شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴ - ۰۱:۱۶
نظرات: ۲
۰
-
[مسعود کاظمیان] پارادوکس خلع سلاح در لبنان: حزب‌الله، اهداف ژئوپلیتیک و معمای حاکمیت

تلاش‌های اخیر بین‌المللی، خصوصاً طرح‌های پیشنهادی ایالات متحده و متعاقباً طرح‌های ارتش لبنان، برای خلع سلاح این جنبش، صرفاً یک اقدام امنیتی نیست، بلکه تلاشی ژئوپلیتیک برای بازتعریف موازنه قدرت در خاورمیانه و تحدید جغرافیای نفوذ منطقه‌ای است.

مسعود کاظمیان - روزنامه اطلاعات: 

مقدمه

سرزمین لبنان، همواره عرصه تلاقی نیروهای متضاد بوده است؛ سرزمینی که تراژدی فرقه‌گرایی‌اش، پیوسته در تقابل با ضرورت حاکمیت ملی قرار گرفته است. در کانون این پارادوکس، پدیده حزب‌الله قرار دارد؛ جنبشی که نه‌تنها یک نیروی نظامی صرف، بلکه عمیقاً یک جزء جدایی‌ناپذیر از بافتار اجتماعی و هویتی جامعه لبنان است.

تلاش‌های اخیر بین‌المللی، خصوصاً طرح‌های پیشنهادی ایالات متحده و متعاقباً طرح‌های ارتش لبنان، برای خلع سلاح این جنبش، صرفاً یک اقدام امنیتی نیست، بلکه تلاشی ژئوپلیتیک برای بازتعریف موازنه قدرت در خاورمیانه و تحدید جغرافیای نفوذ منطقه‌ای است.

این یادداشت، با اتخاذ رویکردی واقع‌گرایانه ، در پی کالبدشکافی اهداف کلان پشت پرده طرح‌های خلع سلاح و سنجش احتمال موفقیت آن‌هاست؛ تحلیلی که حزب‌الله را نه به عنوان یک «شبه‌نظامی خارجی»، بلکه به عنوان یک «پدیده بومی با عمق مردمی» در نظر می‌گیرد که هستی نظامی‌اش، بیش از هرچیز متأثر از خلأهای امنیتی و فقدان حاکمیت کامل دولت در طول چهار دهه گذشته است.

اهداف ژئوپلیتیک خلع سلاح و راهبرد آمریکا

محرک اصلی در پسِ فشار فزاینده بر دولت لبنان برای خلع سلاح حزب‌الله، مجموعه‌ای از اهداف استراتژیک و منطقه‌ای است که فراتر از نگرانی‌های صرف امنیتی اسرائیل قرار دارد. این طرح‌ها، که تحت عنوان «نقشه راه باراک»و با محوریت «قدم در برابر قدم» تدوین شده، یک دستور کار ژئوپلیتیک سه‌گانه را دنبال می‌کند:

۱.  تثبیت مزیت استراتژیک اسرائیل:

از منظر واقع‌گرایانه  ، جغرافیا حکم می‌کند که مرزهای شمالی اسرائیل همواره آسیب‌پذیرترین جبهه تلقی شوند. هدف اصلی، خنثی‌سازی زرادخانه موشکی و پهپادی سنگین حزب‌الله است که قابلیت «بازدارندگی فعال» در عمق خاک اسرائیل را دارد. خلع سلاح، امنیت مرزهای شمالی را بدون نیاز به عملیات نظامی گسترده تضمین می‌کند و به تل‌آویو امکان می‌دهد تا نیروهای خود را برای تمرکز بر جبهه‌های دیگر آزاد سازد.

۲.  مهار جغرافیای نفوذ ایران:

هدف دوم، قطع یک «نقطه اتصال استراتژیک» در محور مقاومت است. خلع سلاح نظامی حزب‌الله به معنای تضعیف توانایی ایران برای افزایش شعاع قدرت خود تا مدیترانه است. فشار آمریکا، از طریق تهدید به تحریم‌های هدفمند و وعده «بسته‌های اقتصادی نجات» (همانند کنفرانس اقتصادی فاز چهارم طرح باراک) صورت می‌گیرد تا دولت لبنان را وادار به انتخاب میان «امنیت اقتصادی در مقابل امنیت نظامی» کند. این یک معادله جهانی‌شدن است که در آن، پایداری اقتصادی، ابزار چانه‌زنی برای تغییرات استراتژیک می‌شود.

۳.  اعاده حاکمیت ملی شکننده لبنان:

در ظاهر امر، طرح‌های آمریکا به دنبال تقویت ارتش لبنان و اعطای انحصار کامل سلاح به دولت مرکزی است؛ امری که با قطعنامه‌های ۱۹۸۹طائف و ۱۷۰۱شورای امنیت سازمان ملل نیز هماهنگ است. با این حال، درک نخبگان لبنان، حاکی از آن است که این تقویت، «تقویتی مشروط و جهت‌دار» است؛ تقویتی که هدف نهایی آن، تبدیل ارتش ملی به یک «ابزار اعمال اراده خارجی» علیه یکی از اجزای قدرتمند داخلی خویش است.

پارادوکس موفقیت و مقاومت هویتی حزب‌الله

۱.  موانع هویتی و دکترین مقاومت:

برای حزب‌الله، خلع سلاح مساوی با «انقراض هویتی» و نقض دکترین وجودی آن است. سلاح‌های حزب‌الله، فراتر از بُعد نظامی، نماد «کرامت و بازدارندگی» برای جامعه‌ای است که در دهه‌ها مورد هجوم و بی‌توجهی دولت مرکزی قرار گرفته است. همانطور که گروه حماس ، میز مذاکره را با سلاح خود به دست آورده است؛ سلب این سلاح، به مثابه پس گرفتن قدرت چانه‌زنی و پذیرش شکست مطلق است.

۲.  چالش «قدم در برابر قدم» و بدبینی متقابل:

نقشه راه باراک بر همزمانی اقدامات لبنان و اسرائیل تکیه دارد. اما همانطور که سوابق تاریخی نشان می‌دهد، توافق‌های چندمرحله‌ای به سرعت قربانی بدبینی متقابل و فقدان مکانیسم‌های راستی‌آزمایی قدرتمند می‌شوند.

*از نظر لبنان: دولت بیروت، توقف کامل عملیات‌های هوایی و زمینی اسرائیل و خروج از «نقاط پنج‌گانه» اشغالی را شرطی اساسی برای ادامه کار ارتش لبنان  در مناطق حساس شمال لیتانی می‌داند.

* از نظر اسرائیل: اسرائیل خروج کامل را منوط به انهدام کامل سامانه‌های موشکی و پهپادی (فاز ۴طرح باراک) می‌داند و پیش از آن، هرگونه خروج را به مثابه «ایجاد خلأ» تلقی می‌کند که ممکن است بلافاصله توسط حزب‌الله یا گروه‌های دیگر پُر شود. این بن‌بستِ تقدم و تأخر، اجرای مراحل را در همان فازهای اولیه متوقف ساخته و تضمین‌های بین‌المللی برای بازدارندگی اسرائیل در صورت خلع سلاح جزئی، همچنان مبهم است.

۳.  واقعیت ناتوانی ارتش لبنان:

بر اساس گزارش‌های واقعی، ارتش لبنان  به دلیل ضعف لجستیکی و محدودیت‌های تسلیحاتی، ظرفیت اعمال حاکمیت نظامی بر کل قلمرو، خصوصاً دره بقاع و ضاحیه بیروت را ندارد. مأموریت خلع سلاح یک نیروی بومی با نفوذ عمیق اجتماعی، می‌تواند به جای تقویت دولت، ارتش را در یک «جنگ داخلی نیابتی» از هم بپاشد.

پیامدهای ژئوپلیتیک خلع سلاح بر معادله بازدارندگی ایران

هرگونه راه‌حل پایدار، باید حزب‌الله را به عنوان یک «واقعیت ریشه‌دار اجتماعی» به رسمیت بشناسد و تنها بر بُعد نظامی آن متمرکز نشود. حزب‌الله در غیاب دولت کارآمد، به یک شبکه تأمین اجتماعی، آموزشی، و بهداشتی بدل شده است.

در تحلیل‌های عمیق ژئوپلیتیک، نباید از اثرات راهبردی خلع سلاح حزب‌الله بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران غفلت کرد. حزب‌الله، صرفاً یک بازیگر محلی نیست، بلکه یک عنصر محوری و پیشرو در جغرافیای بازدارندگی فعال ایران محسوب می‌شود؛ عنصری که توانسته است جبهه جنوبی لبنان را به یک «دژ مقاوم» در برابر توسعه‌طلبی‌های دشمن استراتژیک جمهوری اسلامی ایران تبدیل کند. بر اساس دکترین‌های سخت‌افزاری امنیت، تضعیف یا حذف کامل این بازوی توانمند، به مثابه «تخلیه عمق استراتژیک» و «عقب‌نشینی ناخواسته از یک خط تماس حیاتی» تلقی می‌گردد. از این رو، هرگونه تلاشی برای خلع سلاح، نه یک عملیات محلی، بلکه یک تغییر پارادایم منطقه‌ای با هزینه‌های سنگین برای آرایش دفاعی تهران قلمداد می‌شود.

نتیجه‌گیری

تلاش برای خلع سلاح حزب‌الله،  تلاشی ژئوپلیتیک برای تغییر موازنه در منطقه و محدود کردن جغرافیای نفوذ است.اما در نهایت، تحلیل واقع‌بینانه از دینامیک قدرت در منطقه نشان می‌دهد که در غیاب یک قرارداد صلح منطقه‌ای پایدار و تضمین‌شده و نیز فقدان یک ارتش ملی کاملاً بازدارنده، خلع سلاح یک‌جانبه حزب‌الله نه تنها به تثبیت حاکمیت ملی نمی‌انجامد، بلکه عملاً به از میان رفتن توازن قوای شکننده موجود در برابر دشمنی بدل خواهد شد که در طول تاریخ، قلمرو لبنان را جولانگاه تاخت و تاز و اشغال دیده است. سلاح حزب‌الله، در اذهان بخش عظیمی از مردم، ستون فقرات تنها نیروی بازدارنده فعال در برابر تجاوزات مداوم و غیرقابل انکار اسرائیل محسوب می‌شود. 

بنابراین، سلب این توانمندی پیش از آنکه لبنان از سوی جامعه جهانی یا یک قدرت نظامی ملی تقویت‌شده، از هرگونه تهدید مصون شود، نتیجه‌ای جز بی‌پناهی مفرط مردم لبنان و تسهیل راه برای تجاوزات احتمالی آتی نخواهد داشت.

راه برون‌رفت، در خلع سلاح یک‌جانبه و شتاب‌زده نیست، بلکه در ایجاد یک توافق منطقه‌ای فراگیر، همراه با تضمین‌های بین‌المللی غیرقابل نقض برای مرزهای لبنان و سرمایه‌گذاری عظیم و بدون قید و شرط در دولت ملی این کشور نهفته است. در غیر این صورت، لبنان از طریق دیپلماسی، نه در زورآزمایی داخلی، که در معرض انتخاب تراژیک میان امنیت نسبیِ کنونی و بی‌دفاعی کامل قرار خواهد گرفت و از پارادوکس «سلاح به خاطر مردم» به واقعیت «حاکمیت شکننده و بی‌پشتوانه» گذر خواهد کرد. 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ناشناس IR ۲۰:۱۴ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۷
    قدرت نظامی سلاح ومهمتر است که سالهادراخیتار گروه حزب‌الله است که توان مقابله بااسراایل راندارد بایددراختیار ارتش آموزش دیده لبنان باشد واین گروه جنگطلب رابزنند کنار محافظت ازسخنان رادراختیا بگیرند وکاری به ایران ندارد مگر لبنان خاک ایران است که زیان بهش وارد شود
  • ا IR ۱۶:۳۳ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۹
    فکرش رو بکنید پاکستان یک گروه مسلح در ایران ایجاد کند و بعد از خاک ایران به مثلا عراق حمله کند! و ارتش و نیروهای نظامی کشور ما هم حق هیچ برخوردی را نداشته باشند ببینید چقدر احمقانه با دنیا رفتار می کنند!

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی