عملیات والفجر ۴؛ نخستین عملیات بزرگ نیروهای ایران در منطقه شمال غرب، در منطقه عمومی شیلر بود که قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش در بیست‌وهفتم مهرماه سال ۱۳۶۲ انجام داد. این عملیات بین شهرستان‌های بانه و مریوان با هدف تصرف دره شیلر و پیشرفتگی آن در خاک عراق، متصل کردن ارتفاعات سورن به سورکوه و کوتاه شدن خط دفاعی جبهه نیروهای ایران، دور کردن دید و تیر دشمن از مریوان و روستاهای اطراف و در صورت امکان تصرف پنجوین عراق همراه با پادگان گرمک و روستاهای اطراف آن انجام شد.

 در صورت متصل شدن ارتفاعات سورکوه در جنوب غربی بانه (از شمال) به ارتفاعات سورن در غرب مریوان (در جنوب)، خط مرزی دره شیلر از حالت فرورفتگی خارج و خط پدافندی مناسبی ایجاد می‌شد. 
سایر اهداف اجرای این عملیات شامل فراهم شدن امکانی مناسب برای بهره‌برداری‌های سیاسی از طریق تصرف منطقه شیلر، خارج کردن مریوان و اطراف آن از زیر آتش توپخانه عراق و قطع یکی از راه‌های اصلی ارتباطی ضدانقلاب با عراق بود که تأثیر فراوانی بر فعالیت ضد انقلاب داشت.
  
زمینه و اهداف عملیات
سال ۱۳۶۲را باید سال «والفجرها» نامید؛ چرا که بخش عمده‌ای از عملیات‌های بزرگ این سال با همین عنوان انجام شد. در اواخر مهر همان سال، عملیات والفجر ۴در منطقه مرزی پیشرفتگی دره شیلر عراق و شمال شهر مریوان به اجرا درآمد. 
این منطقه کوهستانی از صعب‌العبورترین مناطق مرزی ایران و عراق محسوب می‌شد، اما نیروهای ایرانی با طراحی دقیق و هماهنگی کامل سپاه و ارتش، ضربه‌ای سنگین به دشمن وارد کردند. 
در ۲۵مهرماه ۱۳۶۲، فرماندهی قرارگاه حمزه آماده شد تا با استقرار دو محور عملیاتی از شمال و جنوب شرقی شیلر، حمله را آغاز کند.
در ساعت ۲۴روز ۲۷مهر، حمله نیروهای مسلح جمهوری اسلامی با رمز «یا الله، یا الله» آغاز شد و پنج قرارگاه تحت فرمان قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) وارد عملیات شدند.

اجرای ۳ مرحله ای عملیات
مرحله نخست:قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) با به‌کارگیری پنج قرارگاه فرعی، مانور احاطه‌ای دوطرفه‌ای را طراحی کرد.قرارگاه حمزه ۱ در محور مریوان، قرارگاه حمزه ۲از ارتفاعات ساوجی و قرارگاه حمزه ۳در منطقه بانه مأمور تصرف اهداف عملیاتی تعیین‌شده بودند. قرارگاه‌های ۴و ۵هم به عنوان نیروهای احتیاط در منطقه حضور داشتند.
مرحله دوم:قرارگاه حمزه ۴با عبور از محور شمالی، ارتفاعات هدف «قدر» را تصرف کرد و قرارگاه حمزه ۵هم با پیشروی در محور بانه، هدف «فجر» را در اختیار گرفت. خطوط پدافندی موسوم به «سبز» و «پیروزی» در این مرحله تثبیت شد.
مرحله سوم:در مرحله پایانی، یگان‌ها آماده تصرف ارتفاعات استراتژیک شمالی از جمله ارتفاعات «سورن» شدند و خطوط دفاعی جدید در منطقه مستقر شد .
با پیشروی سریع رزمندگان، قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) در چند اطلاعیه رسمی خبر از موفقیت‌های بزرگ نیروهای اسلام داد.
در اطلاعیه شماره یک آمده بود: «نیروهای اسلام طی ۴۸ساعت گذشته موفق به تصرف ارتفاعات استراتژیک ۲۲۵۰متری هنیمالا، ۲۳۵۰متری لک‌لک، ۲۰۰۶متری عمل، ۲۰۰۰متری بلیس، ارتفاعات بیچلی و کوه رستم‌الان و بلندی‌های دشت باژوال، دولمیری، بریج و خواراسب شدند. »
در ادامه این اطلاعیه اعلام شد که رزمندگان اسلام، شامل دلاوران ارتش، سپاه، بسیج، ژاندارمری و پیشمرگان مسلمان کرد، ۱۸ روستا از جمله اسب‌میرزا، یوسف‌گل، گلاس، سید شلماش و دوله‌گرم را از وجود گروهک‌های ضدانقلاب پاکسازی کردند.
در اطلاعیه شماره ۲ هم آمده بود :«فرزندان غیور انقلاب اسلامی، برای پایان‌دادن به آتش‌افروزی‌های ایادی استکبار، در پی عملیات پیروزمندانه منطقه سردشت، طی حمله‌ای هماهنگ و موفق در محور بانه و مریوان، به مواضع ضدانقلابیون و قوای رژیم بعثی صهیونیستی عراق یورش برده و تلفات سنگینی وارد آوردند.»

دستاوردها و نتایج عملیات
نتایج نهایی عملیات والفجر ۴چشمگیر بود. حدود یکهزار کیلومتر مربع از خاک ایران و عراق آزاد شد و مناطق مهمی چون ارتفاعات مارو، گرمک، خلوزه، براله و سربراله، کنگرک، لری، سه‌درختی، تخم‌مرغی، پادگان گرمک، شهرک هرگنه، تپه شهدا، هفت توانان، پنجوین، کانی‌مانگا و دره شیلر به کنترل کامل نیروهای ایرانی درآمد.
در این عملیات، ۷۸۵نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند و ۳۱۵دستگاه خودرو، ۸ دستگاه تانک و نفربر و ۱۵۷قبضه ادوات رزمی از دشمن به غنیمت گرفته شد.
عملیات والفجر ۴نشان داد که ترکیب هوشمندانه تجربه ارتش و روحیه جهادی سپاه و بسیج، حتی در صعب‌العبورترین مناطق هم قادر به شکستن خطوط مستحکم دشمن است. این عملیات با تثبیت موقعیت جمهوری اسلامی ایران در محور مریوان – پنجوین، یکی از موفقترین عملیات‌های سال ۱۳۶۲به شمار می‌رود.
 
 عملیات به زبان شهید همت
در این عملیات، لشکر۲۷ محمدرسول‌الله(ص) به فرماندهی شهید همت به عنوان لشکری خط ‌شکن وارد عمل شد و شهدای نسبتاً زیادی نیز داد. شهید همت بعد از این عملیات به دلیل حفظ روحیه نیروهایش، در اردوگاه قلاجه که آن زمان محل اسکان لشکر۲۷ شده بود، سخنرانی ویژه‌ای انجام داد.
 فراز های مهم سخنرانی که  امروزاز بهترین اسناد در تشریح عملیات والفجر۴  به شمار می رود ،چنین است:...در عملیات والفجر۴ سرداران بزرگی را از دست دادیم و بسیجیان گمنامی که شاید قادر به شناختشان نبودیم و فقط خدا توانست آنان را درک کند. این شهادت باید ما را در ادامه راه مصرتر کند.قشنگ‌تر، مأنوس‌تر و زیباتر از کلمه شهادت، در تاریخ نداریم... الحمدلله رب العالمین مرحله اول عملیات، دشمن وحشتناک تلفات داد. هفت تیپ آنها منهدم شد و بنا به آمار خودشان ۱۰هزار نفر کشته و زخمی داده‌اند و خیلی از امکاناتشان منهدم شده است.   
ولی نیرو کم بود. دیدید که چند روز بعد، یکدفعه عملیات منتفی شد. این چند روز که صبر کردیم، این پدرسوخته‌ها متوجه شدند و سیم خاردار دور خودشان کشیدند، می‌ترسند. میدان مین ریختند. به چهار سپاه فرمان داده شد تا تمام امکانات مهندسی‌شان را به کمک بگیرند.
 گفته‌اند اگر کشته هم می‌شوید، شبانه مین‌گذاری کنید. کمین و تیربار جلوی راهمان گذاشتند ولی اینها ایجاد اشکال نمی‌کند.
    در حرکت اولی که لشکر۲۷ انجام داد، قله‌ ۱۹۰۰ به مدت ۴۸ ساعت دست گردان مسلم بن عقیل بود. بچه‌ها ۴۸ ساعت مردانه جنگیدند و تیپ ۲ گارد ریاست جمهوری ارتش بعث را متلاشی کردند. 
دیدیم نه می‌شود روی ارتفاعات جاده کشید نه تخلیه مجروح کرد. مجبور شدیم بکشیم به راست، با آمادگی و شور و اشتیاق بچه‌ها، شاهد بودیم که گردان میثم تمار روی قله ۱۹۰۴ خوب عمل کرد. 
ساعت ۲ بود که دیدیم از نزدیک گلوله نمی‌آید. مشخص بود که بچه‌ها رسیده‌اند به قله ۱۹۰۴. نیروی سمت راست گردان انصارالرسول بود. نیرو کم آمد. 
گردان عمار یاسر را در دست داشتیم. به فرمانده گردان انصار گفتیم بیا سمت راست گردان میثم نیروهایت را مستقر کن. به فرمانده گردان مقداد هم گفتیم سمت چپ گردان میثم را پر کن.حالا، خدایا خودت کمک کن. از انصار پرسیدم می‌توانی بیایی عقب‌تر؟ گفتند امکان ندارد. سمت راست ۱۹۰۴ شیار سختی بود که گردان انصار حتماً باید می‌آمد توی این شیار. گفتند اگر بیایی یک نفر هم زنده نمی‌ماند.
 خدا شاهد است معجزه‌ای رخ داد که شاید در طول تاریخ بی‌نظیر باشد. گردان انصار با یک گروهان روی قله مانده بود. نه راه پس داشتند و نه راه پیش. قله ۱۹۰۴ هم سقوط کرده بود. توی ضد شیب قله یک شیار بود. زیر قله ۱۹۰۴ نارنجک و تیر نمی‌خواست.
اگرچه تا سنگ پایین می‌انداختند مستقیم توی سر بچه‌ها می‌خورد. این گردان که تعداد نیروهایش هم قابل توجه بود با زخمی‌هایش توی شیار ماندند. خداوند جلوی دیدگان بعثی‌ها را بسته بود. 
پرده جلوی دلشان کشیده بود که نه داخل شیار را می‌توانستند ببینند و نه بچه‌ها را. خدا شاهد و گواه است، به طور معجزه‌آسایی این بچه‌ها تا شب آنجا ماندند و یک گلوله هم به آنها نخورد. شب تعدادی را برای کمک به بچه‌های زخمی و گردآوری شهدا فرستادیم و آنها را عقب آوردند.
   بچه‌ها ۹ ساعت و یک ربع جنگیدند. اغلب گردان‌ها مهماتشان تمام شد. به همین خاطر مین‌های دشمن را از زمین درمی‌آوردند و آنها را به طرف بعثی‌ها پرت می‌کردند که مین منفجر شود و کماندوهای دشمن نیایند طرفشان.
   گردان حبیب دو یال مهم جلوی روی خود داشت، اولی را گرفت. خیلی از بعثی‌ها را کشت و آمد روی یال دوم. برادرمان عبدالله فرمانده گردان حبیب (شهید عمران پستی که به عبدالله معروف بود و در خیبر به شهادت رسید) به من گفت: بچه‌های بسیجی به سمت قله سوم کانی مانگا سرازیر شدند.
 ۱۳ تا از بچه‌ها می‌روند طرف قله بعدی یکدفعه یکی از بالا می‌گوید: الله‌اکبر، الله‌اکبر بچه‌ها بیایید بالا. همه تعجب می‌کنند و می‌گویند کسی جلوتر از ما نبود که رفته باشد روی قله. بعد می‌گویند شاید یکی از خودی‌ها آمده باشد. از سینه ارتفاع بالا می‌کشند که یکدفعه دوشکا به طرف آنها می‌گیرد و آنها را می‌زند. نصف بچه‌ها زخمی می‌شوند و تازه متوجه می‌شوند که خبری هست! یکی از آر. پی. جی‌زن‌های بسیجی که خیلی شجاع و رشید است - الان توی گردان حبیب زخمی است- نارنجک را می‌کشد و می‌اندازد توی سنگر. 
دوشکا از کار می‌افتد. خودش با مسئول اطلاعات عملیات گردان، برادر اسلاملو که الان زخمی است می‌روند و می‌بینند که چهره‌ دوشکاچی به ایرانی‌ها بیشتر می‌خورد. جیبش را می‌گردند و یک کارت سازمان مجاهدین خلق پیدا می‌کنند.
 اشتباه بزرگی می‌کنند که کارت را همراه نمی‌آورند. کارت را با عصبانیت می‌زند توی صورت منافق و یکی دو تا فحش هم به منافقین می‌دهد.
 جنگ صحنه‌هایی دارد که نمی‌توان آن را توی کتاب‌ها نوشت. یک لشکر از آن جناح می‌آید و یک لشکر از این جناح. اگر این لشکر به هدفش نرسد، پشت آن لشکر را خالی می‌کند. همه شما باید این را بلد باشید. شماها زیاد به جبهه آمده‌اید. پنج بار، شش بار همه‌تان فرمانده جنگ شده‌اید و مغزتان این چیزها را می‌کشد. . . جنگ چیست؟ جنگ به معنای جنگ و گریز است. این را نباید فراموش کرد.
 ما برای سختی آمدیم. برای راحتی نیامده‌ایم و باید سختی بکشیم. یک ارتفاع سقوط می‌کند باید بکشیم عقب. یک ارتفاع که سقوط می‌کند، ارتفاع دیگر هم سقوط می‌کند. در این عملیات با وجود اینکه به بچه‌ها سخت گذشت ولی بحمدالله اسلام تعالی پیدا کرد. حالا شاید به گردان عمار سخت گذشت. گردان احتیاط بود. پیاده‌روی زیاد بود و بچه‌ها خسته شدند ولی گردان انصار توی شکم دشمن زد.
 خیلی منهدم کردیم. گردان‌های مالک اشتر و انصارالرسول واقعاً آنها را کشتند. هر چه در توانشان بود انجام دادند. همه مظلومان در این راه خون دادند. ما از همه شما تشکر می‌کنیم. خیلی زحمت کشیدید. ما تا حالا افتخار رفتن نداشتیم و زنده ماندیم. سعادت نصیبمان نشد. همه عملیات‌ها را دیدیم. از سال ۵۸ توی کردستان تا حالا. عملیاتی که بچه‌ها با عاشقی و مخلصی داشتند، هرگز سابقه نداشت. خدا به همه‌تان توفیق بدهد. مردانه جنگیدید و هدف‌هایتان را گرفتید.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی