فتح الله جوادی

همه ما انسان‌ها کم و بیش فهمی از درد و انواع آن داریم. از جمله دردی که معمولاً جسم آن را بازتاب می‌دهد، درد ناشی از یک بیماری، زخم، تصادف، ضربه ناشی از یک دعوا یا درگیری و نظایر آن که به آن درد جسمی می‌گویند. هر چند در این مورد هم اختلافاتی در دامنه تحمل آن وجود دارد. مثلاً درد یک سیلی همیشه یکسان نیست. اینکه مثلاً از پدر باشد در نوجوانی به خاطر یک اشتباه (گرچه آن هم اکثراً و به ویژه امروز جواز ندارد) یا از یک صاحب کار یا مقام و مدیر یا یک قلدر و غدّاره بند و...
برخی دردها اما اثر روحی و روانی دارند. جسم به صورت مستقیم چیزی حس نمی‌کند اما روح آزار می‌بیند و چه بسا بسیار بیش از آن. به عنوان مثال از قدیم گفته‌اند که زخم زبان اثرش بسیار بیش از زخم تن است پس زبانت را نگه‌دار تا دلی را نشکنی... زخمی که یک تحقیر، یک ناسپاسی یا یک برخورد زننده از یک مسئول یا کارگزار، یک قضاوت و داوری نادرست، یک تبعیض آشکار و... برجان و روان آدمی می‌گذارد، دردی مزمن و آزارنده بر جای می‌نهد که انواع و شدت و ضعف‌های متعدد و متنوعی دارد که جای بحث آن در این مقال نیست.
برخی هم بین درد و رنج تمیز قائل شده‌اند به شکلی که درد را بیشتر برای شمول جسمی آن به کار می‌برند و رنج را برای شمول روانی و روحی آن. که ما را به این هم کاری نیست.
در این میان برخی دردها و رنج‌ها هم خارج از دایره فردی و شخصی جنبه عمومی و اجتماعی پیدا می‌کنند که به نسبت احساس مسئولیت اجتماعی و دانش و دانایی فرد آثار کمی و کیفی و کم و زیاد برجای می‌گذارند.
مثلاً درباره مشکلات اقتصادی،‌ پیشرفت یا عدم پیشرفت کشور، معیشت، فاصله طبقاتی، محیط زیست، کمبود آب، سرنوشت سرزمین، آینده و نسل‌های آینده و اصولاً رنج‌های بشری، هموطنی، شهروندی و دغدغه‌های مادی و معنوی که هر یک از ما آدم‌ها می‌توانیم باشدت و ضعف‌هایی حساسیت‌هایی نسبت به آن داشته باشیم.
اما یکی از دردها و رنج‌هایی که می‌تواند حیات مادی و معنوی و زیست انسانی حتی توسعه و پیشرفت جامعه‌ای را آسیب پذیر کند  درد و رنج بی‌تفاوتی و نوعی سقوط اخلاقی است. از بی‌تفاوتی نسبت به درد و رنج همسایه گرفته تا سکوت در برابر ظلمی که شاهد آنیم و سکوت می‌کنیم و وظیفه‌ای که در برابر انسان و هموطن و هم‌کیش دیگری داریم و ناچار به تماشا می‌شویم. یعنی خطر فردیّت و اَتمیزه شدن و شخصی شدن منافع و تنها به خود و منافع خود اندیشیدن و تنها به فکر خود و ساختن آینده‌ای برای خود بودن...
و این فکر و اندیشه که حال چون کسی به فکر ما و زندگی ما نیست پس چرا برای کمک به دیگران خود را به مخاطره بیندازیم؟ پول داریم اما اگر آن را قرض‌الحسنه به کسی بدهیم تا سال دیگر، تازه اگر پس بدهد، نصف ارزش آن از دست رفته. چرا نسیه بفروشیم در حالیکه ناگزیریم نقد بخریم؟ چرا جنس خرید قدیم را به قیمت جدید نفروشیم؟ چرا وقتی دارند دعوا می‌کنند خود را جلو بیندازیم و گرفتاری برای خودمان درست کنیم؟ چرا وقتی خلاف می‌بینیم تذکر بدهیم و ... صدها مثال از این دست می‌توان زد اما دلیل اصلی بسیاری از این دست عملکردها که به نظر یک نوع زوال اخلاقی به حساب می‌آید، بی‌تفاوت شدن و یا بی‌عاطفه شدن جامعه نیست. و بی‌انصافی است که بگوئیم دلیل این درد اخلاقی و اجتماعی و منفعت‌طلبی، ایرانیانی هستند که همیشه حجت موجّه مهر و عشق و عاطفه بوده‌اند  و هنوز هم هستند. اهل ایثار و گذشت و کمک به یکدیگر.
 دلیل آن صدها موسسه خیریه، سازمان مردم‌نهاد، کمک‌ها و اقدامات خداپسندانه مراکز جهادی و مساجد و انجمن‌های مردمی و نظایر آن... و این همه آدم‌های نیکونهاد. پس علت شیوع گسترده این رنج بی‌تفاوتی و نوعی زوال اخلاقی و یا بهتر است بگوئیم یکی از دلایل اصلی آن چیست؟ اگر به برخی دوستان برنخورد، کاهش مسئولیت‌های اجتماعی حاکمیت و دولت و مهمتر از همه وجود تورم و مزمن شدن آن. 
حدود دو دهه قبل در جلسه خصوصی با رئیس وقت بانک مرکزی دکتر ابراهیم شیبانی عبارت زیبایی از او شنیدم که حال پس از نزدیک به دو دهه، مشابه آن را دکتر فرهاد نیلی در گفتگو با سروش صحت در برنامه اکنون بر زبان آورده  است. دکتر شیبانی در آن جلسه ضمن درد دل‌های بسیاری که داشت یک جمله و عبارت کوتاه هم بر زبان آورد. 
تورم دشمن همه خوبی‌هاست... و عبارت دکتر نیلی هم به همین اختصار و ایجاز بود: تورم، شر مطلق است... تو خود حدیث مفصل بخوان، از این مجمل... شوربختانه تورم نقطه به نقطه مهر امسال به رقم ۴۸/۶ درصد رسیده که وظیفه دولت و حاکمیت کاهش این رقم و در نتیجه کاهش درد و رنج مردم است.
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی