نام بلوبیل شدند. این هواپیما که در واقع یک هواگرد آبنشین دوگانه یا همان سیپلین بود، کمتر از ۸ متر طول داشت، در اولین پرواز خود تقریباً ۳۰۰ متر پرواز کرد.
اندکی پس از اینکه ایالات متحده به صورت رسمی وارد جنگ جهانی اول شد، ویلیام هم در روز ۹ می ۱۹۱۷ مشهورترین هواپیماسازی جهان را تاسیس کرد: کمپانی هواپیمایی بوئینگ. بوئینگ در همان ابتدای راه دو مدل Cتولیدی خود را به فلوریدا فرستاد تا در اختیار نیروی دریایی ایالات متحده قرار گیرد. نیروی دریایی آنقدر از این محصولات راضی بود که ۵۰ هواپیمای دیگر از همین مدل را سفارش داد. این سطح بالای تقاضا باعث شد شرکت بوئینگ تاسیسات خود را به فضایی منتقل کند که امروزه به نام کارگاه شماره ۱ بوئینگ شناخته میشود.
البته این اوج فروش، با پایان یافتن جنگ به ناگهان متوقف شد. بوئینگ برای نجات پیدا کردن در این شرایط و جلوگیری از تعطیلی، مجبور به تنوع بخشی به کسبوکار خود شد. کمپانی بوئینگ طی این سالها مشغول به تولید و فروش چیزهای گوناگونی بود، از مبلمان گرفته تا قایقهای کفتخت که «سورتمه دریایی» نام داشتند.
البته طولی نکشید که بوئینگ راهی جدید برای شرکت خود پیدا کرد. ادی هوبارد که یک خلبان نظامی بازنشسته بود به بوئینگ پیشنهاد راهاندازی خط پست هوایی بینالمللی بین سیاتل و بریتیش کلمبیای کانادا را دادکه با موفقیت همراه شد.
طی دهه پس از جنگ، شرکت بوئینگ هم در زمینه ساخت و هم تعمیر هواپیما به سوددهی رسید. این روند رشد با چنان سرعتی ادامه پیدا کرد که دولت آمریکا در اوج دوران بحران اقتصادی بوئینگ را متهم به انحصارگرایی و ساختن تراست کرد. در نهایت شرکت هواپیمایی و حملونقل بوئینگ به سه بخش تقسیم شد: یونایتد ایرکرفت، یونایتد ایرلاینز و بوئینگ ایرپلین. خود ویلیام هم در سال ۱۹۳۴ از سمت خود استعفا داد و سهام خود را فروخت.
نهایتاً در آخرین روزهای تابستان ۱۹۵۶، ویلیام بوئینگ که هنوز سه روز تا ۷۵سالگی فاصله داشت، در اثر سکته قلبی درگذشت. خاکستر او در ایالت بریتیش کلمبیای کانادا پخش شد، جایی که او در دو دهه پایانی زندگی، مشغول قایقرانی در قایق تفریحی لوکس خود بود.
شما چه نظری دارید؟