امارات با آگاهی از محدودیتهای ذاتی خود — جمعیت اندک، سرزمین کوچک و فقدان عمق دفاعی — راهبردی را در پیش گرفته که هدف آن تبدیل سرمایه اقتصادی به نفوذ ژئوپلیتیکی است. الهام از الگوی امپراتوری بریتانیا در قرن نوزدهم و تمرکز بر کنترل گلوگاههای حیاتی تجارت جهانی، مبنای این سیاست نوین است. در این چارچوب، تسلط بر بنادر و تنگههای راهبردی، بهمنزله تضمین بقا و استمرار قدرت تلقی میشود.پایگاه تحلیلی الف نوشت: امارات متحده عربی در دهههای اخیر با تکیه بر ثروت سرشار نفتی و مالی، از چارچوب سنتی یک شیخنشین کوچک به سوی ایفای نقشی تعیینکننده در معادلات ژئوپلیتیکی جهان عرب گام برداشته است. این کشور با اتخاذ دکترین چندلایه قدرت هوشمند، در پی تلفیق سه مؤلفه کلیدی است: قدرت سخت (نظامی و امنیتی)، قدرت نرم (اقتصادی و فرهنگی) و قدرت هوشمند (شبکهسازی استراتژیک و فناوریمحور). این رویکرد، بازتابی از تلاش امارات برای گذار از یک بازیگر تابع به یک کنشگر نظمساز منطقهای است.امارات با آگاهی از محدودیتهای ذاتی خود — جمعیت اندک، سرزمین کوچک و فقدان عمق دفاعی — راهبردی را در پیش گرفته که هدف آن تبدیل سرمایه اقتصادی به نفوذ ژئوپلیتیکی است. الهام از الگوی امپراتوری بریتانیا در قرن نوزدهم و تمرکز بر کنترل گلوگاههای حیاتی تجارت جهانی، مبنای این سیاست نوین است. در این چارچوب، تسلط بر بنادر و تنگههای راهبردی، بهمنزله تضمین بقا و استمرار قدرت تلقی میشود.یکی از وجوه متمایز سیاست خارجی امارات، تعامل مستقیم با بازیگران فروملی است. ابوظبی با بهرهگیری از ضعف ساختاری دولتهای مرکزی در مناطقی مانند یمن، سومالی و سودان، شبکهای از روابط با گروههای محلی نظیر شورای انتقالی جنوب، سومالیلند و پانتلند ایجاد کرده است. این دیپلماسی شبکهای، به امارات امکان میدهد نفوذ خود را بدون مواجهه مستقیم با ساختارهای رسمی قدرت گسترش دهد.پایگاههای نظامی امارات در بربره، بوساسو و سرمایهگذاری در بنادر سودان، شاخ آفریقا را به حوزه نفوذ پیرامونی امارات بدل کرده است. این منطقه، همزمان هم به عنوان سپر دفاعی در برابر رقبا و هم سکوی پرش برای کنترل ترافیک دریایی در دریای سرخ عمل میکند.گسترش حضور امارات، رقابت با بازیگرانی چون ترکیه، قطر، عربستان و مصر را تشدید کرده است. این رقابت چندلایه، خطر درگیریهای نیابتی پرهزینه را افزایش میدهد و ظرفیت همکاریهای منطقهای را تضعیف میکند.همچنین راهبرد امارات به شدت متکی بر همکاری با اسرائیل و ایالات متحده است. هرگونه تغییر در سیاستهای کلان این بازیگران میتواند تعادل راهبردی ابوظبی را بر هم زند.
چشمانداز آینده: میان نفوذ و ناپایداری
در کوتاهمدت، امارات با تقویت زیرساختهای نظامی و اقتصادی، جایگاه خود را در معادلات دریایی خلیج فارس و دریای سرخ تثبیت خواهد کرد. اما در بلندمدت، پایداری این راهبرد به توانایی امارات در مدیریت تضادها، ایجاد توازن میان رقبا و تبدیل نفوذ موقتی به مشروعیت پایدار بستگی دارد.چنانچه این کشور نتواند میان جاهطلبی ژئوپلیتیک و الزامات همزیستی منطقهای تعادل برقرار کند، ممکن است خود به یکی از کانونهای بیثباتی در کریدور انرژی و تجارت جهانی بدل شود.
گذار از حاشیه به مرکز
راهبرد امارات در دهه اخیر نشان میدهد که این کشور دیگر صرفاً بازیگری اقتصادی نیست، بلکه در حال مهندسی نظم جدیدی در پیرامون خود است. «جنگ خاموش» امارات در آبراهههای جهانی، نه صرفاً رقابتی برای نفوذ، بلکه تلاشی است برای تثبیت قدرت در معماری نوین امنیت دریایی قرن بیستویکم — معماریای که آینده آن به میزان پایداری، عقلانیت و بلوغ سیاسی ابوظبی گره خورده است.

شما چه نظری دارید؟